
در قسمت قبل گفته شد که به دنبال سرنگونی صدام حسین دیکتاتور سابق عراق و فرمان مسعود رجوی مبنی بر تسلیم اعضا و پذیرش خلع سلاح نیروها و تست آزمایشات دی ان ای توسط ارتش، مصاحبه کارکنان وزارت خارجه با تمامی اعضای مستقر در قرارگاه اشرف در دستور کار قرار گرفت.
ارزیابی اولیه مسئولین مجاهدین خلق در گزارشاتی که به مریم رجوی در رابطه با چشم انداز مصاحبه های اعضا داده بودند این بود که به جز تعداد محدودی حلقه ضعیف و اسیر پیوسته اکثریت بالای اعضا با موفقیت این آزمایش خطیر را پشت سر خواهند گذاشت و جای نگرانی وجود ندارد. دور اول و دوم مصاحبه ها که تعداد کمی بدلایل مختلف و از جمله عدم چشم انداز روشن و اطلاع از وضعیت محل استقرار بعد از جدایی و ذهنیت هایی که مسئولین برای آنها ایجاد کرده بودند همین پیش بینی مسئولین را اثبات می کرد. و روزهای اول و دوم تعداد کمی از اعضا جدا شدند.
مسئولین و فرماندهان برای تحت تاثیر قرار دادن مابقی اعضا نفراتی را که بعد از مصاحبه به قرارگاه برمی گشتند سوار بر خودروهای ایفا کرده و کارناوال جشن و شادی به راه می انداختند. فرماندهان ارشد زن در مقابل درب سالن های غذاخوری هر قرارگاه حاضر شده و با دسته های گل و اسپند از نفرات بازگشتی استقبال می کردند. به این اعضا به چشم یک قهرمان نگاه میشد.
شب بعد از شام جمعی برنامه های هنری اجرا و اعضایی که از مصاحبه برگشته بودند بالای سن رفته و از حماسه خود در مصاحبه با وزارت خارجه آمریکا و تاثیراتی که روی آنها گذاشته بودند صحبت می کردند. برخی از آنها حتی برای خوشایند مسئولین اغراق هم می کردند. به عنوان مثال یکی از اعضا که بعدها از قرارگاه اشرف فرار و به کمپ آمریکایی ها پناهنده شد روی سن عکسی از مریم رجوی به حاضرین نشان داد و گفت وقتی عکس خواهر مریم را به مصاحبه کننده آمریکایی نشان دادم و بحث تاثیرات انقلاب او روی اعضا را توضیح دادم اشک از چشمانش جاری شد، عکس خواهر مریم را از من گرفت بر آن بوسه زد و گفت خوش به حالتان که چنین رهبری دارید. کاش او رئیس جمهور امریکا بود!! روزهای بعد این عضو به عنوان سفیر انقلاب مریم در هر تجمع از بازگشت اعضا بعد از مصاحبه با وزارت خارجه به قرارگاه های مختلف برده میشد واز او برای ایجاد انگیزه و تاثیر گذاری و تهییج نفراتی که می خواستند برای مصاحبه بروند استفاده میشد.
وقتی سال 82 او را در کمپ آمریکایی ها دیدم و در رابطه با آن تعاریف کارمند وزارت خارجه آمریکا از مریم سوال کردم با خنده گفت آن داستان را خودم سرهم کرده بودم تا اعتماد مسئولین را بخود جلب کنم و بتوانم در شرایط مساعد از قرارگاه اشرف بگریزم. در مصاحبه های روزهای اولیه وزارت خارجه آمریکا با توجه به اینکه مسئولین دروغ های زیادی به اعضا در رابطه با شرایط زندگی در خارج از پادگان اشرف گفته بودند و بخاطر تاثیرات سالها شستشوی مغزی و عدم اطلاع اعضا از واقعیت های خارج از پادگان آنها نمی توانستند تصمیم درستی برای آینده خود بگیرند و تصور می کردند در صورت جدایی با مشکلات و تهدیدات زیادی مواجه خواهند شد، به همین دلیل تصمیم گیری و انتخاب مسیر آینده زندگی برای آنها سخت بود.
اعضای زن عضو مجاهدین خلق شرایط به مراتب سخت تر و چشم انداز تیره تری داشتند. آنها بجز نگرانی در مورد شرایط اقتصادی و مالی و اسکان بعد از جدایی به لحاظ وحشت از احتمال تعرض جنسی که مسئولین و فرماندهان رده بالای تشکیلات به آنها القاء کرده بودند در تصمیم گیری برای جدایی و انتخاب مسیر زندگی جدید بشدت مردد بودند. در رابطه با اعضایی که در جریان مصاحبه جداشده و به قرارگاه برنگشته وضعیت بکلی متفاوت بود. شایعات و دروغ های عجیب و غریبی در مورد آنها در مناسبات و نشست ها گفته میشد.
مسئولین رده بالای تشکیلات در نشست ها آنها را نیروهای نفوذی اطلاعات ایران و یا بریده و فاقد از انگیزه ادامه مبارزه معرفی می کردند و بنوعی در ظاهر و در جمع اعضا ابراز رضایت می کردند که چنین افراد حلقه ضعیف و بریده صفوف مجاهدین خلق را ترک کرده اند. ولی در مراحل بعد که تعداد اعضای جداشده افزایش پیدا کرد و رده های تشکیلاتی و اعضای قدیمی تر راهم شامل شد دیگر این توجیه آنها در مناسبات و در میان اعضا خریداری نداشت و به سختی پذیرفته میشد.
مسئولین مجاهدین خلق از جدایی اعضای قدیمی تر بشدت دچار وحشت شده بودند، دلیل این ترس و نگرانی هم این بود که تصمیم به جدایی و عدم بازگشت آنها بعد از انجام هر مصاحبه تردید جدی در میان دیگر اعضا و به خصوص در رده های پایین تر ایجاد می کرد. آنها برایشان غیر قابل باور بود که عضوی بعد از سالها حضور در تشکیلات و عملیات ها و ایمان و اعتقاد عمیق به مسعود و مریم به یکباره مناسبات را ترک و به وزارت خارجه امریکا پناهنده شود.
ادامه دارد…
علی اکرامی