این اعمال، از وظایف ذاتی وزارت امور خارجه است!
البته لابد فراموش نکرده اید که دعوت از سرمایه های مادی ومعنوی ایران که درخدمت دیگر کشورها قرار دارد، از برنامه های با اولویت بالای دکتر روحانی قرار دارد وهر مسئول وزارت خارجه، ملزم به اجرای این برنامه هاست و آقای قشقاوی همانطور عمل کرده که وظیفه داشت انجام بدهد.
نامه سرگشاده زهرا معینی به شهردار اورسورواز
به دستور مسعود و مریم رجوی فرزندان را از بچه ۶ ماهه تا بچههای قبل از سن بلوغ از پدر و مادرهایشان جدا کردند و به همۀ ما می گفتند که خانوادهها با دولت ایران همکاری میکنند و آنها مزدور هستند و انواع دشنامها را به آنها می دادند. خانم شهردار من بارها از خانم مریم رجوی خواستم که با ما در یک مناظرۀ تلویزیونی حتی در تلویزیون به اصلاح آزادی خودشان شرکت کند اما دریغ از پاسخ گفتن.
نامه سرگشاده عبدالکریم ابراهیمى به نخست وزیر عراق آقای حیدر العبادی
رجوى پدرخوانده تروریسم است و تشکیلاتش در عراق اهرم اجرایى سیاستهاى تروریستى او هستند، این سازمان علاوه بر دخالت در روند سیاسى کشور شما در اعمال تروریستى و حمایت مالى و لجستیکى از گروههاى تروریستى حرف اول را میزند و عامل تفرقه و جنگ فرقه اى و دو دستگى و چند دستگى در میان مردم و دولتمردان کشور شما میباشد.
صاحبخانه جدید مسعود رجوی؟
از نگاه مسعودر جوی این صاحب خانه تازه ویژگی ها و مولفه هایی را یدک می کشید که در راس آن تنش و بعد هم جرقه و جنگ با ایران بود و در این مسیر هم قابلیت استفاده ابزاری از مجاهدین را در درون خود به همراه داشت. اما مشکل این” آویزان شدن جدید به بیگانگان” این بود که آمریکایی ها از گذشته سازمان مجاهدین را درلیست گروه های تروریستی خود قرار داده بودند.
دیدار با عزیزان حق مسلم خانواده هاست
خانواده ها هم اکنون در مقابل دروازه اردوگاه لیبرتی به شعار دادن و فراخواندن عزیزانشان مشغول هستند و البته حق استفاده از بلندگو را ندارند. همچنین امروز نامه ای خطاب به کمیساریای عالی پناهندگان به عربی و انگلیسی و فارسی با امضای ۲۱ تن از خانواده های حاضر در محل تنظیم و به کمیساریا تحویل داده شد. اسامی ۳ نفر از ۲۴ نفر محفوظ می باشد.
خانواده های گلستانی نگران زندانیان در بند فرقه رجوی
براستی این دیو بی شاخ و دم چه فکر کرده و بدنبال چه می باشد که اینگونه خانوادها را اسیر و گرفتار نموده و فرزندان آنها را به هر نحوی که میخواهد بدور خود می گرداند؟ آیا این همه خونخواری و کشتن انسانهای بی گناه و زندانی نمودن افرادی که در طول عمرشان حتی یکبار هم با نام سازمان مجاهدین آشنا نبودند کافی نیست و حتما باید خونهای بیشتری ریخته شود تا این شیطان سرمست شود؟
پای منافع که برسد، حکومت ها برای شما تره هم خرد نمیکنند!
من اگر بجای فرقه ی رجوی بودم، اینهمه نخود هرآش نشده وهردقیقه ای بیانیه ای صادر نمیکردم که به یادها بیافتم و اعمال زشت ووطن فروشانه ام را مجددا درخاطره ها زنده کنم! عقل سلیم حکم میکند که شخص ویا جریانی با این مشخصات زشت، باید بنفع خود بداند که زیاد آفتابی نشود تا کارنامه ننگین اش مجددا مورد ارزیابی قرار نگیرد وبیش ازاین مود نفرت انسان های ترقی خواه واقع نشود!
راوی رازهای مگوی اشرف
سازمان در تبلیغات، فعالیتهای سیاسی و روابط بینالملل عینا تاکتیکهای اسرائیل را دنبال میکرد و اتفاقا خیلی از لابیهای موفق سازمان، همان لابیهای رژیم صهیونیستی بود. اواخر فعالیتهای من یعنی سال 82بود که من در انگلستان بودم و آن زمان بحث حمله آمریکا به عراق مطرح بود. سازمان هم مخالف این حمله آمریکا به عراق بود و همصدا شده بود با کسانی که ضدجنگ بودند.
پشت پرده ی”حمایت مردمی” از مجاهدین خلق در ایران
در حقیقت این ویدئو هیچ گونه حمایت مردمی برای مجاهدین خلق را نشان نمی دهد. حتی می توان دید که مردم چگونه بی تفاوت از کنار پوسترها می گذرند. در خود کلیپ تبلیغی سیمای مقاومت به روشنی می توان دید که سازمان مجاهدین خلق در ایران از حمایتی برخوردار نیست. مکان هایی که نشان داده می شود بسیار خلوت هستند که اگر گهگاه چند نفری هم از کنار این تصاویر عبور می کنند آن را نادیده می گیرند. این ویدئو بیشتر به ضد تبلیغ می ماند تا تبلیغ.
نگاهی به ساختار و گرفتاریهای انتخاب مسئول اول در یک فرقه
مسئول اولی در سازمان مجاهدین خلق از وقتی که این سازمان شیوه ها و تاکتیک های آیت الله خمینی را در سرنگونی نظام شاهنشاهی الگوی خود قرار داد َدیگر ارزش چندانی نداشت، مجاهدین بعد از شکست هایشان در به اصطلاح خودشان فاز سیاسی و رکود در رشد بادکنکی خود، بیمناک شدند که موجودیت خود را از دست بدهند، تنها راه برای آنها ایجاد بحران بودوتنش، آنها امیدوار بودند که در درگیرهای بوجود آمده جایگاهشان تقویت شود، در استدلال های مسعود رجوی در جنگهای ارتش آزادیبخش که بارها گفته بود این تعداد شهید و حتی چندین و چند برابر آن هم ارزش این نتایج جنگ را داشت میشود نتیجه گرفت که کشته شدن هواداران هم آنزمان برای مجاهدین نسبت به نتایج که عمده آن تبلیغاتی بود به صرفه بود.
آب در آسیاب رجوی (پاسخی به نوشتار آقای هادی افشار)
این حرف شما مرا به یاد نشست های عملیات جاری انداخت. که چطور افراد در اینگونه نشست ها بویژه در نشست های دیگ (۱) کسانی را که باصطلاح با «انقلاب خواهر مریم» کوک نبودند و به آن تن نمی دادند به رژیمی بودن و همکاری با وزارت اطلاعات متهم میشدند. در حالیکه هیچکدام از آنها از زمانی که وارد قرارگاه اشرف میشدند دیگر با دنیای خارج ارتباطی نداشتند. بد نیست برای ادای حق مطلب خاطره ای از شما در جریان نشست های دیگ در ارتش سوم تعریف کنم تا شاید کمکی به بحث ما باشد.
بازهم باطلاع خانواده های متحصن رسانده و از آنها کمک بخواهید!
جواب همیشگی ما دربرابر این ادعاها این بوده که اولا قرار نبود که این فرزندان مظلوم ما که عالم دوزخ را در زمین خاکی تجربه کرده اند، جز برای مدت دو سه ماهی دراین کمپ لیبرتی مانده وقراربود برای حفظ جانشان به خارج ازمرزهای ایران منتقل گردند که اعزام قطره چکانی این عزیزان باوضع موجود وحرکات مشکوک رجوی، سه سال طول خواهد کشید که دراین مدت عده ی زیادی ازفرط دوری ازمردم وزندگی درقفس رجوی، دست اززندگی نکبت بار خود خواهند شست!