ما کجائیم و تو کجا
روابط و مناسبات پوشالی و ضد انسانی در سازمان مجاهدین در قالب حرفها و شعارهای بی معنی و پوچ که برای سرپا نگاه داشتن این تشکیلات می باشد دارای واژه هایی خاص می باشد که برای بیرون از این روابط برده داری نوین کاملا غیر قابل درک و فهم است از جمله آنها” انقلاب مریم” است که تحت این عنوان بطور کاذب و فرمالیستی فقط جهت سوء استفاده از زنان و در مقابله با مردان این سازمان بکار گرفته می شود.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت پنجم
امروز چند نفر از بچه های قدیمی آمده اند و بچه های پاکستانی به آنها گیر داده اند که شما باید انقلاب کنید، این نفرات پاکستانی کسانی هستند که به بهانه کار فریب خورده اند ولی جالب این است که در زمانی که در قرارگاه بودند انقلابی دوآتشه بودند و دائم خواهر مریم! خواهر مریم میکردند. حتی در دوران مصاحبه با وزارت خارجه اینها شده بودند سمبل انقلاب خواهر مریم چون در مصاحبه با نفرات امریکایی گفته بودند ایدئولوژی خواهر مریم جهانی است و افتخار میکنند که اولین پاکستانی هستند که مجاهد شده اند، اما وقتی سر قبیله اشان برید و به کمپ آمد هم آنها پشت سر او راه افتادند و حالا همان سمبلهای انقلاب اینجا هم می خواهند بقول خواهر مریم نفرات را” به انقلابونند!” ولی این بار با عکسهای مجله سکسی که کله مریم و مسعود، فهیمه، شریف، احمد واقف، و نسرین و….. را روی عکس مجله ها چسبانده اند. بهرحال اینه همه اش از نتایج به زور آوردن نفرات برای مبارزه است.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت چهارم
حدود ساعت 8 شب پس از 16 سال رزمنده گری با یک دست لباس تنم راهی کمپ آمریکایی ها شدم. اتوبوس مملو از نفرات بود گویی داشتیم به نشست خواهر مریم می رفتیم، راستی یادم رفت بگویم که ترکیب مان هم کامل بود از (MO) یا عضو 20 ساله تا (K2) یعنی کادری که یک سال است آمده در اتوبوس بودند. اتوبوس جلوی درب شمالی قرارگاه که همان درب ورودی زاغه مهمات بود ایستاد، چند سرباز آمریکایی وارد شدند و سرشماری کردند و همراه ما به سمت کمپ (TIF) راه افتادیم که بعدا به (TIPF) تعییر اسم داد و سپس به(ARK) تغییر کرد.
کسی بدون اطلاع رهبری نفس نمی کشه
مسئول ما هم از لایه های انقلاب کننده بود و الباقی نفرات بخش ما هنوز انقلاب نکرده بودند نصف بیشتر ما مجرد بودیم و بقیه که شامل خواهر و برادرها (زنها و مردها) متاهل بودند. بعضی ها بدلیل بچه دار بودن هر شب به اسکان می رفتند و در حقیقت آنها کسانی بودند که یا با بچه خردسال وارد سازمان شده بودند یا بچه هایشان در سازمان بدنیا آمده بودند.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت سوم
امروز” سر جنت اسکی” پیرمرد رئیس آشپزخانه به چادر کناری ما آمد و نشست و با بچه ها گپ زدن، و وقتی بچه ها از شرایط اشرف برایش گفتند اصلا باور نمی کرد، بچه ها برایش تعریف کردند که برنامه غذایی آنجا چیست، بدون مقدمه گفت: پس چرا سربازان آمریکایی را دعوت می کنند انبوهی گوشت و مرغ و……می دهند؟ ما فکر می کردیم که نفرات اشرف هم همین غذا را می خورند. بعد هم گفت که در یک وعده غذایی به آنها قیمه، فسنجان، ماهی، بستنی و نوشابه و کیک و…
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت دوم
داستان از این قرار بود که در نشست یگان آنها وی اعلام کرده بود که قصد خارج شدن از تشکیلات را دارد و زن مسئول منتظر بوده که نفرات دیگر به او حمله کنند و او را سرکوب نمایند و در کمال تعجب وی کسی عکس العملی نشان نمی دهد. سپس زن مربوطه شروع به گریه کردن می کند و آه ناله که ما این همه سختی تحمل کردیم و….. و حالا شما می خواهید ما را تنها بگذارید و پشت خواهر مریم را خالی کنید و در میان این حرفها شروع میکند از سختی دوران که شبیه به درد زایمان است صحبت کردن و اینکه چطور خودش به سختی بچه اش را زایمان کرده و… و اینکه درد موقتی است و بعد از آن شیرینی دارد.
مثالهایی از انقلاب خواهر مریم
نفر اول برادر مسئولی بود که به گفته خودش 20 سال سابقه مبارزه و فارغ التحصیل رشته مهندسی، گفت: خواهر به خدا اگر از خودم بگویم، من تازه فهمیدم که واقعا گاوی بیش نبودم، واقعا خواهر مریم وقتی مثالی و یا نمونه ای میگوید خیلی راه گشا است. من هم واقعا در مسیر انقلاب مریم مثل گاو وسط خیابان ایستاده بودم و هرچه ماشین انقلاب بوق می زد توجه نمیکردم و همینطور راه انقلاب را بسته بودم.
دوران اسارت در کمپ امریکایی ها – قسمت اول
صبح ها بعد از صبحانه امدادگر آمریکایی میاید و بر اساس اسم داروی نفرات را میدهد که معمولا همه با او سر دعوا دارند که دارو کافی نیست چون همه عادت کرده اند که برای ساده ترین درد آلجسیک بخورند که آمریکایی ها اصلا این دارو را ممنوع کرده اند و دائم آب تجویز آب میکنند و می گویند سردرد و دل درد شما بخاطر گرماست و شما آب کم می خورید بخاطر همین سهمیه هر نفر را 6 بطری 1.5 لیتری آب در روز کرده اند.