حفظ پل| ابزاری برای مهار روابط انسانی در مناسبات فرقه‌ای مجاهدین خلق

در مناسبات فرقه‌ای سازمان مجاهدین خلق به سرکردگی مسعود و مریم رجوی، بسیاری از مفاهیم رایج انسانی، نه‌تنها وارونه معنا شده‌اند، بلکه به ابزارهایی برای کنترل روانی و سرکوب عاطفی اعضا بدل شده‌اند. یکی از این مفاهیم مخرب، اصطلاحی‌ است موسوم به «حفظ پل» که در درون تشکیلات مجاهدین معنایی کاملاً امنیتی و سرکوبگرانه به خود گرفته است.

مفهوم «حفظ پل» در ساختار فرقه‌ای مجاهدین

در ادبیات رایج درون سازمانی مجاهدین، «حفظ پل» به نوعی رابطه پنهانی، عاطفی یا حمایتی میان دو یا چند عضو اطلاق می‌شود که در چارچوب مناسبات خشک و مکانیکی تشکیلات، ناپسند و حتی جرم تلقی می‌شود. اگر دو نفر، ولو سال‌ها در یک یگان یا مقر مشترک حضور داشته باشند و یکی از آن‌ها در نشست‌های موسوم به «عملیات جاری» یا «غسل هفتگی» فاکت و انتقادی علیه دیگری ارائه ندهد، بلافاصله متهم به حفظ پل با او می‌شود.

این اتهام به‌خودی‌خود موجب بازخواست، تهدید و حتی تحقیر فرد در جمع می‌شود. افرادی که متهم به حفظ پل می‌شوند، باید در جلسات تشکیلاتی با فریاد، توبه و خودزنی روانی، «اعتراف» کنند که چرا چنین رابطه‌ای را شکل داده‌اند، و چگونه از «خط سرکرده» منحرف شده‌اند. این روند نه‌تنها در تضاد با اصول اولیه‌ی انسانی نظیر رفاقت، دوستی، و اعتماد است، بلکه به شکلی سیستماتیک، حس همدلی و هم‌سرنوشتی را در میان اعضا نابود می‌کند.

هدف نهایی: انزوا و شکستن پیوندهای انسانی

سازمان مجاهدین خلق به‌درستی دریافته است که هرگونه رابطه انسانی مستقل از تشکیلات، حتی اگر در قالب دوستی ساده باشد، تهدیدی برای بقای فرقه محسوب می‌شود. چرا که در یک رابطه انسانی واقعی، افراد امکان تبادل احساس، تجربه و انتقاد را می‌یابند؛ چیزی که ممکن است منجر به بیداری ذهنی و در نهایت، خروج از فرقه شود.

سرکردگان این تشکیلات با مفهوم‌سازی‌هایی چون «حفظ پل»، «نفوذ عاطفی» و «نقطه ضعف»، تلاش کرده‌اند کوچک‌ترین پیوندهای انسانی را از درون تخریب کنند تا اعضا تنها پیوند موجود را با «سرکرده فرقه» و شخص مسعود و مریم رجوی برقرار کنند.

فشارهای روانی و تبعات فردی

گزارش‌های متعدد جداشده‌ها از این سازمان، نشان می‌دهد که متهم شدن به «حفظ پل» یکی از عوامل اصلی افسردگی، اضطراب، پارانویا، و انزوای روانی در میان اعضای قدیمی و تازه‌وارد بوده است. برخی از جداشده‌ها حتی اشاره کرده‌اند که این فشار روانی به حدی بوده که به مرز فروپاشی روانی رسیده‌اند. فردی که مورد سوءظن به حفظ پل قرار می‌گیرد، نه‌تنها از جانب مسئولین، بلکه از سوی سایر اعضای حاضر در نشست نیز تحت هجمه‌ی دسته‌جمعی قرار می‌گیرد. این روند دقیقاً مطابق با تکنیک‌های شناخته‌شده‌ی «شکنجه روانی» در فرقه‌ها است.

نتیجه‌گیری

«حفظ پل» تنها یکی از ده‌ها ابزاری است که مجاهدین خلق برای کنترل ذهن و شکستن روحیه افراد به‌کار می‌برند. این مفهوم در عین سادگی، ماهیتی به‌شدت سرکوبگر دارد که با اصول اولیه‌ی اخلاق، آزادی فردی و حقوق بشر در تضاد کامل است. آن‌چه این تجربه تلخ را عمیق‌تر می‌سازد، سکوت رسانه‌های غربی و برخی نهادهای مدعی دفاع از حقوق بشر در برابر این نوع رفتارهای غیرانسانی در درون این فرقه است.

اعضای جداشده، امروز رسالتی تاریخی دارند تا پرده از این حقایق بردارند و چهره واقعی مناسبات درونی این سازمان را برای افکار عمومی آشکار سازند. تنها با افشای مستند و مستمر این روش‌های کنترل روانی است که می‌توان راه را برای نجات بازماندگان این تشکیلات و جلوگیری از تکرار چنین فجایعی در آینده هموار کرد.

ولی غفاری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا