طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و یکم

بهار ۱۳۸۲، جمع آوری زرهی های بجا مانده از ارتش عراق توسط مجاهدین

در قسمت قبل گفتیم که سازمان حتی مقالات و تحلیل روزنامه ها و مجلاتی که در ایران منتشر می شد و بر علیه آمریکا بود را ترجمه کرده و در اختیار نیروهای آمریکایی قرار می داد.

تقریباً کمتر از یک ماه از سقوط صدام گذشته بود. ولی غارت پادگانهای نظامی در بیرون هم چنان ادامه داشت. فیلق (سپاه) دوم مقر فرماندهی نیروهای عراقی در این منطقه (استان دیالی – مقدادیه)، هم چنان توسط اهالی غارت شده و وسایل آن به یغما برده می شد.

هر روز انفجارات مختلفی از زاغه های مهمات و خود پادگان به گوش می رسید. فیلق دوم (سپاه دوم) خالی از نیرو بود و هیچ حفاظتی در آن وجود نداشت.نیروهای آمریکائی هم کاری به اهالی در ورود و خروج به آن نداشتند. وسایل و تجهیزات زیادی در انبارهای این پادگان وجود داشت انواع سلاحها،مهمات و دیگر تجهیزات نظامی تنها بخشی از وسایلی بود که در این پادگان توسط اهالی به غارت برده می شد .

زرهی های زیادی در مناطق مختلف و به صورت پراکنده از ترس بمبارانهای هواپیماهای آمریکایی رها شده بود. انواع خودروها و کمرشکن های نظامی توسط اهالی غارت شده و به پائین ترین قیمت ها خرید و فروش می شد.البته این خرید و فروش ها بیشتر شامل کامیونهایی بود که به درد اهالی می خورد و از آنها استفاده می کردند. خانه خیلی از اهالی منطقه پر از وسایل و تجهیزات نظامی ارتشی بود .

موقعیت جغرافیایی فیلق دوم و نزدیکی آن به قرارگاه علوی مجاهدین و انفجارهایی که در آن صورت می گرفت خود یک تهدید جدی برای قرارگاه محسوب می شد.

این انفجارات در اثر دستکاری هایی بود که توسط اهالی روی مهمات موجود در فیلق دوم صورت می گرفت. بنابراین برای جلوگیری از این گونه تهدیدات قرار شد سازمان شخصاً حفاظت این پادگان را به عهده بگیرد.به همین دلیل مجاهدین یگانهایی را برای بیرون راندن اهالی و تأمین حفاظت آن به فیلق دوم فرستاد و طی چندین روز برخورد با مردم نهایتاً مانع از ورود اهالی به این پادگان شد.
وجود زرهی های مختلف در گوشه و کنار منطقه از جمله تانک های تی ۷۲ ، سازمان را وسوسه می کرد تا به دنبال آنها برود . این مسئله چندین بار موضوع بحث در ستاد فرماندهی بود و نهایتا صدیقه حسینی فرمانده قرارگاه علوی توافق ستاد فرماندهی را برای جمع آوری این زرهی ها را گرفت .

هم چنین ستاد فرماندهی توافق کرد تا سازمان بتواند در منطقه علوی تعداد زیادی خودروهای کمرشکن و کامیون مثل مدل های کاماز و دیگر خوروهای نظامی را از اهالی به قیمت های ارزان خریداری کند.

از فردای آن روز اکیپ های مختلف خرید خودرو راهی منطقه شدند و هر روز تعدادی خودرو خریداری کرده و به قرارگاه آورده می شد.اغلب پول این خرید ها به دلار پرداخت می شد که اهالی هم از این امر استقبال می کردند.

از سوی دیگر اکیپ های نظامی نیز در جاده های منطقه مشغول جمع آوری زرهی های بی صاحبی بودند که ارتش صدام از ترس بمبارانهای هواپیماهای آمریکایی در نخلستانها و محل های دیگر استتار و آنها را مخفی کرده بودند .

البته در حین این عملیات درگیریهایی نیز رخ می داد و بعضاً حملاتی توسط نیروهای ۹ بدر به این ستونها می شد. ولی به هرحال کار انجام شده و پیش می رفت.

این روند کاری و ایجاد رابطه با نیروهای آمریکائی و داشتن دست باز در منطقه باعث می شد سازمان روی خلع سلاح فکر نکند.مسئولین سازمان هم در همین توهم بودند که بتوانند به کمک آمریکا بحران دیگری را به سمت مرزهای ایران هدایت کنند و یا حداقل بتوانند به حیات فیزیکی خود در خاک عراق ادامه دهند و به همین دلیل هم تمام تلاش سازمان این بود که با آمریکا نه تنها خط موازی پیش برده شود بلکه کاری کنیم که آنها حضور ما در عراق را به نفع خودشان هم بدانند.

بنابراین تمامی این تحلیل ها باعث می شد سازمان دست بازی در تغییر شرایط به نفع خودش داشته باشد.تمامی کارهای اطلاعاتی که برای نیروهای آمریکایی انجام می گرفت سمت و سوی مشخصی داشت. تلاش بر این بود که تهدیدات ایران برای آمریکایی ها بزرگنمایی شود. به همین دلیل تلاش سازمان این بود که با بزرگنمائی و جعل در تهیه برخی اخبار به تدریج آمریکا را در منطقه در مقابل ایران قرار بدهد.

در راستای این اهداف سازمان حتی از جنبه های عاطفی قضیه هم استفاده می کرد. تقریباً تمامی طرف حسابهای سازمان با فرماندهان و مسئولین آمریکایی زنان بالای تشکیلات بودند و آنها هم به خوبی می دانستند که چگونه ایجاد رابطه کنند .

همیشه خندیدن برای زنان در تشکیلات یک جرم بزرگ و نابخشودنی به حساب می آمد ولی لبخند زدن زنان به سربازان آمریکایی هیچ اشکالی نداشت و حتی در خیلی جاها برای به دست آوردن امکانات اعم از سیاسی و یا استقراری که لازم و ضروری بود توسط همین زنان حل و فصل می شد. خرید خودرو و آوردن آنها به قرارگاه توسط هر دو ارتش سوم و یازدهم همچنان ادامه داشت .

نیروها در قرارگاه کار مشخصی نداشتند.اصلی ترین کار سر و سامان دادن به وضعیت زرهی ها و خود نیروها بود. هنوز استقرار نیروها حل و فصل نبود.چرا که خیلی از ساختمانها در جریان بمبارنها تخریب و از بین رفته بودند. هم چنین خیلی از وسایل قرارگاه هم توسط اهالی به غارت رفته بود .هر چند خیلی از این وسایل به واسطه سرعشیره هایی که طرفدار صدام بودند و با سازمان رابطه داشتند،برگردانده شدند ولی باز خیلی از وسایل از جمله کامپیوترها،وسایل فردی پرسنل، ظرف و ظروف آشپزخانه،میز وصندلی سالن ها و اقلامی از این دست هرگز به قرارگاه بازگردانده نشدند .

ادامه دارد…

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا