زنان در سازمان مجاهدین خلق

وضعیت زنان در فرقه رجوی ؛ از ممنوعیت ازدواج تا عقیم سازی و سوء استفاده جنسی

«پوشش خانه تیمی»، «طلاق اجباری»، «جدایی از فرزند»، «عمل خارج کردن رحم»، «سوء استفاده جنسی» و هزاران ظلم و مصیبت دیگر، گوشه‌ای از بلاهایی است که سران سازمان مجاهدین خلق در حق زنانی که عضو این سازمان بودند، روا داشته است.

سازمان مجاهدین خلق تا سال ۱۳۴۸ یعنی تا ۴ سال بعد از این که توسط افرادی از نهضت آزادی ایجاد شد اصلاً هیچ نیروی خانمی در آن عضو نبود و یک سیستم کاملاً مردانه داشت. این ‌ها نیروهایی بودند که از نهضت آزادی منشعب شده بودند و در ابتدا اسم خاصی نداشتند و با اسم «نهضت ملی» شناخته می‌ شدند.

بعدها وقتی «چریک‌ های فدایی» که عقاید چپ مارکسیستی داشتند برای خود اسم «سازمان چریک‌ های فدایی خلق» را انتخاب کردند، افراد «نهضت ملی» احساس کردند که از این جریان عقب ‌افتاده ‌اند و در ادامه، آن‌ ها نام «سازمان مجاهدین خلق» را برای خودشان انتخاب کردند.

در سال‌ های اولیه تأسیس گروه، همه اعضا اعتقاد داشتند که زن اصلاً نمی ‌تواند در جریان مبارزات باشد. تا این که «ساواک» طرحی برای مقابله با اقدامات مجاهدین خلق تهیه کرد. در این طرح به همه بنگاه های معاملات املاک کشور دستور داده شد تا هر خانه‌ ای به مرد مجرد اجاره می ‌دهند، اطلاعات آن را در اختیار ساواک قرار دهند. با این شرایط نیروهای مجاهدین خلق دیگر نمی ‌توانستند خانه تیمی اجاره کنند. اینجا بود که پای خانم‌ ها هم به این گروه باز شد.

خانم ‌های آشنا و وابسته ی اعضای مجاهدین خلق، شروع به جذب زنان و دختران جوان کردند. بعدها کار جذب و عضوگیری برعهده همین زنانی افتاد که در مراحل مختلف عضو سازمان شدند. بخش زیادی از این زنان جوان که در سن ۲۰-۱۹ سالگی قرار داشتند، از خانواده ‌های مذهبی بودند چون در آن زمان هنوز ظاهر سازمان مجاهدین خلق، گروهی بود که مقید به احکام اسلامی است. در واقع زنان فقط برای پوشش دهی مردان و وانمود به این موضوع که همسر اعضای سازمان هستند، وارد سازمان مجاهدین خلق شدند.

ازدواج‌ های سازمانی

اما رویه جذب خانم ‌ها در سازمان، کم ‌کم موضوعی به اسم «ازدواج‌ های سازمانی» را به وجود آورد. یعنی یک خانم مجبور بود چند وقت با عده‌ ای آقا در یک‌ خانه تیمی بماند و بعد به خاطر رعایت مسائل امنیتی سازمان، به خانه دیگری برود و با تعداد دیگری مرد زندگی کند. اغلب در این رفت ‌و آمدها هم مسائل شرعی رعایت نمی ‌شد. یعنی شرایطی به وجود آمده بود که حفظ اهداف و موجودیت سازمان از احکام اسلامی مهم ‌تر بود. این موضوع شاید اولین انحراف دینی سازمان مجاهدین خلق یا همان تغییر ایدئولوژیک آن ‌ها بود.

در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، جذب زنان در سازمان شدت گرفته بود. زنان کم‌ کم از حالت پوششی خارج‌ شده بودند و به مسائل چریک شهری و اسلحه در دست گرفتن هم ورود کرده بودند. این مرحله‌ ای بود که زنان کاملاً در تفکر سازمان مجاهدین خلق ذوب شدند و البته مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. در سال ‌های اخیر، در مقطعی از اتفاقات فرقه تروریستی داعش در سوریه و عراق، موضوع «جهاد نکاح» بر سر زبان‌ ها افتاد. عین همین اتفاق در دهه چهل و پنجاه در سازمان مجاهدین خلق هم اتفاق افتاد که البته غیرشرعی هم بود. در این بستر فسادهای بزرگی رخ داد و خیلی از زنانی که با وعده ‌های جهاد و مبارزه به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بودند دچار پوچی و افسردگی شدند و تعداد زیادی از آن‌ ها هم خودکشی کردند. یک نمونه زنی بود که با نارنجکی که به‌ عنوان تجهیزات در دستش بود، خودش را در یک خرابه کشت.

شعارهای طرفداری از زنان در نشریه مجاهد

در مقطع بعد از انقلاب اسلامی، جریان زنان در سازمان مجاهدین خلق خیلی عجیب‌ و غریب می‌ شود. زنان مسئولیت ‌های سنگین‌ تری می‌ پذیرند و جریان ‌های دانش‌آموزی، دانشجویی، کارگری یا حتی کادرهای مختلف پزشکی برای جذب افرادی از این اقشار به راه می ‌افتد. در واقع در فضای باز سیاسی بعد از انقلاب، اعضای سازمان از خانه ‌های تیمی و زیرزمینی بیرون می‌ آیند و علنی تبلیغ می ‌کنند. در این مقطع خیل عظیمی از جوانان دختر و پسر به آن‌ ها می‌ پیوندند. طوری که در اواخر دهه پنجاه سازمان مجاهدین خلق اعلام می ‌کند که ما یک «میلیشیا» یا شاخه نظامی از جوانان دختر و پسر تشکیل داده ‌ایم.

دختران میلیشیا زنان مجاهد
دختران میلیشیا زنان مجاهد

تبلیغات روانی سازمان مجاهدین خلق زیاد بود و به همین خاطر جوانان که سرشار از احساسات و هیجانات عدالت‌ طلبی و آرمانخواهی بودند به راحتی جذب شعارهای سازمان می‌ شدند. تا سال ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین خلق در ایران چندین هزار نفر را به ‌صورت رسمی جذب کرده بود. چندین هزار نفر هم نیروی سمپات داشت. نشریه رسمی مجاهد در تیراژ بالا چاپ و توزیع می شد.

میدان تیر، داروخانه، مراکز امداد و بهداشت و ساختمان‌ های مصادره‌ ای زیادی هم در اختیار داشتند که کارهای تشکیلاتی و ستادی ‌شان را انجام می‌ دادند. در واقع سازمان مجاهدین خلق آن‌ قدر دارایی داشت که بعضی کتاب‌ هایش را به ‌صورت رایگان بین مردم تقسیم می ‌کرد. برخی دانشکده ‌های دانشگاه تهران مثل دانشکده فنی در مصادره آن ‌ها بود و هر روز تجمع ‌های سیاسی در آن برگزار می‌ شد. حتی در اوایل انقلاب به‌ قدری قدرت گرفته بودند که برای خودشان اسامی رسمی خیابان‌ ها و اماکن مختلف را هم عوض می ‌کردند و مثلاً اسم استادیوم آزادی را شهید حنیف نژاد که از بنیانگذاران سازمان بود گذاشته بودند. درواقع جوری به جامعه القا می ‌کردند که آن ‌ها متولیان اصلی انقلاب در کشور هستند و تمام تاریخ قبلی خود را هم تحریف می کردند.

اکثر جاهایی که اعضای سازمان می ‌توانستند عضوگیری کنند دانشگاه ‌ها و مراکز علمی بودند. نحوه تبلیغاتشان به این صورت بود که آرم سازمان مجاهدین خلق را در بنرهای بزرگ چاپ و در مکان ‌های پرتردد نصب می ‌کردند، بلندگو به دست می ‌گرفتند و از فعالیت‌ هایشان، از شهدایشان و… می گفتند. سازمان مجاهدین خلق برای اکثر اقشار تأثیرگذار مردم برنامه داشت و برایشان شعار طراحی کرده بود. نوع تبلیغاتشان طوری بود که همه اقشار تمام آمال و آرزوهایشان را در عضویت یا موفقیت سازمان مجاهدین خلق ببینند. بخشی از نشریه رسمی آن ‌ها یعنی «نشریه مجاهد» همیشه به موضوع زنان اختصاص داشت. مسائل زنان، حقوق زن در جامعه، مسائلی مثل نسل سازی، مادری کردن، نقش و جایگاه زن در دموکراسی، موضوعات اجتماعی و سیاسی و… از مباحث ثابت و مفصل نشریه مجاهد بود.

