نامه علیرضا نقاش زاده به مادرش در قرارگاه اشرف
می دونم که برای تماس گرفتن باید از هفت خان رستم رد بشی و به استقبال تهدیدات، توهین ها و تحقیرهای بعد از تماس بری. در هر حال متشکرم از این که به ما زنگ زدی و اثبات کردی حس مادری را خدای فرقه ای نمی تونه از بین ببره. نمیدونی که ساسان و موسی چه حالی داشتن وقتی با تو تماس گرفتن، از طرفی خوشحال که سلامتی، و از طرفی اندوهگین که کاری از دستشان برای رهایی تو بر نمی آید.
گزارشی تلویزیونی از وضعیت اسف بار مجاهدین
تلویزیون البابلیه، شامگاه شنبه به پخش گزارشی از وضعیت مجاهدین در اردوگاه اشرف پرداخت. در این گزارش زنی که تصویر دراز کشیده اش بر روی یک تخت در صفحه تلویزیون نمایش داده شده بود، مدعی شد که به سرطان مبتلا شده و نیاز به درمان و معالجه فوری در بیمارستان های مجهز عراق را دارد. این زن همچنین مدعی شده که برخی عناصر دختر عضو مجاهدین در اردوگاه اشرف بر اثر بیماری جان باخته اند.
خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت بیستم
یکی از روزها فهیمه اروانی به خروجی آمد و به من گفت:” ربطی به کار نیرویی ندارم و کار اصلی من در ستاد تبلیغات است ولی آرزو می خواهم کمکت کنم”. گفتم: فهمیه تصمیم خودم را گرفتم اگر می خواهی واقعا کمکم کنی زمینه خروج مرا از قرارگاه اشرف فراهم کن”. فهمیه همان روز از ساعت 9 صبح تا 4 بعد از ظهر حرف زد و تلاش می کرد مرا مثل دفعه قبل منصرفم کند.
سقوط اسارتگاه اشرف نتیجه جنایات فرقه رجوی
بنابراین واقعیات طبعا برای این فرقه نباید جای هیچگونه نگرانی بابت آینده این اسیران باشد ولی علیرغم این تامین امنیت جانی برای این تروریست های تاریخ مصرف گذشته ونادم سرکرده این فرقه با تهدیدات توخالی خط همچنان دراسارت نگاه داشتن این چندهزار انسان درمانده وهستی باخته را دنبال می کند_ برای پی بردن به چرایی این پافشاری باید این حقیقت را بشکافیم که دربیست وسه سال دراین اردوگاه تروریستی برسراین افراد چه گذشته و آنها حامل چه خاطرات وخطراتی هستند که سرکردگان فرقه از آزادی این اسیران وافشای آن این چنین بهراس افتاده اند؟.
پیام مریم رجوی سنخیتی با روز جهانی زن ندارد
اگر منظور شما از آزادی و دمکراسی برای زنان همان است که در قرارگاه اشرف در حال اجرا است، قبل از آن در گروه ها و حاکمان فرقه ای همچون طالبان سال ها قبل در افغانستان به اجرا در آورده بودند آنها هم با قوانین خاصه شان. کسانی که در فرقه بودند می دانند که چگونه افکار فرقه ای و قرون وسطایی و طالبان گونه تو که بر مناسبات و رابطه زنان و مردان تاثیرات منفی و سو بوجود آورده و بهترین مناسبات تشکیلاتی گذشته را به منجلاب مناسبات اخلاقی کشانده است
زنان قرارگاه اشرف قربانیان خشونت سیستماتیک
بیش از دو دهه است به حقوق طبیعی و قانونی زنان در قرارگاه اشرف اهمیتی داده نمی شود. فاکت های بیشماری بر این مدعا وجود دارد. وادار کردن افراد و کادرهای تشکیلاتی به طلاق دادن همسرانشان تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک و یا طرح شعار مبارزه مقدس و رهائیبخش برای رهایی زن و حل تضاد جنسی دوران، سازگاری و همخوانی با ادعای رهایی زن و تحقق حقوق برابر زنان آن گونه که خانم مریم عضدانلو در پیام خویش به آن اشاره می کند، ندارد.
به بهانه روز جهانی زن
وگرنه این فرقه اگر داعیه آزادی زنان را دارد چرا خود زنان را در بند و زندان و حصار فرقه ای نگه داشته است و اجازه حضور آنها در جهان خارج را نمیدهد چرا آنها را نمیگذارد که آزادانه تصمیم بگیرند و با امکاناتی که سازمانهای بین المللی فراهم میکنند به دنیای آزاد قدم بگذارند و از این کمپ به جای مانده در عراق که یادآور رنج و حسرت و درد و درفش است خلاص شوند چرا آنها را با انواع حیله ها و نیرنگها و انواع و اقسام تعهدات عجیب و قریب و غول ساختن و تابو کردن از قضاء همان آزادی نمیگذارد خودشان تصمیمشان را بگیرند
پارادوکس فلسفه سیاسی خانم مریم عضدانلو – قسمت سوم
خانم مریم عضدانلو، شما در پیام خویش به بهانه ی روز جهانی زن، از تحقق برابری زن و آزادی او سخن گفتید که مایه شگفتی و حیرت همه ی کادرهای جدا شده ی مجاهدین که هم اکنون در دنیای آزاد زندگی می کنند، شده است. زیرا تناقض و پارادوکسی آزار دهنده در متن و محتوای سخنان تان با عملکرد فرقه ی تحت رهبری شما در رابطه با جایگاه زن در تشکیلات مجاهدین نهفته است.
باد کردن بادکنک مریم قجر عضدانلو
مریم قجر عضدانلو به شکلی باور نکردنی عاشق نسل کشی و تغییراست و ایمانش به نسل کشی و تغییر انسانها خدشه و شکاف بر نمیدارد. آری مریم قجر زندگیش را وقف نسل کشی وتغییر دیگران کرده است مریم قجر عضدانلو می خواست زنان و مردان پیشتاز مقاومت را با سر چشمه اصلی اسیر و زندانی و موتور محرکه نسل کشی پیوند دهد و این کار را کرد.
نقد مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت سی و یکم
بحث هژمونی زنان که از سوی مسعود بعد از دوران چک امنیتی مطرح شد در واقع بستن روزنه ها و منفذهای انتقاد و اعتراض کادرهای تشکیلاتی و جلوگیری از ریزش و انشعاب نیروها بود. مسعود از آغاز ریزش عمومی و انشعاب نیروهای کیفی معترض مناسبات و منتقد استراتژی مسلحانه و ترور کور مجاهدین می ترسید و واهمه داشت.
مجاهدین اجازه نمی دهند فرد به جامعه بیرون فکر کند
سازمان خیلی حواس جمع کار می کند. یعنی یک چیزی که بحث سیاسی در آن باشد و از طرفی هم قیمتی هم برایش نداشته باشد از طرفی هم فرد با خانواده اش تماس پیدا نکند یعنی سازمان همه جانبه روی این موضوعات انرژی مکفی می گذارد که یک وقت فرد نتواند هوای جامعه عادی به ذهن اش بزند. یا در اصطلاح دیگر تشکیلاتی شان متوجه این هستند که فرد لب پر نخورد.
ناگفته هائی از قلعه ای به نام اشرف
با فرصت طلبی گفتند زمان جنگ است و ما نمی توانیم بچه نگه داریم و به این ترتیب با یک شانتاژ دیگر، بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و به این ترتیب یک طرح خائنانه ای بود که به این صورت انجام گرفت و حتی خودشان گفتند این بهانه خوبی است تا از دست بچه ها خلاص شویم. و بحث تا اینجا پیش رفت و مطرح شد. و به این ترتیب بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و هدف شان این بود که افراد به صورت هر چه تمام وقت تر و حرفه ای تر بمانند و مسعود در اوج شیادی محاسبه کرده بود در شرایطی که بچه ها باشند چه انرژی کلانی توسط این بچه ها گرفته می شود.