نامه آقای سبحانی به وزیر خارجه آلمان
حتما جنابعالی مطلع هستید که سازمان مجاهدین خلق علاوه بر اینکه یک گروه تروریستی هستند، یک سکت مذهبی نیز می باشند. هنگامیکه صدام حسین دیکتاتور سابق عراق سرنگون شد، تعدادی از سازمانهای تروریستی که فعالتهای منطقه ای و جهانی داشتند، تنها حامی و پدر خوانده خود را از دست دادند، از جمله این تشکلها، سازمان مجاهدین خلق میباشد که از سالها قبل در لیست تروریست های ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار دارد.
نامه سرگشاده کانون آوا به صدراعظم آلمان
خانم رجوی در قلعه اش در اورسورواز در نزدیکی پاریس مثل یک ملکه زندگی می کند. پایگاه اصلی مجاهدین در آنجا با دیوارهای بلند و سیم خاردار از دنیای خارج بکلی جدا گردیده. اعضای این سازمان که در اور سور واز بسرمی برند، اصلا با دنیای بیرون رابطه ندارند ودر دنیای مجازی دیکته شده توسط مریم رجوی زندگی می کنند. بعضی از این افراد از سالیان متوالی پا بدنیای خارج از این قلعه نگذاشته اند.
گفتگو با آقای سیامک حاتمی – قسمت پنجم
. انسانها مثل اینکه ارزشی برای مسعود و مریم و سایر رهبران سازمان نداشتند. شعارهای آنها را وقتی از رادیو در ایران می شنیدم تحت تاثیر قرار گرفتم اما وقتی به داخل مناسبات سازمانی آنها وارد شدم، فاجعه را از نزدیک حس کردم، متوجه شدم انسانها را با فریب به درون مناسبات ضد انسانی سازمان هل داده اند و کسی را یارای فرار از آن محیط وحشت و خفقان نبود. خیلی برای من غیر عادی بود شرایطی را تحمل کنم که حتی در همه ی عمرم تا آن لحظه ی ورودم به قرارگاه اشرف تصورش را هم نمی کردم.
بررسی نقض حقوق بشر در فرقه رجوی – قسمت هفدهم
یعنی شرکت در نشست جزو الزاماتی بود که هر کسی می خواست در مناسبات سازمان بماند باید رعایت می کرد و باید عملیات جاری را می پذیرفت. یعنی از نظر مسعود جمع پذیری را. حالا جمع پذیری و عملیات جاری را اگر بخواهیم خوب معنا کتیم می توان گفت فردیت افراد فدای سازمان می شد. این موضوع فکر میکنم عاملی شد تا همانطور که دوستانم در اینجا گفتند مسئولین سازمان بتوانند به اصطلاح ذهن بچه ها را بخوانند و بر ذهن آنها حتی کنترل شدید داشته باشند.
رجوی، جنایت کار روانی یا روان بیمار
شاید عمده ترین مشکل رجوی با اعضایش بی اعتمادی نسبت به آنها باشد. این بی اعتمادی حتی ممکن است مولود یک توهم و یا احساس صرف باشد. اما بازتاب این توهم در مناسبات به وقوع یک سرفصل کیفی یعنی انقلاب ایدئولوژیک منجر شده است. اهرمی که هدف اش را بر کنترل تمام و کمال اعضاء متمرکز کرده است. نشانه دیگر همه دشمن پنداری او است. رجوی اگر چه در ظاهر دم از انسان گرایی و اومانیسم و صلح می زند، اما ماهیتا همه دگراندیشان را دشمن خود و اندیشه اش می پندارد.
استمداد از اعضای جداشده فرقه مجاهدین
زندگی درون فرقه ای واقعا و عمیقا تا چه اندازه غیر مترقبه و غافلگیرکننده و در نهایت برای آدم های بیرون فرقه ها می تواند شگفت انگیز و البته خوفناک باشد. چنین ضرورت هایی ایجاب می کند، اعضای جداشده از فرقه ها نسبت به کوچک ترین و کمترین اتفاقات درون مناسباتی در زمان حضورشان در فرقه بی تفاوت و با عدم جدیت برخورد نکنند. چه بسا آنچه به زعم جداشدگان بی اهمیت، ساده، تکراری و حتی ملال آور تعبیر و تلقی شود، در بیرون از ذهن او و در دنیای آزاد می تواند به منزله یک شوک عمل کند.
ناگفته هائی از قلعه ای به نام اشرف
با فرصت طلبی گفتند زمان جنگ است و ما نمی توانیم بچه نگه داریم و به این ترتیب با یک شانتاژ دیگر، بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و به این ترتیب یک طرح خائنانه ای بود که به این صورت انجام گرفت و حتی خودشان گفتند این بهانه خوبی است تا از دست بچه ها خلاص شویم. و بحث تا اینجا پیش رفت و مطرح شد. و به این ترتیب بچه ها را هم از خانواده ها جدا کردند و هدف شان این بود که افراد به صورت هر چه تمام وقت تر و حرفه ای تر بمانند و مسعود در اوج شیادی محاسبه کرده بود در شرایطی که بچه ها باشند چه انرژی کلانی توسط این بچه ها گرفته می شود.
گفتگو با آقای صباح شکربیگی از جداشده های مجاهدین
با توجه با این مدت کوتاهی که قبل از دستگیری در سازمان مجاهدین عضویت داشتم اطلاعات زیادی از افکار و اندیشه های انها نداشتم اما بعد از بازگشت به سازمان تازه فهمیدم چه اشتباهی کردم چونکه متوجه شدم هر انچه که در تبلیغات انها در رادیو و تلویزیون بوده کذب و دروغ محض بود و هیچ روزنه ای از دمکراسی و آزادی وجود نداشت…
مجاهدین و ادبیات فرقه ایی
جاسوسی و تملق سیاسی برای جناحهای جنگ طلب امریکایی به کسانی همچون حسن دایی السلام و عیلرضا جعفر زاده و چند مهره دیگر سپرده شده است و در اروپا مهره های اصلی این فرقه خود را تحت الشعاع مریم عضدانلو قرار داده اند و مقالات و حملات فلانژی نسبت به منتقدین خود را از زبان کسانی بیان می کنند که فاقد هر گونه سواد و بینش سیاسی می باشند.
حسن آتش افزون از خاطرات خود می گوید
مسعود رجوی درباره عملیات مروارید می گفت: ما از صاحب خانه خودمان دفاع می کنیم – عزت ابراهیم فرمان دهی مجاهدین را بعهده دارد و اگر او نبود به ما تانک نمی دادند – ما قیمت تانک های دریافتی از عزت ابراهیم را با خون کُردها پرداخت کردیم…
در اورسورواز چه خبر است؟
؛ آنها شهرک اورسواز در فرانسه را تبدیل به مقراصلی کنترل و هدایت فرقه ای خود کرده اند ؛ بیش از سی خط تلفن و اینترنت قوی ؛و خانه هایی در ردیف هم که دیوارهای بین آنها برداشته شده تا بشود آنها را تبدیل به سالن های تجمع ؛ خوابگاه و محل کار و نشست کرد،این محل حتی به سنگر و مخفیگاه نیز مجهز است ؛ جایی که مریم رجوی نیز در آن زندگی میکند ؛و هم از این محل است که کنترل فرقه را در دست دارد
اعترافات اعضای مجاهدین در اتاق ریکاوری سازمان
توسل به این شیوه ها ناخودآگاه روش های سنتی تر و عقب مانده تر دوران سیاه تسلط استالین بر حزب کمونیست شوروری را تداعی کند. دورانی که با تحمیل بی خوابی و شوک های ناشی از خستگی جسمی کم و بیش قربانیان را، در حالت نیمه هوشیاری ناشی از بی خوابی، هر چه می خواستند از زبان قربانیان بیرون می کشیدند. توسل مجاهدین به این شیوه مدرن کارکرد و مکانیزمی با همین سمت و سو و هدف را دنبال می کند. ظاهرا این روش ضمن تعطیل کردن سیستم دفاعی مغز، راه برای گفتمان سازی هدایت شده هموار می کند.