درماندگی رجوی در مقابل افشا شدن تجاوزات جنسی، ایدئولوژیکی وی

در اولین مطلبی که نوشتم، جدایی خودم را از فرقه مجاهدین خلق به دلیل حمایت از خانواده های قربانیان فرقه رجوی که بیش از پنج ماه است در مقابل درب این قلعه متحصن هستند اعلام کردم. خوشبختانه در تاریخ 19 ژوئن 2010 هم سمیناری در پاریس در حمایت از همین خانواده ها با حضور 200 نفر از قربانیان یا وابستگان آنها برگزار شد که نتایج بسیار گرانبهایی داشت که آثارش رفته رفته روشنتر خواهد شد. اما نکته اساسی دیگری هم در این سمینار وجود داشت و آن هم روشنگری ها و افشای روابط جنسی رهبری فرقه با زنان مطلقه اعضای سازمان توسط خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری سازمان بود. در این ارتباط بالاخره سازمان مجبور شد که در برابر آنهمه افشاگری خانم بتول سلطانی که الان دوسال است بعد از فرار ایشان از سازمان مهر سکوت به لب نهاده است و به خلاف رسم همیشگی خود که داشته یا نداشته حداقل مارک مزدوری را به جدا شدگان خود و بخصوص کسانی که زبان به انتقاد علیه سازمان مجاهدین باز می کردند بزند و این بسیار عجیب بود که سازمان چگونه سه سال است دندان به جگر نهاده است. آنچه که برای ما مهم است فهم این حقیقت است که چه چیزی سازمان را از این کار که معتاد آن است بازداشته است و نهایت سوزش خود را با نوشتن زیر نویس اسم ایشان اکتفا کرده است. به هر عضو و سطح تشکیلاتی سازمان می تواند هر مارکی بزند ولی فکر می کنم که اگر بخواهد به رده شورای رهبری اش هم مارک بزند معنی اش این است که ایدئولوژیک ضربه خورده است و تشکیلاتش سوراخ خواهد شد لذا سخت درمانده شده است تا با این مسئله چگونه برخورد کند بعد از جنگ آمریکا و عراق و سرنگون شدن صاحبخانه از نظر سازمان نیروهای زیادی از رده های مختلف از سازمان جدا شده اند اما تنها یک شواری رهبری تا کنون جدا شده است و کسانی که در سازمان بوده اند و یا مسائل سازمان را دنبال کرده اند می دانند که شورای رهبری یعنی چه و برای مسعود رجوی چه در تشکیلاتش در عراق و چه در اروپا چه نقشی دارد. بخاطر این سازمان سه سال است هر حرفی را که خانم سلطانی گفته است سکوت کرده است و بخودش فشار می آورد و خوب می داند که کسی که به سطح شورای رهبری می رسد یعنی از همه چیزش گذشته و از همه نظر اوکی بوده است و قابل اعتماد و سازمان هم الکی به کسی رده نمی دهد بخاطر این مانده است که چی بگوید و با این استخوان در گلو چکار کند. والا خیلی از نیروها هستند از سازمان جدا شده اند که با کوچکترین انتقاد از سازمان مارک مزدوری و اتهامات و شیطان سازیهای دیگر در مورد آنها توسط این سازمان اعمال شده است. بعد از این افشاگری و مطالب تکان دهنده بخصوص از زاوایای جنسی یعنی همان پدیده ای که سالیان سال است که این رهبری چوب آن را به سر اعضا و هواداران می کوبد و آن را تقبیح و حرام و زشت و ناپسند شمرده است خود را مجاز به حتی تجاوز جنسی به اعضای شورای رهبری مجاز دانسته است و چه حماقت بار است و جای اندوه بسیار برای کسانی که ندانسته عضو یا هوادار ی از این سازمان کردند افسوس که بقول خانم سلطانی راه بنیانگذاران به گند کشیده شد و این افشاگری نه تنها بهت و حیرت همگان را برجا گذاشت بلکه سبب شد تا جوانان و آزادیخواهان چهره واقعی شخص رجوی و تشکیلات مخوف وی را ببینند و اینچنین صدای مرگ و احتضار سازمانی که در عوض گرفتن همه چیز افراد برای چنین رهبری مدعی آزادی زن و دمکراسی و شعارهای وسوسه انگیز است در آمد ضمن سپاس از ایشان بخاطر گذشت و انسانیتی که بهرحال با شجاعتی درخور تحسین تن به سکوت و ذلت نداد و شجاعانه در پیامش رجوی را به چالش طلبید.
مهدی سجودی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا