تو در آن شهر و در آن جمع غریبی
سلام بر معصومه معصوم… سلامی از طرف مادر چشم انتظار و خواهران و برادرانت و سلامی اختصاصی از طرف خودم حال که مشغول نوشتن این نامه هستم چشمانم پر از اشک و بغض عجیبی که نشانه دلتنگی فراوان است راه گلویم را سد نموده، معصومه جان من می دانم آنجا جای تو نیست تو در […]
تنها به عکس تو که از اینترنت گرفته ایم نگاه می کنیم
مصطفی طالبی میانده برادر محمود اسیر در فرقه رجوی نامه ای از دلتنگیهای خود و خانواده اش برای برادرش نوشته که در آن گفته دلمان خیلی برایت تنگ شده ولی افسوس که چاره ای نداریم و فقط به عکس تو که از اینترنت گرفته ایم نگاه می کنیم…
نامه خانم پیروز مهربانی به فرزند اسیرش عبدالکریم کریمی
به نام خدای مهربان به خدمت فرزند عزیزم و نور چشمانم عبدالکریم کریمی سلام علیکم من مادرت پیروز مهربانی ساکن استان کرمانشاه شهرستان پاوه ضمن عرض سلام و احوالپرسی، سعادتمندی آن عزیز سفرکرده را از خداوند متعال خواستار وخواهانم و اگر از لطف و مرحمت جویای حال این مادر پیرت خواهید بود؟ بد نیستم و […]
این فرقه اجازه یک ارتباط معمولی را به خواهرم نداده است
جعفر منصوری برادر مرضیه منصوری از اعضای گرفتار فرقه رجوی نامه ی ذیل را خطاب به مسئولین امر و ارگان های حقوق بشری نوشته و درخواست ملاقات با خواهرش را داشته است.
صحبتی دوستانه با همشهری خودم عطا موذن اسیر در فرقه رجوی
با سلام به همشهری خودم عطا موذن اسیر در فرقه رجوی. می خواستم بهت بگویم که چند روز پیش به همراه دیگر اعضای انجمن نجات مهمان دامادتان در بهبهان بودم داماد وخواهرتان ازما خواستند تا هرخبری از وضعیت تو داریم به آنها بدهیم. آنها ازدرد و رنج ونگرانی های همسرودخترانت بخاطر دوری وبی خبری ازتو […]
مامان خیلی واست بی تابی می کنه و دلش تنگ شده
خانم خدیجه (سارا) نرگسی نامه ی ذیل را خطاب به خواهرش لیلا نرگسی از اسرای فرقه ی رجوی نوشته و از ارگان های حقوق بشری خواسته تا جهت آزادی خواهرش از این فرقه مساعدت لازم را داشته و امکان ملاقات با وی را برقرار نمایند.
پدر و مادرم تا کی باید منتظر تو باشند
برادر خوبم محمد مهدی ثابت رستمی اکنون سی و شش سال است که از خانواده ات دور هستی اکنون پدر و مادرم با عکس های تو صحبت می کنند و به امید تو زنده هستند و هر روز چشم انتظار دیدن تو را دارند. این همه مدت در فرقه رجوی چکار کردی که باز هم […]
نامه خواهران چشم انتظار مجید اشگ خونی
سلام… سلامی به گرمی تابش خورشید که سوزانده ترین شعله هایش را درسراسر گیتی پخش می کند تا همه ی مخلوقات به نوعی از گرمی آن بهره مند شوند. سلام و صد سلام به مجید جان، به مجیدی که اگر هر روز وهر ثانیه وهر دقیقه به او سلام دهیم واحوالش را جویا شویم باز […]
خدا لعنت کند رجوی را، بهترین دوران جوانی برادرم را گرفت
برادر عزیزم محمد مهدی ثابت رستمی من و خواهرانت نزدیک به پانزده روز در اطراف اشرف سابق گشتیم و هر چه فریاد زدیم و صدایت می کردیم که تو صدای ما را بشنوی ولی حیف که رجوی جنایتکار مانع آن ملاقات شد و با دلی شکسته و با دست خالی به شهرمان برگشتیم و جوابی […]
دلنوشته خانم رقیه (پروانه) فرازیان فرد کهن مادر آقای فریدون ندایی
سلام بر فرزند بزرگوار و مهربانم. فرزند عزیزم فریدون، فرزند عزیز و گرامی تر از جانم، سال هاست که در فراق شما روز و شب را می گذرانم. عزیزم، پاره تنم، شما که این قدر بی وفا نبودی که خانواده ات را فراموش کنی. فری جان؛ بارها برادرت فریبرز می گفت:”اول خدا، بعد برادرم فریدون […]
نامه خانم باقرزاده به فرزندش حسن باقرزاده در آلبانی
سلام! امیدوارم که حالت خوب باشد چندین سال است از شما خبری ندارم و از طرفی دلم برای شما تنگ شده است من مادرم این حق را دارم دلم برای فرزندم تنگ شود هر چند این حق را یک سری آدمها که دلشان از سنگ است سالها از من گرفتند و باعث شده اند چندین […]