پادگان ‌هایی که به نام زنان نامگذاری شد

در ابتدای انقلاب اوضاع سیاسی کمی آشفته بود و آن ‌هایی هم که متوجه ماهیت سازمان شده بودند آن ‌قدر درگیر سامان بخشیدن به اوضاع اوایل انقلاب بودند که وقت نگذاشتند این موضوع را برای مردم و جامعه توضیح بدهند. سازمان هم از این فضا استفاده کرد و فضای تبلیغاتی را به نفع خودش در دست گرفت. سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ اعلام موجودیت کرد و سال ۱۳۵۲ تقریباً تمام نیروهای آن در زندان بودند و در واقع اصلاً در جامعه حضور نداشتند که بخواهند از عناصر انقلاب ۵۷ باشند. در سال ‌های بعد از انقلاب عموم کارهای آن‌ ها مثل مبارزات مسلحانه، هم مورد تأیید رهبر انقلاب نبود و حتی به مردم هم ضرر و زیان می‌ رساندند.

این اوضاع تا تیرماه سال ۱۳۶۰ و عزل بنی ‌صدر ادامه داشت. بعد از آن با بیانیه‌ ای که سازمان منتشر و اعلام کرد که قصد مبارزه مسلحانه دارد، دیگر نتوانست همین ظاهر موجه را هم حفظ کند. کم‌ کم منتخبین آن‌ ها از طرف مردم پس ‌زده شدند و بعد هم طبق آنچه از تاریخ می‌ دانیم سازمان وارد فاز کشتار و ترور بیش از ۱۲ هزار نفر از مردم عادی شد. مسئول بخش زیادی از این ترورها زن های عضو سازمان بودند، چون کمتر قابل ‌شناسایی بودند و می ‌توانستند به‌عنوان نیروی پوششی عمل کنند و البته برخلاف شعارهایشان حتی به زنان و بچه ‌های کم سن و سال هم رحم نمی ‌کردند.

بعد از شروع جنگ هم در یک اقدام بسیار عجیب اعضای سازمان به عراق می‌ روند. بعد فراخوانی منتشر می‌ کنند که طی آن چندین هزار نفر از زنان و مردانی که فریب سازمان را خورده بودند خودشان را به عراق رساندند. اینجا دوباره شروع فاز جدیدی از حیات سازمان مجاهدین خلق است. اعضای سازمان در عراق در پادگانی دور هم جمع می‌ شوند که نام آن «اشرف» است. در این ایام سازمان هنوز هم شعارهایی در طرفداری از زنان دارد. «اشرف ربیعی» نام همسر اول مسعود رجوی است که در خانه تیمی منطقه پاسداران تهران که در اختیار موسی خیابانی بود توسط نیروهای کمیته انقلاب اسلامی کشته می ‌شود. مقرها و پایگاه‌ های کوچک دیگر هم به اسم زنان کشته ‌شده سازمان نامگذاری می ‌شد. علت این نامگذاری ‌ها این‌ طور بیان می ‌شد که زنان در طول تاریخ توسط مردان مورد ظلم و ستم قرار گرفته‌ اند و زنان هیچ‌ وقت در هیچ نظام و دستگاهی به‌ حق واقعی ‌شان نرسیده‌ اند. پس سازمان زنان را در رأس نشاند و مردان را زیردست کرد. در آن زمان یک ‌باره تمام فرماندهان سازمان مجاهدین خلق از بین زنان انتخاب شدند. در واقع این‌ یک استراتژی بقا بود و سازمان در این زمان هم داشت از زنان سوءاستفاده می ‌کرد تا وجهه خودش را ترمیم کند.

طلاق ‌های اجباری و بچه‌ های بی ‌سرپرست

در مقر اعضای سازمان مجاهدین خلق در فرانسه اتفاق عجیب دیگری افتاد. اعلام شد که مسئول دفتر «مسعود رجوی» یعنی «مریم قجر عضدانلو» همردیف مسئول اول شده است و سپس به دستور رجوی از همسرش مهدی ابریشمچی جدا شده و به عقد مسعود رجوی در خواهد آمد. بعد از استفاده از زنان به‌ عنوان پوشش خانه‌ های تیمی در دوران فعالیت مخفیانه سازمان، این کار دومین سنگ بنا و سرآغاز تغییر ایدئولوژیک مجاهدین خلق بود.

رجوی ها

آن زمان عموماً اعضای سازمان نفهمیدند که چه اتفاقی در حال وقوع است اما کمی که جلوتر رفتند مسائل عجیب دیگری اتفاق افتاد. بعد از عملیات مرصاد، شکست ارتش آزادیبخش ملی و کشته شدن چهار الی پنج هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق، وقتی دو سه هزار نفر باقیمانده به‌ صورت مجروح و خسته به مقر اشرف برگشتند، به دستور مسعود رجوی همگی در یک گردهمایی بسیار بزرگ جمع شدند. حتی اعضایی که در بیمارستان و روی ویلچر و برانکارد بودند هم مجبور شدند خودشان را به این گردهمایی برسانند.

خلاصه حرف‌ های مسعود رجوی در این مراسم این بود که شمایی که در جنگ شکست خوردید، شکست شما ربطی به نقشه ‌ها و تجهیزات ما، یا قدرت طرف مقابل نداشت. شما شکست خوردید چون فکرتان درگیر زن یا شوهر و بچه و خانواده بود و از این که بجنگید ترسیدید. پس باید همه ی زن و شوهرها از هم طلاق بگیرند و به صورت خالص در خدمت رهبر سازمان باشند، یا سازمان را ترک کنند. در این مراسم مسعود رجوی، مریم را برای اعضای سازمان مثال می ‌زند و می‌ گوید او برای اهداف سازمان از شوهرش جدا شد و در خدمت رهبر سازمان قرار گرفت. یعنی حتی این اتفاق را هم به نفع اهداف خودشان جلوه می‌ دادند.

تقریباً ۶۰ الی ۷۰ درصد اعضا که بازوی نظامی سازمان بودند مجبور به «طلاق اجباری» شدند و مابقی که نتوانستند وارد انقلاب طلاق شوند به اروپا رفته و در حد سمپات سازمان به فعالیت پرداختند. نکته تأسف‌ برانگیزتر این ماجرا این است که سازمان، بچه‌ های خانواده‌ هایی که از هم جدا شدند را با وعده تحصیل در بهترین مدارس اروپایی از آن‌ ها جدا کرد اما آن ها را به خانواده‌ های اروپایی به‌ خصوص در فرانسه فروخت و از سرنوشت اغلب این بچه‌ ها هیچ خبری به دست نیامد.

زنان در فرقه رجوی
زنان در فرقه رجوی

فرماندهان زنی که مجبور شدند رحمشان را دربیاورند

ایدئولوژی جدید سازمان، زنانگی و مادری را از زنان گرفت. آن‌ ها را تبدیل به ماشین هایی کرد که از صبح تا شب فقط باید کار می‌ کردند و دیگر احساساتی در آن‌ ها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانواده ‌ای نداشتند و تبدیل به ربات‌ هایی شده بودند که شبانه ‌روز مشغول کار بودند. بعد از این بود که چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند.

در مقطعی حدود صد نفر از کادرها و فرماندهان زن سازمان مجاهدین خلق، طی دستوری مجبور می ‌شوند تا عمل جراحی انجام بدهند و رحم‌ های خود را از بدن خارج کنند. یعنی این زن‌ ها هیچ ‌وقت نمی ‌توانستند حتی به بچه فکر کنند و همه فکر و ذکرشان باید معطوف به سازمان می‌ شد. خانم «زهرا میرباقری» از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق که برای مستندی با او مصاحبه شده، لیستی از تعدادی از دوستانش را دارد که به اجبار رحم‌ های خود را از بدنشان خارج کرده‌ اند. این موضوع و این ظلم به زن تقریباً در هیچ گروه و فرقه ‌ای اتفاق نیفتاده است. آن‌ قدری که جنس مؤنث در سازمان مجاهدین خلق مورد ظلم واقع ‌شده شاید در هیچ جای دیگر این اتفاق نیفتاده باشد.

حدود پنجاه سال زندگی زنان عضو سازمان مجاهدین خلق در زندگی سازمانی خلاصه شد. آن‌ ها حالا پیرزن‌ های هفتاد ساله ‌ای هستند که هیچ خانواده و بچه‌ ای ندارند. خود مریم رجوی جزو نفرات اولی است که از او در سازمان سوءاستفاده شد. به گفته خودش در بعضی مصاحبه‌ هایی که انجام داده او عروسک خیمه‌ شب ‌بازی دست مسعود رجوی بود. در واقع سازمان مجاهدین خلق یک عملیات تروریستی را علیه زنانی که سرباز خودش بودند انجام داد و زنان سازمان مجاهدین خلق قربانیان تروریسم این سازمان هستند.

ابراهیمی معینی سلطانی محمدنژاد
تعدادی از زنان شورای رهبری جداشده از سازمان مجاهدین خلق دست به افشاگری می زنند

نقض اولیه ترین حقوق زنان در سازمان مجاهدین خلق

بررسی وضعیت زنان در سازمان مجاهدین خلق بر اساس اسناد و مدارک، در مقایسه با قوانین بین ‌المللی راجع به زنان و قوانین حقوق بشری موجود، به نتایج زیر می رسد:

ازدواج ممنوع

شاید تصورش دشوار باشد اما واقعیت این است که زنان عضو سازمان مجاهدین خلق حق ازدواج ندارند. آن ها اگر هم ازدواج کرده باشند می ‌بایست از همسرانشان طلاق بگیرند. در فرقه به آن ها گفته می ‌شد که این برای تشکیلات ضروری است.

اعتقاد رهبر فرقه بر این است که عشق زنان به همسرانشان سبب ایجاد حائل بین عشق آن ها به فرقه و رهبر آن خواهد شد و زنان را از انجام وظایف شان در برابر فرقه و رهبرش باز می‌ دارد. در تشکیلات فرقه رجوی عشق و علاقه، تنها در رابطه فرد با فرقه و رهبر معنا پیدا می‌ کند، لذا زنان عضو فرقه باید تنها به رهبری عشق بورزند. این نشانه فداکاری و اثبات علاقه مندی به فرقه ارزیابی می‌ شود.

دیدبان حقوق بشر در گزارشی که در ماه مارس 2005 میلادی منتشر کرد به این موضوع پرداخته است. در این گزارش که با نام «خروج ممنوع» منتشر شد با اشاره به دیکتاتوری شدید مسعود و مریم رجوی آمده است: مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق عبارت بودند از طلاق ‌های اجباری افراد مزدوج، نگارش مرتب گزارش ‌های انتقاد از خود، چشم پوشی از تمایلات جنسی و فداکاری جسمی و روحی مطلق برای رهبری.

همانطور که در گزارش دیدبان حقوق بشر ذکر شده، طلاق اجباری افراد مزدوج یکی از مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک فرقه بوده و هیچ گریزی در انجام آن نیست. البته این قانون شامل شخص مسعود و مریم رجوی نمی‌ شود و تنها این دو بودند که می ‌توانستند با هم مزدوج بمانند.

این در حالی است که بند ج ماده پنجم میثاق بین ‌المللی حذف تمام اشکال تبعیض نژادی مصوبه 21 دسامبر 1965 حق ازدواج و انتخاب همسر را از حقوق بنیادی هر زن برمی ‌شمارد.

مؤسسه تحقیقات دفاعی ملی آمریکا (رند) نیز در گزارش خود راجع به سازمان مجاهدین خلق بر این واقعیت صحه می ‌گذارد که زنان عضو باید زندگی تجرد را برمی ‌گزیدند.

در گزارش این مؤسسه آمده است: به عنوان بخشی از انقلاب ایدئولوژیک، طلاق‌ های اجباری و تجرد از جانب رجوی‌ ها جبراً اعمال شده است. طلاق اجباری، زوج‌ ها را موظف ساخت تا حلقه ‌های ازدواج خود را در یک کاسه انداخته و عواطف خود نسبت به یکدیگر را محکوم کنند.

در همین حال بند 2 ماده بیست و سوم کنوانسیون بین ‌المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد: حق ازدواج و تشکیل خانواده برای مردان و زنانی که به این سن (سن ازدواج) رسیده‌ اند، را به رسمیت می‌ شناسد.

موضوع اصرار بر تجرد و ممنوعیت ازدواج در سازمان مجاهدین خلق، که در گزارش‌ های فوق نیز بر آن صحه گذاشته شده، ناقض بسیاری از مفاد حقوق بشری و از جمله نقض صریح میثاق بین ‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد است.
بند 1 ماده دهم میثاق مذکور تصریح می ‌کند: خانواده که عنصر طبیعی و رکن بنیادین جامعه است، باید تا حد امکان از محافظت و مساعدت گسترده برخوردار شود، به ویژه تا زمانی که (خانواده) مسئولیت نگاهداری و تربیت کودکان را به عهده دارد. (همچنین) ازدواج باید با رضایت آزادانه و تمایل همسران منعقد شود.

حق ازدواج و تشکیل خانواده از ساده‌ ترین حقوق اولیه و بنیادین هر فرد است. این حق مانند حقوق اولیه دیگری نظیر داشتن شغل و انتخاب محل زندگی سلب نشدنی است و هیچ کس نمی ‌تواند این حق را از دیگری سلب کند، اما زنان عضو مجاهدین خلق از این حق بنیادی محرومند.

عقیم کردن زنان

سازمان مجاهدین خلق بیش از هر گروه دیگری مدعی تساوی حقوق زن و مرد است، اما زنان عضو سازمان از ساده‌ ترین حقوق خود محروم هستند. قسمت هولناک موضوع اینجاست که فرقه به ممنوعیت ازدواج برای زنان عضو قناعت نمی ‌کرد. این فرقه برای از بین بردن هر گونه عطوفت مادری یا بازگشت احتمالی زنان به شرایط قبل، در سال‌ های استقرار در پادگان اشرف، طی یک سناریوی خوفناک ضد بشری طرح عقیم کردن زنان را پیاده کرد.

نسرین (بتول) ابراهیمی عضو شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق به اجرای عملیاتی با عنوان “قله رهایی” که طی آن اقدام به عقیم سازی زنان عضو این سازمان می کنند اشاره می نماید.

نسرین ابراهیمی

وی در این خصوص می‌ گوید: در یکی از نشست‌ های شورای رهبری سازمان به نفیسه بادامچی (تنها دکتری که در رده شورای رهبری عضویت داشت)، توسط مسعود رجوی ابلاغ شد که اولین و مهم ترین مسئولیت او برداشتن رحم زنان است و بابت بالا رفتن آمار این زنان از شخص مسعود (رجوی) امتیاز می‌ گرفت. در سازمان به جراحی رحم “رسیدن به قله رهایی” اطلاق می ‌شود. مثلاً در جلسات سازمان مسعود و مریم از نفیسه بادامچی سؤال می‌ کردند تاکنون چند زن به قله رسیده اند و چند زن در نوبت هستند؟

به گفته این عضو جدا شده از سازمان مجاهدین خلق تا زمانی که وی در فرقه حضور داشته است (18اکتبر 2008) بیش از 150 نفر از خانم‌ ها تحت عمل جراحی عقیم سازی قرار گرفته بودند. این رقم از جانب کسانی همچون مریم سنجابی و زهرا میرباقری از اعضای سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق تأیید شده است.

این در حالی است که بند “ه” ماده شانزدهم کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان “داشتن حقوق یکسان جهت تصمیم گیری آزادانه و مسئولانه در زمینه تعداد فرزندان و فاصله زمانی بارداری و دستیابی به اطلاعات، آموزش و وسایلی که آن ها را برای اجرای این حقوق قادر می ‌سازد.” را از حقوق زنان به رسمیت شناخته است.

از قانون فوق چنین برمی ‌آید که اولاً بارداری حق اولیه هر زن است یعنی داشتن فرزند از حقوق اولیه هر زن به حساب می‌ آید و ثانیاً زنان در باردار شدن کاملاً آزاد بوده و هیچ کس نمی ‌تواند هیچ گونه محدودیت یا اجباری در این زمینه برای آن ها به وجود آورد.
آزادی زنان در این زمینه شامل تعداد فرزندان و فاصله‌ های دوره بارداری نیز می ‌باشد. یعنی هیچ کس نمی تواند زنی را وادار کند که چه وقت باردار شود، تا چه رسد به این که کاری کند که آن زن اصلاً باردار نشود. قانون مذکور حتی تدارک وسایل و امکانات لازم برای دوره بارداری زنان را لازم و ضروری برمی ‌شمارد.

برداشتن رحم زنان بر اساس زور و تحت تعلیمات فرقه‌ ای می ‌تواند نوعی نقص عضو برای زنانی باشد که قصد دارند بچه دار شوند. نوعی نقص عضو که قابل درمان و جبران نیست. کم نیستند قوانین حقوق بشری که بر سلامت جسمی و روحی زنان تأکید ویژه ‌ای دارند.

عقیم کردن زنان در تناقض با قوانین حقوق بشری است که سلامت زنان را مورد تأکید قرار می‌ دهند. بند 1 ماده دوازدهم میثاق بین ‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سازمان ملل متحد تصریح می ‌کند که: دولت‌ های عضو این میثاق حق هر فرد را برای دستیابی و برخورداری از بالاترین (وضعیت) سلامت جسمی و روحی، به رسمیت می ‌شناسند.

همانگونه که ملاحظه می‌ شود قوانین مذکور به صراحت بر سلامت زنان و حق دسترسی آن ها به آموزش ‌های تربیتی خاص کودکان تأکید ویژه‌ ای دارند، اما عقیم کردن ساکنان اشرف عملاً به معنای نادیده انگاشتن سلامت آن ها و نقص عضو آن هاست.

ممنوعیت ازدواج و عقیم کردن زنان عملاً تلاش برای انقطاع نسل اعضای ساکنان اشرف است. در حقیقت این موضوع یک نسل کشی است. در حقوق بین‌ الملل هر گونه تلاش هدفمند برای جلوگیری از زاد و ولد یک گروه، قبیله یا قوم، مصداق نسل کشی است.
بر اساس کنوانسیون جلوگیری از نسل کشی و مجازات مرتکبین «تحمیل استانداردهایی به قصد جلوگیری از زاد و ولد اعضای گروه» مصداق بارز نسل کشی است. این دقیقاً همان چیزی است که در خصوص زنان عضو سازمان تروریستی مجاهدین خلق اعمال شد.
نزدیک 2 دهه هیچ کودکی در پادگان اشرف متولد نشد و صدای هیچ کودکی در این پادگان به گوش نرسید. سن و سال زنان عضو مجاهدین خلق عمدتاً بالای 60 سال است؛ دوره‌ ای که امکان بارداری برای زنان بعید خواهد آمد.

در حقیقت این زنان اگر بعد از آزادی از فرقه رجوی هم بخواهند باردار شوند یا به دلیل عقیم شدن نمی ‌توانند یا به دلیل سن بالا.

کنترل و سوء استفاده جنسی زنان

بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق دو سال بعد از جدایی اش از سازمان، وقتی توانست به اروپا برسد، از سوءاستفاده های جنسی مسعود رجوی از زنان شورای رهبری تحت عنوان “رقص رهایی” پرده برداشت. این اعمال رجوی در حالی صورت می‌گرفت که وی زنان عضو سازمان را به این بهانه که باید فقط به مبارزه بیاندیشند مجبور کرده بود از شوهرانشان طلاق بگیرند و هر نوع رابطه زناشویی در سازمان را ممنوع اعلام نموده بود.

زهرا سادات میرباقری
نمونه گردن بند هدیه مسعود رجوی به زنان شورای رهبری یا حرمسرایش

شکنجه زنان

سازمان مجاهدین خلق خصوصاً در اروپا با ژست‌ های حقوق بشری تلاش می‌ کند خود را طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان معرفی کند. آن ها خصوصاً در اروپا از مساوات و آزادی زنان حرف می ‌زنند، گروه‌ ها و تشکل ‌های بسیار زیادی به نام زنان ایجاد کرده و در گروه‌ های حقوق بشری فعالیت می ‌کنند و به نام زنان و دفاع از آزادی زنان ایران، کنفرانس ‌ها و همایش‌ های متعددی برگزار می ‌کنند، اما در عمل خود به آنچه می‌ گویند، اعتقاد و التزام عملی ندارند و سابقه شان خلاف ادعاهایشان را نشان می دهد .

بر اساس گزارش دیده بان حقوق بشر (مارس 2005) اعضای سابق مجاهدین خلق علت جدایی شان از فرقه را طلاق ‌های اجباری دسته جمعی در سال 1988 و آزار و اذیت و شکنجه توسط عمال سازمان به دنبال «چک ‌های امنیتی» در سال 1994 و 1995 ذکر کرده‌ اند.

این در حالی است که بر اساس ماده هفتم کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی سازمان ملل متحد مصوبه 26 دسامبر 1966: هیچ کس نباید در معرض شکنجه یا رفتار تحقیرآمیز و مجازات غیرانسانی و وحشیانه قرار گیرد.

همچنین مطابق بند ح ماده 3 اعلامیه حذف خشونت علیه زنان مصوبه ٢٣ فوریه ١٩٩٤مجمع عمومی سازمان ملل متحد: زنان به طور برابر حق برخورداری و حفظ همه حقوق بشر و آزادی ‌های اساسی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و همه عرصه‌ های دیگر را دارند.

این حقوق از جمله تأکید دارد که هیچ فردی نباید مورد شکنجه یا دیگر مجازات ها یا رفتار های خشن، غیرانسانی و تحقیرآمیز قرار گیرد.

ممانعت از ورود به ایران

سازمان مجاهدین خلق به زنان فرقه اجازه نمی‌ دهد با خانواده ‌هایشان ارتباط برقرار کنند. آن ها زنان را در یک محیط کاملاً ایزوله نگهداری می‌ کنند و اجازه نمی ‌دهند که از فرقه جدا شده و به ایران بازگردند یا به یک کشور ثالث بروند.
در بسیاری از موارد، عوامل مجاهدین خلق به خانواده اعضای فرقه در ایران اطلاع داده‌اند که بستگان آن ها (عضو در فرقه) کشته شده یا مرده ‌اند. همین الآن هم تحت فشار نهادها و گروه‌ های حقوق بشری اجازه تماس رسانه‌ ها با اعضای فرقه را نمی ‌دهند، زیرا هرگونه ارتباط با دنیای آزاد را به مثابه تهدیدی برای ساختار فرقه ‌ای حاکم بر سازمان قلمداد می ‌کنند.
گزارش دیده بان حقوق بشر دقیقاً به این موضوع می ‌پردازد که اعضای فرقه حق ترک آن را ندارند.

در این گزارش می‌ خوانیم: اعضای ناراضی که خواهان ترک سازمان بودند در بنگال‌ ها محبوس می ‌شدند. حبس در بنگال نوعی مجازات برای کسانی بود که از دیدگاه رهبری مرتکب خطایی شده بودند.
موارد فوق تمام ظلم هایی نیست که در حق زنان عضو فرقه اعمال می‌ شود.
آن ها مجبورند لباس یک دست و یک رنگ بپوشند. حق استفاده از لوازم آرایش ندارند. در ضمن پا به پای مردان در ساخت و سازهای داخل پادگان حضور می ‌یافتند.

تلاش می ‌شود از لحاظ فیزیکی مانند مردان به نظر برسند به همین دلیل زنان مجبور به کار اجباری و رژه در مقابل آفتاب سوزان عراق بودند تا چهره‌ شان زنانه به نظر نیاید و همتای یک مرد حاضر به انجام کارهای طاقت فرسا شوند.
این موارد تنها بخشی از موارد نقض حقوق بشری است که سازمان مجاهدین خلق نسبت به زنان عضو فرقه اعمال می‌ کند.
در چنین شرایطی لازم است سازمان ‌های حقوق بشری حضور فعال داشته باشند، نهادهای مدنی و سازمان ‌های غیردولتی طرفدار صلح توجه بیشتری به این موضوع نشان دهند و مؤسسات مستقل برای نجات زنان عضو فرقه وارد عمل شوند.

به کوشش عاطفه نادعلیان

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا