افشای پروژه تبعید کودکان از عراق توسط رجوی در مصاحبه با علی اکرامی – قسمت دوم

گفتگویی با آقای علی اکرامی انجام شد که در قسمت اول ایشان گفت: پس از پروژه طلاق توسط مسعود و مریم رجوی، حضور کودکان باعث میشد که بار دیگر زوج ها برای دیدن فرزندانشان برای لحظاتی در کنار یکدیگر قرار گیرند و باز به نوعی خاطرات زندگی مشترک برای آنها تداعی گردد. و این موضوع رجوی را بشدت نگران می ساخت.

سوال: آقای اکرامی شما به نشست رجوی با اعضا و مسئولین ستادها در قرارگاه بدیع زادگان اشاره کردید که حول موانعی بود که بزعم رجوی فرزندان برای پدر و مادران بعد از بحث طلاق ایجاد کرده بودند. لطفا توضیح دهید در آن جلسه چه گذشت ؟

اکرامی: بله در سوال قبلی اشاره کردم موضوع حضور کودکان در حاشیه مناسبات خانواده ها بعد از طلاق یک معضل جدی بود که در آن سرفصل مجاهدین خلق با آن روبرو و ذهن رجوی را بدجوری بخود مشغول کرده بود. عباس داوری (رحمان) مسئول بخش روابط خارجی مجاهدین خلق در بغداد به ما اعلام کرد برای شرکت در یک نشست کوتاه چند ساعته به قرارگاه بدیع (در منطقه ابوغریب) می رویم. ساعت 2 بعد از ظهر به اتفاق 10 نفر دیگر از مسئولین بخش روابط بغداد که سه نفر از آنها زن بودند به قرارگاه بدیع رفتیم. برخلاف معمول هیچ تشریفات بازرسی انجام نشد و ما به یک سالن کوچک راهنمایی شدیم. بجز ما نفراتی از ستادهای تبلیغات، سیاسی، امنیت و اطلاعات و صدا وسیما شرکت داشتند. تمامی مسئولین ستادها و فرماندهان قرارگاهها هم بودند که می توان به مهدی ابریشم چی و عباس داوری از روابط خارجی، محمد سیدالمحدثین (بهنام) از سیاسی، محمد علی توحیدی و محمد علی جابرزاده از تبلیغات، ابراهیم ذاکری امنیت و مهدی برایی از اطلاعات و محمود عطایی، محمود قائم شهر و تعدادی از مسئولین زن از جمله محبوبه جمشیدی، افسانه شاهرخی، عذرا علوی طالقانی و… اشاره کرد.

ساعاتی بعد مسعود و مریم هم وارد شدند با ظاهری ساده و لباس های معمولی که مریم در ردیف جلو و در کنار مسئولین زن نشست و مسعود رجوی هم روی سن و میز مسئول نشست جای گرفت. مطابق معمول نشست های داخلی از مشکلات و معضلات تشکیلاتی نیروهای ارتش صحبت کرد و از فرماندهان گله مند بود که احساس مسئولیت لازم را برای حل و فصل این معضلات از خود نشان نمی دهند. بعد به بحث انقلاب و موضوع طلاق اشاره کرد. در ضمن صحبت، شهرزاد صدر رئیس دفتر مریم و همسرش محمود عضدانلو را مورد خطاب قرار داد و پرسید شهرزاد شما اگر چه طلاق گرفتی ولی چندان هم از اوضاع احوال همسرت محمود بی اطلاع نیستی! بعد خطاب به محمود عضدانلو همسر سابق شهرزاد گفت: درست می گیم برادر محمود؟ نرگس (دختر محمود و شهرزاد و هم ردیف مسول اول فعلی) ماشاالله خوب شما را از اوضاع یکدیگر با خبر می کند. به بهانه نرگس هم که خوب همدیگر را می بینید! در اینجا جمعیت شرکت کننده خندیدند و جلسه از جدیت خارج شد که رجوی گفت منظورم فقط محمود و شهرزاد نیستند. همه شما که در این جلسه هستید این کاره اید؟ گر حکم شود که ضد انقلاب مریم گیرند زیر این سقف هر آنکه هست گیرند.

بعد ادامه داد: ای وای بر ما، بیخ گوش ما چه میگذرد؟! خواهران و برادران امروز شما را صدا زدم که بگویم بچه بی بچه! این بار باید بچه را طلاق بدهید. چه مادرها و چه پدرها! سوراخ موش تعطیل. این بچه ها هر چه مریم می بافد پنبه می کنند. عواطف و احساسات و بین المرئی که قرار بود مال ما باشه توسط این بچه ها برگشته بین خودتان! معمولا هر هفته یا پیش بابا هستند و یا مامان و بعد اخبار مامان را می برند برای بابا و برعکس. دوباره فیل ها یاد هندوستان می کند! دوباره مهر شوهر می نشینه در قلب همسر! مگر نه؟ آیا بی ربط میگم؟ مریم دروغ میگم؟ این حقه بازها باز به یک شیوه دیگه می خواهند سر ما را شیره بمالند. برخی از روزها هم که جمع سه نفرشان به بهانه دیدن بچه جور میشه و سه نفری برای لحظاتی و شاید هم ساعاتی در کنار هم! به به.

برادران و خواهران ما امروز خدمت رسیدیم تا این موش و گربه بازی را تعطیل کنیم و بگویم نخود نخود هرکه رود خانه خود. ما به جد به این نتیجه رسیده ایم که با این وضعیت دیگر نمی شود مبارزه کرد. من امروز می خواهم از شما شروع کنم. تا شما هم بتوانید این پروژه را در سطح قرارگاهها و ستادها اجرا کنید. برنامه ما این است بخاطر اینکه بتوانیم امر مبارزه را بخوبی پیش ببریم و دست و پای ما آزاد باشد برای مدتی بچه هایمان را به خارج از عراق منتقل کنیم. ناراحت وضعیت آنها نباشید ما در سراسر اروپا سمپات ها و خانواده هایی داریم که حتی بهتر از ما از عهده نگهداری آنها بر می آیند. برای مدتی آنجا خواهند بود تا ما بتوانیم کارمان را پیش ببریم. رجوی در ادامه از مریم خواست که نظرش را بگوید. مریم ضمن تایید صحبت های مسعود با لحن تندتری از مسئولین انتقاد کرد که چطور دوزاری آنها نیفتاده و متوجه نشدند که موضوع حضور کودکان در کنار آنها پایه های انقلاب آنها را سست و عهد آنها با مسعود را باطل می سازد. سپس از برخی مسئولین شاخص در نشست از جمله شهرزاد صدر و همسرش محمود عضدانلو، مهدی ابریشم چی، علی قادری، محمد سیدالمحدثین و همسرش فاطمه رمضانی (سرور) خواست که پشت میکروفون آمده و تجارب خودشان و اینکه حضور بچه ها در جمع خانوادگی شان تا کجا در آنها ایجاد وابستگی مجدد کرده بود توضیح دهند. بعد از اتمام صحبت های مسئولین مختلف رجوی گفت حال که همه به عمق فاجعه رسیدید پروژه اعزام بچه ها را برای مدتی به خارج از عراق شروع می کنیم و انتقال کودکان از همین نقطه شروع شد.

علی اکرامی

سوال: یعنی شما معتقدید که انتقال کودکان از عراق هیچ ربطی به موضوع جنگ عراق با کویت نداشته و بخاطر حفظ سلامتی و جان آنها نبوده؟

اکرامی: دقیقا، اولین سری از کودکان سه ماه قبل از حمله عراق به کویت که در 11 مرداد 1369 صورت گرفت اعزام شدند. ولی در مراحل بعد یعنی شروع جنگ بهانه ای بدست رجوی آمد که از این اتفاق بعنوان یک موهبت استفاده کند و پروژه اش را سریع تر پیش ببرد. بطوریکه با اعلام وضعیت جنگ، کودکان در 148 نوبت و در گروههای 11، 13، 17، 18، 26، 76 و 105 نفره اعزام شدند. در جریان حمله امریکا به عراق هم 193 کودک انتقال یافتند که در کشورهای اتریش، المان، امریکا، انگلیس، ایتالیا و حتی ایران و رمادی عراق سکونت پیدا کردند. چنانچه توضیح دادم نقطه شروع و هدف اصلی رجوی از انتقال کودکان دقیقا بمنظور جلوگیری از سست شدن و ریزش پایه های انقلاب منحوسش و بازگشت عواطف و احساس به خانواده ها از طریق کودکان بوده است و هیچ ربطی به قضایای جنگ عراق با کویت و یا حمله نظامی امریکا به عراق نداشته. پس دلیل رجوی برای اینکار جلوگیری از تشکیل و انسجام کانون خانواده و احیای عواطف و احساس خانوادگی بواسطه کودکان بوده است و نه از موضع حفظ جان و دلسوزی برای سلامتی کودکان اعضا.

سوال: بدنبال افشاگری برخی از این کودکان سابق در کلاب هاوس، مجاهدین خلق ناچار به عکس العمل شدند و حتی برای خنثی کردن تاثیرات این افشاگری ها برخی از پدران و مادران آنها را به صحنه آورده تا برعلیه فرزندانشان موضع گیری کنند. از جمله مجید عالمیان و زهرا سراج. آنها چه اهدافی را دنبال می کنند؟

اکرامی: هدف آنها مشخص است. موضع آنها در این داستان نهایت استیصال و درماندگی است. آنها وقتی که احساس کردند در قبال این افشاگری های غیر قابل انکار پاسخی ندارند بناچار خانواده هایشان را تحت فشار گذاشتند تا برعلیه فرزندان خود وارد صحنه شده و مسئولیت تمامی این حوادث دردناک در حق فرزندانشان را برعهده بگیرند. البته این اتفاق جدیدی نیست. یک شیوه نخ نماشده و رسوایی است که هر چند یکبار که در مخمصه قرار می گیرند به آن متوسل میشوند. اگر یادتان باشد در گذشته همین حربه یعنی بکارگیری خانواده بر علیه عضو جدا شده از همان خانواده را بارها بکار گرفته بودند. یکی از آن موارد مربوط به تحت فشار قرار دادن همسر و فرزندان مرحوم هادی شمس حائری جهت موضع گیری برعلیه ایشان بود. مرحوم هادی شمس حائری بیش از چهار دهه در صحنه سیاسی ایران حضور داشت و از زندانیان سیاسی دوران شاه بود که در تظاهرات 15 خرداد 1342 برعلیه شاه و در محکومیت دستگیری آیت الله خمینی در بازار تهران گلوبندک توسط سربازان شاه مورد اصابت گلوله قرار گرفت. وی در سال 1345 بخاطر همکاری با مجاهدین خلق دستگیر شد. در دادگاه اول به حبس ابد و دوم به 15 سال حبس محکوم شد. بعد از پیروزی انقلاب در سال 57 از زندان آزاد و مجددا به تشکیلات مجاهدین خلق پیوست.

ادامه دارد

منبع

یک دیدگاه

  1. سلام
    اقای اکرامی.من به دلیل اینکه درعملیات مرصادبه دست این گروهک مجروح شدم.کم وبیش خواستم ازآنچه دراین گروهک گذشته ومی گذرداطلاعات داشته باشم.وهرچه بیشترفهمیدم.به این نتیجه رسیدم که اینهابرای به حکومت رسیدن فکرواندیشه بیشتراین ایدئولوژی تبدیل کردن انسان به گوسفند.که فکرنکند.وفقط دستوررااجراکند.وعجیب اینکه اینهاکه ازانسان به گوسفندتبدیل شدند.بعضی دانشگاه دیده بودند.وتحصیلات اکادمیک داشتند.
    حضرت امام خمینی (ره)فرمودند:تخصص بدون تعهدخیلی می تواند خطرناک باشد.چقدرخوب این موارد راپیش بینی کرده اند.واگراین گروهک رادرهمه موارد رد کردندوسعی داشتنداین افرادرااصلاح کنند.چقدربه نفع خوداین افرادبوده . که اززندگی حیوانی وگوسفندی به سمت زندگی انسانی جهت داده شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا