چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
چرا به مجاهدین خلق پیوستم و چگونه جدا شدم؟ 19 اسفند 1402

چرا به مجاهدین خلق پیوستم و چگونه جدا شدم؟

رجوی و سران فرقه اش در فریب کاری و دروغگویی استاد هستند. مدتی بود که به عنوان اسیر جنگی در اردوگاه های عراق بودم. تجربه های سخت و طاقت فرسایی را در آن دوران سپری می کردیم. شرایط برای همه سخت بود و روزگار به سختی سپری می شد. امیدی به آینده و رهایی از […]

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت شانزدهم 16 اسفند 1402

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت شانزدهم

ورود به خاک وطن بعد از سالها رفتن پی سراب و هدفی پوچ که حاصلی جز از دست دادن عمر و جوانی و اسارت ذهنی و جسمی برای من و امثال من نداشت، هیجان انگیزترین قسمت روایت سرگذشت من و دیگر جدا شده های از فرقه رجوی است. به هرحال همانطور که گفتم بعد از […]

تولدی دوباره – قسمت چهارم 16 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت چهارم

در قسمت قبل در مورد حمله نظامی آمریکا به عراق و موضعگیری رجوی در مورد این حمله نظامی توضیحاتی نوشتم و اینکه رجوی بعد از سرنگونی صدام در مقابل نیروهای آمریکایی تسلیم شد و اربابش را دیکتاتور نامید و برای اینکه شکست تحلیل هایش را بپوشاند با عنوان اینکه ما سر قله هستیم و چشم […]

خاطره ای تلخ با سرانجامی شیرین – قسمت دوم 14 اسفند 1402

خاطره ای تلخ با سرانجامی شیرین – قسمت دوم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که تقریبا همه مقرهای استقرار نیروها و محورها در منطقه جلولا و منصوریه و مندلی و… برای آمریکایی ها لو رفته بود و در معرض تهدید بودیم و گاها مورد تهاجم نیز قرار میگرفتیم اما هنوز تلفات جدی و سنگین نداشتیم . همه نیروها مقرهای قبلی را شبانه رها […]

تولدی دوباره – قسمت سوم 14 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت سوم

در قسمت های قبلی در مورد نشست طعمه و غسل هفتگی و رهنمودهای رجوی در مبارزه با آمریکا و اینکه غرب امکان حمله به عراق را نداشته و اگر این اتفاق بیفتد نیروهای سازمان در کنار صدام خواهند جنگید نوشتیم اما رجوی روی این حرفش هم باقی نماند. رجوی در نشست آخر در روز 23 […]

تولدی دوباره – قسمت دوم 12 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت دوم

در قسمت قبل توضیح دادیم که رجوی چگونه اقدام به برگزاری نشست های طعمه کرد و هدف او از برگزاری نشست چه بود. تمام انگیزه رجوی یک پایه کردن تشکیلاتش بود تا کسی نه فرار کند و نه جرات جدا شدن داشته باشد. او فکر می کرد با این بگیر و ببند می تواند تشکیلاتش […]

تولدی دوباره – قسمت اول 09 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت اول

اینکه تولد دوباره من چرا و چگونه شکل گرفت، قصه ای است طولانی، عجیب و دردناک که البته پایان خوشی داشت. برای شرح تولد دوباره ام باید به سالها قبل برگردم. ابتدا به سال 80 سر می زنم. یعنی همان سالی که قرار بود در ایران هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. یکی از […]

رفتارهای ضد بشری فهیمه اروانی به روایت اعضای جدا شده از تشکیلات رجوی 09 اسفند 1402

رفتارهای ضد بشری فهیمه اروانی به روایت اعضای جدا شده از تشکیلات رجوی

جلسات دادگاه علنی سران سازمان مجاهدین خلق از 21 آذرماه سال جاری شروع شد و تا 17 بهمن ماه ادامه داشت. در این مدت ده جلسه از این دادگاه برگزار شد و کیفرخواست 104 متهم پرونده قرائت شد. اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق، از جمله شاهدان عینی جنایات این متهمان هستند. کسانی که از نزدیک […]

خاطرات تلخ محمد رضا پیرنظری از سالهای حضور در تشکیلات مجاهدین خلق 08 اسفند 1402

خاطرات تلخ محمد رضا پیرنظری از سالهای حضور در تشکیلات مجاهدین خلق

سران ضد مردمی سازمان مجاهدین خلق در دهه شصت و مخصوصا بعد از اتمام جنگ تحمیلی، با دروغ ها و فریب هایی که هیچگاه نتوانست جامه عمل به خود بپوشاند، بعضی هموطنانمان را از طرق مختلف برای اعمال کثیف خود گول زده و به ورطه ناکجا آباد کشاند. محمدرضا پیرنظری یکی از افرادی بود که […]

خاطره ای از حضور خانواده ها در پشت درب اشرف – قسمت پایانی 01 اسفند 1402

خاطره ای از حضور خانواده ها در پشت درب اشرف – قسمت پایانی

در قسمت قبل از کنفرانس مطبوعاتی که در بغداد داشتم گفتم. سازمان اطلاعیه ای داد و گفت من به تهران عزیمت کردم و از سوی وزارت اطلاعات توجیه شدم و سپس برای کنفرانس مطبوعاتی به عراق بازگشتم! دروغ به این بزرگی برایم بسیار جای تعجب داشت! به خودم گفتم من 23 سال در این سازمان […]

خاطره ای از حضور خانواده ها در پشت درب اشرف – قسمت ششم 25 بهمن 1402

خاطره ای از حضور خانواده ها در پشت درب اشرف – قسمت ششم

در قسمت قبلی توضیح دادم که وقتی در هتل مهاجر بغداد مستقر شدم برای اولین بار در ناباوری تمام با خانواده ام تماس گرفتم و با آنها صحبت کردم و به آنها گفتم من دیگر نزد سازمان مجاهدین خلق نیستم و از سازمان جدا شدم و اکنون در هتل مهاجر در بغداد مستقر هستم. خانواده […]

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت پانزدهم 11 بهمن 1402

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت پانزدهم

همانطور که گفتم وقتی مدیر زندان درآخرین لحظه به ما گفت حالا فعلا بروید قسمت عزل (قرنطینه ) تا مسئله تبادل شما پیگیری شود، حتما از اول وقت او خبر داشته که برنامه رفتن ما چند روز به تاخیرافتاده اما به عمد با این حرفش خواست یک ضربه روحی به ما بزند. ولی باز همین […]

blank
blank
blank