خودسوزی مجاهدین در ۱۷ ژوئن٬ ریشه سازمان را سوزاند!
سازمان مجاهدین هر چه تلاش میکند که در ظاهر لااقل نشان ندهد که یک فرقه کاملا حرفه ایست٬اما در بعضی مواقع از دستش در میرود و گاف هایی میدهد که دم خروس که هیچ٬ خرطوم فیل هم هویدا میشود و البته باعث آبروریزی و برملا شدن ماهیت متحجر هرچه بیشتر سازمان میگردد!
رجوی و ماه رمضان سالیانمان در قرارگاههای فرقه اش
در رمضان یکی از سالهای بعد نیز که نیروهای عراقی با صف آرایی شان بیرون درب اشرف برای حمله به قرارگاه آماده می شدند و رجوی نیز گروهی را برای به کشتن دادنشان جلوی آنها دم در اشرف قرار داده بود به عنوان امام و مرجع تقلید! فتوا داد به علت اینکه در حال جنگ و جهاد هستیم و روزها هم طولانی است
در استانه ماه مبارک رمضان نگاهی به سوء استفاده های رجوی از شعایر مذهبی
رجوی همواره برای توجیه تحلیل های آبکی و خط و خطوط اشتباهش که منجر به کشته شدن نیروها می شد و همچنین برای توجیه مزدوریش برای صدام حسین و خیانت ها و جنایاتش می گفت من از اقا امام علی (ع) الهام می گیرم و هر شب به خوابم می آید و به من رهنمود می دهد
خانواده های حقیقی یا خانواده های…
در ادامه خاطره گویی به شب قبل از فوت پدرشان اشاره و مینویسد آن شب من به بیمارستان زنگ زده و خواهان صحبت با پدرم شدم که جواب داده میشود حال وی نامساعد و نمیتواند صحبت کند اما فردایش میفهمید که دیشب مریم رجوی با وی صحبت و انرژی و قوت خاصی به وی داده!! عجبا از این دروغ بزرگ؟ چطور برای شما نتوانست حرف بزند که فرزند وی هستید ولی فردا فهمید مریم دیشب با وی حرف زده و انرژی داده!؟ تازه فردا هم پدر فوت میکند و ما نمیدانیم این انرژی و قوت کجا رفت که شب مریم بافرد در حال احتضار صحبت نموده و وی را راهی آن دنیا میکند حال شما پیدا کنید پرتغال فروش را؟.
چرا مواقعی که در عراق بحرانی پیش می آمد، رجوی پا به فرار می گذاشت
رجوی آنقدر بزدل و ترسو بود که با کوچکترین بحران در عراق دست زنش را می گرفت و پا به فرار می گذاشت و تا مدتی خودش را مخفی می کرد بحران در عراق به اتمام می رسید سرو کله رجوی و زنش پیدا می شد بلافاصله نشست عمومی را برگزار می کرد و شروع می کرد به خالی بستن و از طرفی مریم قجر در نشست فرارشان را ماست مالی می کرد و با دروغ گویی در نشست با سناریوی از قبل تنظیم شده در نشست و با کمال پرویی می گفت مسعود دوش به دوش و در کنار شما بود هر چه به آن می گفتیم عراق خطرناک است مدت زمانی از خاک عراق برو بیرون تا بحران بخوابد گوش نمی کرد
بازگشت علی اصغر باباپور از فرقه رجوی به وطن و کانون گرم خانواده اش – قسمت پایانی
آقای علی اصغر باباپور اظهار داشت تمام دعوای عراق با فرقه رجوی سر احترام به حاکمیتش بود. درگیری در 6 و 7 مرداد و 19 فروردین انجام شد چون فرقه زیر توافقات با دولت عراق زد. جایی که عراق گفت می خواهیم داخل اشرف پاسگاه بزنیم و یا می گفت ما زمین های کشاورزی مردم عراق را می خواهیم به آنها پس بدهیم به همین خاطر رجوی با شیادی تمام تعداد زیادی را به کشتن داد. رجوی تا آخرین لحظه که امکان داشته باشد در عراق می ایستد.
طرح این مسائل، چه دردی از باند رجوی را درمان میکند؟!
این چهره ی متفاوت شده ی مورد نظر رجوی ها، با سرعت زیاد میتواند عوض شود واین کشورها که بنای کارشان را بر دلالی بر روی کالاهای دیگران بسته اند، دراصل خود را وابسته به آنها کرده اند وبا کوچکترین تغییر در سیاست های کشورهای صنعتی و…، این ببر های خلیج فارس، به گربه های ولگرد تبدیل خواهند شد!! چرا که برمنابع خود تکیه نکرده ونخواسته اند که از امکانات خود استفاده کرده و زیر ساخت های مطمئن وصنایع خودکفا بوجود آورده وهنگام تغییرات جدی درمعادلات، به خاک سیاه ننشینند!
در حال حاضر مریم قجر و مسعود به کدام نیرو می نازند؟؟!
اول اینکه نیروهای باقی مانده رجوی همگی به نوعی زوار در رفته و فرتوت شده اند نیمی از نیروها که لب بوم هستند. تعدادی هم یا بیمارند و یا با مشکلات جسمی روبرو هستند که از آنها هم توان رزمی در نمیاد. می ماند نسلی که بزور از خارج به بهانه گشت و گذار به عراق آورد که اساسا تنها چیزی که برایشان مهم نبود و نیست سرنگونی می باشد.چون اساسا نه شناختی نسبت به ایران دارند و نه شرایط ایران رادرک می کنند.
یک کلام از مادر عروس در فرقه رجوی
این مثل کنایه ای است به دم و دمبالچه های رجوی در خارجه ولی در حقیقت مادر عروس مریم قجر است که تمام زنان در فرقه را هدایت و به خانه بخت می فرستاد و در درون فرقه رجوی هم به عنوان مادر ایدئولوژیک قلمداد می شد.”به” چه مادری که دلسوزانه دنبال فرستادن دخترانش به خانه بخت تمام تلاش خودش را می کرد الحق که واژه فاحشه سیاسی مستحق وی می باشد چون اگر ذره ای غرور می داشت دست به چنین کاری نمی زد.اما موضوع بحث چیز دیگری است.نمایندگان رجوی تحت عنوان مسئولین کمیسیون شورای زنان در کشورهای اروپائی اخیرا موضع گیری کردن که گفتند رژیم ایران در سراشیبی سرنگونی می باشد
نامه خواهری دلشکسته به برادرش رحیم سهرابی
آیا می دانید هر چند وقت اون پیراهن زمینه سفید توپ توپی مشکی و تی شرت آبی را از صندوق دل خارج می کنم و بیاد دوران جوانی ات دو باره در صندوق… میگذارم؟ آیا می دانید بالای سی سال هر ساعت و روز و شب… بیاد شما ما خواهران می گوییم و می گرییم؟ ما اکنون همه چیز داریم ولی شما را نداریم. ای کاش جایشان عوض میشد، شما را داشتیم ولی چیزها را نداشتیم.
جناب آقای رستم آلبوعبیش
ضمن عرض سلام خدمت شما دوست عزیز خبر ازدواج شما را از روی سایت خواندم و بسیار خوشحال شدم. از صمیم قلب برای شما و همسر محترمتان آرزوی خوشبختی ٬آرامش و آسایش دارم و امیدوارم در زندگی مشترک جدیدتان٬ سالیان سال در کنار هم زندگی خوب و خوشی را داشته باشید!
ناجوانمردی دوباره از فرقه رجوی
اگر این هایی که شما از آن دم میزیند همین هایی هستند که شما جرات ندارید ازشان رونمایی کنید٬پس معلوم میشود که چه ساخته اید! تعدادی از شما که توانستند ازتان جدا شوند که همگی برعلیه شما و از استبداد و دیکتاتوری و مناسبات فرقه ای که آنجا حاکم بوده است حرف میزنند! آنهایی هم که هنوز نزد شما هستند که شما جرات ندارید از آنها رو نمایی کنید که مبادا زوار آنها هم در برود و باز برایتان مایه آبرو ریزی شود! پس لطف کنید خودتان بفرماییدکه محصول این 25 سالی که شما دم از انقلاب میزنید چه بوده است؟