پدر و مادرت همیشه روز شماری میکنند که روزی برگردی
تقی جان پدرومادرت اززمانی که رفتی همیشه روزشماری میکنند که روزی برگردی ودوباره صفا و صمیمیت رابرای این خانواده به ارمغان بیاوری. مادرت از روزی که شنیده شما می خواهید بیائید بسیار خوشحال است وهر روز به من اصرار می کند که دنبال کارت را بگیرم تا هر چه سریعتر بیایی.
زمانه را بی تو سپری کردن بسیار طاقت فرساست
بیا تا زندگی را در کنار هم سپری کنیم. همه فامیل و دوستان همه آنهایی که تو فکر میکنی، در آرزوی دیدار تو هستند. آری می شود زندگی را از نو ساخت و فقط به فکر خود نبود به دیگران نیز فکر کرد، می شود غروب های زیبای گیلاکجان را در کنار ساحل دریای نیلگون خزر تجربه کرد
خانواده ات برای دیدن روی تو لحظه شماری میکنند
حضور مهربان فرزند دلبندمان پسر خوب و عزیزمان اسماعیل رضائیان سلام علیکم نورچشم عزیزمان اسماعیل جان، خداوند رحمان و رحیم را هزاران بار شکر گذاریم که آنقدر به ما طول عمر و سلامتی عنایت فرمود تا خبر بسیار شادمان زنده بودن و تندرستی تو را بشنویم و نمیدانی که ما علی الخصوص مادر پیر و چشم به انتظار نشسته ات با شنیدن این خبر چه حالی پیدا کردیم،
زندگی قطع پیوندهای انسانی و عاطفی نیست
باری برادرجان، نمیدانم هم اکنون در کجایی و به چه کاری مشغولی. ولی همین قدر بدان که زندگی این نیست که انسان تمامی پیوندهای انسانی و خانوادگی و عاطفی را قطع کند و در لاک خود ساخته یا دیگران ساخته فرو رود و تمامی دنیای خود را به دست دیگران بدهد تا سرنوشت خود را آنها برایش بسازند و منّت هم سر او بگذارند.
انتظار همچنان استوار بر مردمک چشم پای میکوبد
چشم ها لحظه ای از سکون دست بر نمیدارند و بی تاب به نقطه ای نظاره می کنند و فکر را به آن نقطه متمرکز می سازند و به مرکز خاطرات تلنگر می زنند و به آن بانگ بیدار باش می دهند و فریاد بر می آورند لحظه دیدار یار نزدیک است، لحظه دیدار جان نزدیک است.
آمدنت یعنی دوباره متولد شدن
سلام علی جان، منم زهرا، خواهر کوچک تو که حالا بزرگ شده، علی جان در این چندین و چند سال که تو از ما دور بودی یک لحظه از یادت غافل نبودیم لحظه به لحظه و در هرجا که بودیم و هستیم به یاد تو لحظه ها را سر می کردیم دلمان برای نگاه و صدایت خیلی دلتنگ است. غم نبود تو، انتظار دوری تو، خیلی سنگین است.
خانه عنکبوتی مجاهدین
اکبر جان یک سوال از تو و سازمانت دارم، که امیدوارم پاسخ قانع کننده داشته باشید که چرا نیروهای سازمان که برای جان دادن آمده بودند و میخواستند همه چیز خود را فدای آن بکنند، او را ترک کردند، آیا سازمان لیاقت و صلاحیت آن را نداشت که نیروهایش را حفظ بکند؟ اگر یک یا دو نفر بودند هیچ مشکلی نبود و کسی سوالی نمیکرد ولی وقتی بیش از پانصد 500 نفر یکباره آن را ترک میکنند آیا جای سوال نیست؟
همه از هر نظر پشتیبانت خواهند بود تا دوباره به زندگی ات بر گردی
احمد رضا را بگو فکرش را میکردی! او خیاط است و پسری به نام اشکان دارد. داداشم نگاه کن همه اعضای خانواده که تو برایشان نگران بودی در زندگی خود موفق هستند پس مطمئن باش اگر تو برگردی همه از هر نظر پشتیبانت خواهند بود تا دوباره به زندگی ات بر گردی و با آرامش زندگی کنی.
مادرت از روزیکه شنیده، می خواهید بیائید بسیار خوشحال است
تقی جان پدرومادرت اززمانی که رفتی همیشه روزشماری میکنند که روزی برگردی و دوباره صفا و صمیمیت رابرای این خانواده به ارمغان بیاوری. مادرت از روزیکه شنیده شما می خواهید بیائید بسیار خوشحال است وهرروز بمن اصرار می کند که دنبال کارت را بگیرم تا هر چه سریعتر بیا یی.
مجاهدین ، آماج حملات انتقادی
مجاهدین ، آماج حملات انتقادی آرمان شهری که فرقه رجوی در پی آن است بی نیاز از هر گونه صداقت و رفتار معقول و شفاف تبیین می شود. ، فریب و اغواگری شیوه ای متعارف و غالب بشمار می رود زیرا در مناسبات توتالیتاریستی حاکم بر تشکیلات رجوی همه افراد انسانی در راه ارضای امیال […]
نامه پدر و مادری دردمند به پسرشان
همه خانواده هایی که بستگانشان به نوعی تحت سیطره فرقه ستیزه جو و تروریستی مجاهدین قرار دارند با تبعیت از هنجارهای دنیای مدرن و تحت تاثیر تفکر نوین با طرح پرسشی اساسی که دغدغه انسان کنونی ست، ماهیت خشونت طلب و تروریستی مجاهدین را به چالشی فراگیر می کشند و با نفرت از تبهکاری و خط مشی تروریستی مجاهدین یاد می کنند