صدای آزادیخواهی در فرقه
سعید که در نوجوانی به معرکه گردانان قتلگاهش پیوسته بود بمحض آگاهی از افکار ونیت خبیثانه رهبران بد سیرت مدعی رهبری آزادیخواهی (طبق اطلاعات دریافتی از درون تشکیلات سیاه فرقه ضاله شب پرست) خواستار جدایی بود ولی زندانبانان دیوسیرت اشرف که تحمل جدایی بدنه تشکیلات را نداشتند و از آنجایی که دل این اسرا مملو از زخمهای شکنجه خبیثانه رجویستی بوده، آزادی اشان و راه یابی به دنیای آزاد برای این فرقه ضاله، گران تمام می شد، بنابراین سعی نمودند تا با شیوه های مختلف، جان جدایی طلبان را بستانند! و در نهایت بیشرمی از اینان بنام شهیدان تشکیلات نیز یاد می نمایند!
تأکید فرقه ی رجوی بر اسارت زنان
اسارتگاه اشرف باهزارزن اسیرذهنی درواقع آخرین سنگروخاک ریز ویادگاراین فرقه می باشد چراکه بابازشدن دربهای اشرف برروی این زنان ورسیدن آنها به دنیای آزاد نه تنها باعث فروپاشی کامل این فرقه خواهدگردید بلکه با به سخن درآمدن این زنان ستم دیده که بیش ازدودهه دراسارت ذهنی- فیزیکی- احساسی این فرقه قرارداشته اند می تواند باعث پرده برداری کامل ازمناسبات برده داری این فرقه تروریستی درقرن حاظرگردد.
دستبردی شرمگینانه به ظرافت احساس وبردباری عاشقانه زنان درمناسبات فرقه رجوی
هدیش فرساوند، دوازدهم آوریل 2008 هم اکنون حدود هزارزن دربرزخی از ناامیدی- بی آ یندگی روزهای زندگی شان را دراسارتگاه اشرف به هدرمی دهند تا سرکردگان فراری وبجا مانده این فرقه پلید چنین وانمود وتبلیغ نمایند که این زنان هستند که با دردست گرفتن رده های بالای مسئولیت باعث ماندگاری این دژ ایدئولوژیکی شده اند! […]
دستبردی شرمگینانه به ظرافت احساس و بردباری عاشقانه زنان
از آنجایی که معمولا زنان در مواجهه با مشکلات از صبوری ومقاومت بیشتری ازمردان برخوردارند لذا رهبری فرقه سعی می کند با برجسته کردن این امتیاز زنان درنزد مردان ا ز آنها بعنوان عامل تعین کننده ای در نگاهداری وپایبندی مردان نسبت به آرمانهای فرقه بهره برداری نماید.
در حاشیه کنفرانس مطبوعاتی ۵ آوریل ۲۰۰۸ در پاریس
در این کنفرانس که خود حاضر بودم، وقتی که به چهره تک تک افراد خیره می شدم، با توجه به اینکه بخاطر رسیدن به فضای آزاد اروپا راضی و خوشحال به نظر می رسیدند، هاله ای از غمگینی و ناراحتی و حسرت در چهره شان موج می زد. به نظر من این موج غمگینی نهفته، بخاطر مورد خیانت قرار گرفتن از طرف مجاهدین و شخص مسعود رجوی، و بر باد رفتن عمر و جوانی و امید و آرزوها بوده است.
مسافرانی غریب
یک کنفرانس خبری با ابتکار انساندوستانه انجمن”حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه” (آریا) و در حضور تعدادی از جدید ترین اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین که خود را به پاریس رسانده بودند، راس ساعت 1700روز شنبه 5 آوریل 2008 با شرکت تعدادی از شهروندان ایرانی، فرانسوی و با همراهی دیگر شخصیت های مطبوعاتی،سیاسی،رسانه ای و سایر انجمن های حقوق بشری برگزار شد.
گفتگوی با دو تن از نجات یافتگان از سازمان مجاهدین خلق
تصویری که از سازمان داشتم آن چیزی نبود که در عمل دیدم. آنچه فکر میکردم با آنچه مشاهده کردم از زمین تا آسمان فرق میکرد. چیزی که خیلی بارز و شاخص بود مقوله خانواده بود که در بدو ورود اصلا اشاره ای به آن نکردند که خانواده دشمن مبارزه است. تحقیر و توهین روزمره رواج داشت و مدام توی سر افراد میزدند. هرگونه عاطفه و علاقه به غیر از در خصوص رهبری حرام بود. فرد را از خودش تهی میکردند. یک سره بحث های مزخرف در مورد زن میکردند که نهایتا حاصل آن این بود که همه زن ها ملک طلق مسعود رجوی هستند. آزادی زن که سازمان ادعا میکند دروغ محض است.
بودن یا نبودن در حصار رجوی
رجوی به جای آنکه اجازه ی رشد و تعالی به زن اشرف بدهد دست و پای زنان را برای مشارکت های ملموس اجتماعی بست و ازآنان به عنوان افرادی در جهت مطامع خود بهره برد. تا قبل از جریان طلاقهای ایدئولوژیک، از زنان برای کامجویی بیشتر مردان استفاده کرد ودخترکان تازه واردی را که در بی خبری و با امید مبارزه برای خلق! وارد اشرف شده بودند به مردان وخود هبه کرد تا زمینه برای تمکین هر چه بیشتر مردان اشرف فراهم آید. آیا این مساله منافات شدیدی با این گفته ی مریم رجوی ندارد که:” اگر زن موجودی آگاه، آزاد، و مختار است درنتیجه خودش باید تعیین کند که چه بکند، چه نکند و اینکه آزاد باشد چه بپوشد، چه نپوشد، با کی ازدواج کند، با کی ازدواج نکند، زمانی که می خواهد طلاق بگیرد یا نگیرد.”
روابط منحط و زنستیزانهی درون اردوگاه اشرف
امروز مریم رجوی بیاعتنا به وضعیت فلاکتبار هزار زن ِ دربند این فرقه در عراق، در میان چند زن اروپایی با لباسهای فاخر ظاهر میشود و در حالی که از زندگی سلطنتی و اشرافی لذت میبرد سخن از ایستادگی و مقاومت آنها میگوید! اما واقعیت این است که این حرفها فقط و فقط تعدادی از زنان اروپایی که از وضعیت رقتانگیز این هزار زن بیاطلاع هستند را میفریبد.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت یازدهم
همه به خاطر خلع سلاح به وسیله آمریکائیها بی آنکه تیری شلیک گردد ناراحت و افسرده شده بودند. اغلب بچه ها می گفتند چرا سلاح را دادیم؟ فرماندهانمان در پاسخ می گفتند: شما نمی فهمید!! ولی رهبری می داند چکار می کند. لایه به لایه بر سر موضوع خلع سلاح، و اینکه مسعود پیام داده بود کسی حق شلیک حتی یک تیر را نیز ندارد، مسئله دار بودند و کسی توجیه فرماندهان قرارگاه اشرف را نمی پذیرفت.
اطلاعیه شماره ۷ خانواده محمدی- ما به اشرف می آئیم
این که مسولین مجاهدین از دهان سمیه چه می گویند برای ما مهم نیست این مصرف داخلی برای خودشان دارد. ما سالهاست که خنجر نامردی مجاهدین که از پشت به ما خورده است و زخم آن را هر روز ه در روح خود داریم. آوردن سمیه به تلویزیون و تکرار دروغ و نیمه حقیقت تنها باعث بدنام تر شدن ورسوائی آنان خواهد شد.مجاهدین از دهان سمیه می گویند به دادگاه شکایت خواهند کرد.ما می گوئیم حتما این کار را بکنید ولی قبل از آن اجازه بدهید اعضای مستقر در اشرف خودشان مستقیم از دهان ما هم بشنوند
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت دهم
چند روز بعد به ما گفتند مسعود به نیروها پیام داده است و پیام مسعود را یکی از مسئولین فرمانده مقر خواند. مسعود در پیام خودش گفته بود: هیچ کس حق شلیک ندارد حتی اگر به شما حمله شود و یا سلاح شما را بخواهند از شما بگیرند یا شما را هدف قرار دهند. فقط حق در رفتن را دارید. این یک فرمان است و من هم در سنگر با مریم هستم.