بررسی نقض حقوق بشر در فرقه رجوی – قسمت هیجدهم

 

سعید باقری دربندی: خوب وقتی مناسبات بر اساس دیکتاتوری پایه ریزی بشود و افراد برای ابراز افکارشان تحت فشار باشند قائدتاً هیچ کس حرفی نخواهد زد، در چنین وضعیتی هیچ اعتراضی نخواهی کرد، حتی وضعیت طوری بود که در نشست ها هم اگر ساکت بودی و انتقادی یا اعتراضی هم نداشتی باز به سراغت میامدند که چرا ساکتی؟ آنها از افراد انتظار داشتند همه تملق گو باشند و بی چون و چرا در خدمت اهداف رهبری عقیدتی مریم و مسعود قرار بگیرند. دوست نداشتند کسی به اصطلاح پاسیو شود. تفکر باید در راستای چفت شدن با سازمان انجام می پذیرفت در غیر این صورت گناهی نابخشودنی انجام می دادی. ساکت بودن در نشست ها یعنی بریدگی از سازمان یا انفعال و رفتاری ضد انقلابی. می گفتند چرا ساکتی؟ حرف بزن و منظورشان از حرف زدن چاپلوسی برای مریم و مسعود بود و یا سخن گفتن در تایید خط مشی سازمان. یا اگر به صورت دوست و همرزمت به خاطر انتقادی که در نشست می کرد تف نمی کردی تحت فشار قرار می گرفتی که چرا به صورت دوست و همرزمت تف نکردی؟‼ یکی از مسئولین رده بالا فکر کنم MO

آرش رضایی: که چرا داد نمیزنه؟‼

سعید باقری دربندی: بله احسان به این خاطر سوژه شد که چرا سر یکی از افراد متناقض در نشست فریاد نکشید. یا اینکه یادم میاد در یکی از نشست ها حوصله نداشتم در لاک خودم بودم که از سوی برخی از افراد چاپلوس به اصطلاح لو رفتم و در جمع به مسئول نشست گفتند: سعید این روزها منفعل شده است آنها مرا زیر تیغ بردند و گفتند باید تناقضات خودت را بگویی، کلی دشنام دادند، اصرار داشتند همین حالا باید تناقضات خودت را بگویی.

مهران کریم دادی: این نوع رفتارها که سعید توضیح داد و از سوی مسئولین سازمان اعمال می شد، آگاهانه بود آنها در واقع می خواستند افراد را به هم بدبین کنند تا امکان بوجود آمدن محمل های اعتراضی و جمعی را از بین ببرند برای اینکه سازمان از درون آسیب نبیند و رهبری مستبدانه رجوی زیر سوال نرود.

آرش رضایی: سعید جان در نشست هایی که افراد مسئله دار و متناقض را زیر تیغ می بردند شما به صورت آنها تف کرده بودید؟

سعید باقری دربندی: من نه، من هیچ وقت به صورت کسی تف نکردم. از این کار متنفر بودم

آرش رضایی: شما قادر؟ شما این رفتار را با دوستانتان داشتید؟

قادر رحمانی: من خیر، اصلا. سعی کردم به این حد نرسم.

مهران کریم دادی: در خیلی از نشست ها اگر بچه ها به صورت دوستانشان تف می کردند یعنی وادار شده بودند. وافعا کسی علاقه ای به این نوع رفتارها نداشت، در واقع مسئولین سازمان بودند که از شرافت انسانی بوئی نبرده بودند.

آرش رضایی: پرسش هائی که مطرح می کنم در واقع دوست دارم روزنه و دریچه ای باز کنم به درون مناسبات درونی سازمانی که رهبری آن ادعا داشت سازمانش در نوک پیکان تکامل اجنماعی قرار دارد و عنصر مجاهد بالنده ترین نیروی دنیای کنونی ست. انگیزه ی طرح سوال به نوعی تلاش برای نقد بی طرفانه و رئالیستی از شرایطی و وضعیتی ست که در درون مجاهدین وجود داشت و هست. بررسی و واکاوی عریان و صریح مناسبات مجاهدین بیان واقعی و حکایت تلخ و درخوری ست از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین. دنیایی که شالوده های آن بر اساس مفاهیم و اصول دموکراتیک پایه ریزی نشده است و اخلاق و ارزش های انسانی در آن ردی و اثری ندارند. در حقیقت نقد مناسبات درونی و واکاوی آنچه که در لایه های زیرین مجاهدین می گذرد انتقاد منطقی و معقول از شرایطی ست که افراد و همه ی ما را به نوعی قربانی کرده بود. می خواهم اذعان کنم سیستمی که بر اساس ذهنیت بیمارگونه ی رهبری عقیدتی رجوی پی ریزی شده است در آن روابط منحط و قرون وسطایی گناهکار و مقصر اصلی افراد و کادرهای تحت اسارت در آن نیستند بلکه شرایط و فضایی که برای ما و سایر قربانیان ایجاد شده بود بایستی مورد پرسش انتقادی قرار بگیرد. شما با موارد زیادی مواجه بودید در آن اصول و ارزش های انسانی و دموکراتیک در درون مناسبات مجاهدین به راحتی پایمال می شد برای مثال وادار می شدیم به صورت دوستان صمیمی و همرزمان خودمان تف کنیم و یا همدیگر را در جمع و در بدترین شکل مورد دشنام قرار دهیم و تحقیر کنیم تا رضایت مسئولین سازمان را جلب کنیم یا به خاطر بقاء و حفظ خودمان در سازمان به اعمال و رفتارهایی دست بزنیم که هیچگاه در شرایط نرمال و عادی تصور انجام آن را نیز به خودمان نمی دهیم یا با توجیه های بیجا و بی ربطی چون امنیت تشکیلاتی و به خاطر اینکه مسئولین سازمان نظرشان به عناصر تشکیلاتی مثبت باشد آنها وادار می شدند در محیط و فضای بسته و محدود قرارگاه اشرف چاپلوسی کنند و به ورطه ی تملق گوئی بیافتند. خوب همه این رفتارها و کنش ها محصول و نتیجه مشخص دنیای تاریک و سیاه مجاهدین است که ذهن ببمار و زشت رهبری عقیدتی مجاهدین آن را پدید آورده است.

مهران کریم دادی: آرش به نکات مهمی اشاره کرد. به نظر من افراد در مناسبات مجاهدین اراده ای از خود نداشتند چون انتقاد در دنیای مجاهدین معنی نداشت همه کارها فرمالیته بود بحث های نشست هایی چون عملیات جاری و غسل هفتگی یا حوض و طعمه کشک بود، پوشالی بود. ممکن بود من آقای قادر رحمانی را در طول روز یک بار هم نبینم چون کارم در یک قسمت دیگر بود و قادر در یک قسمت دیگر کار می کرد ما به ندرت همدیگر را می دیدیم ولی شب باید در نشست عملیات جاری به قادر می توپیدم و دشنام می دادم چرا؟ چرائیش را خودم نمی دانستم چون به من دستور می دادند این کار را بکنم. این قانون نشست ها تحت عناوین گوناگون بود، قانون سازمان بود، وقتی ما در نشست موضعگیری می کردیم به قول آرش که کاملا به جا و درست گفت از سر خودشیرینی و تملق بود، برای بقاء خودت در مناسبات قرارگاه اشرف به خاطر اینکه بیشتر زیر فشار ذهنی و روانی نباشی وادار می شدی تا به هر کاری دست بزنی. ببینید برای فرار از فشار روانی و ذهنی وادار می شدیم به اعمالی دست بزنیم که ازش منجر بودیم. و این همان شرایط نامطلوبی بود که رجوی برای من و امثال من ساخته بود.

ادامه دارد…

تنظیم از آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا