اعضای گروه علیرغم میل خود در اشرف هستند
عده زیادی تحت فشار هستند. آنها راجع به آینده خود نگران هستند. آنها نمیدانند چه اتفاقی قراراست رخ دهد. من از صلیب سرخ و سازمانهای بینالمللی میخواهم تک تک با افراد کمپ صحبت کنند. این موضوع باید حل شود و خونریزی تمام. اگر افراد بروند، سازمان از هم میپاشد و دیگر سازمان مجاهدین خلقی در کار نخواهد بود.
رنجنامه پدر دو مجاهد اشرفی
من با همسر و چهار فرزندم برای پیوستن به این گروه در بیست و نه سال پیش از بسیاری از فراز و نشیب ها گذشتیم و چندین بار مرگ را در جلوی چشمان خود دیدیم. پس از سالها عضویت وقتی که اهداف این سازمان را مطابق با خواسته های از پیش مطرح شده خود نیافتیم اقدام به جدایی نمودیم. مراحل جدایی را نیز با نوعی جدال بین مرگ و زندگی گذراندیم. در نهایت جدایی ما، با اجبار به پشت سر گذاشتن دو فرزندمان در این سازمان انجامید.
کنفرانفس شما جداشدگان هرچند قدم اول، اما خیلی شجاعانه و بی باکانه بود
با هرسه تن سالیان بودم وآشنایی نزدیک دارم خصوصا برات و لطیف که نام و تصاویرشان یادآور بسا خاطره ها در ذهنم شد. شکرخدا که شمایان نیز از آن جهنم گسسته و رها شدید و بوی آزادی به مشامتان رسید باشد که سایر دوستانمان هم به چنین نقطه ای برسند که به علم و یقین دور از دسترس نیست و محقق خواهد شد با اندکی جسارت و بکارگیری عنصراختیار و آگاهی که خدا در وجود آدمی به ودیعه نهاده است.
نامه ای سرگشاده به خانم کاترین اشتون
من نزدیک 30 سال عضو سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری اقای مسعود و مریم رجوی بودم. سازمان مجاهدین که ادعای یک سازمان دموکرتیک را دارد و در نزد شما خود را مدافع حقوق بشر معرفی کرده است من به عنوان فردی که به خاطر انتقاد و اعتراضی که به سازمان مجاهدین داشتم،بار ها و بارها مورد ضرب وشتم قرار گرفته ام. در زندان سازمان مجاهدین مورد بدترین شکنجه ها قرار گرفتم که بر اثر شکنجه ها آسیب جدی به لحاظ جسمی دیده ام، به خاطر شکنجه های روانی که اعمال می شد در شرایط بدی قرار گرفته بودم
کنفرانس مطبوعاتی در بغداد: اظهارات سه تن از جداشدگان اخیر فرقه رجوی
من از زمانی که عضو شورای رهبری این سازمان شدم به من ابلاغ شد که دیگر هرگز نمیتوانم این سازمان را ترک کنم و اگر زمانی خواستم از این سازمان جدا شوم حکم من مرگ است و بایستی با قرص سیانور خودکشی کنم. شما لطفا به من بگویید آیا در این جهان حتی یک وزیر و یا یک مقام امنیتی و یا حتی یک رئیس جمهور هنگامی که نخواهد به کارش ادامه بدهد آیا اجازه استعفا دارد یا نه؟ – مریم سنجابی
یادی از بهروز ثابت از قربانیان ۱۹ فروردین اشرف
یادم نمیرود که در جلسات عملیات جاری موسوم به طعمه درسال 81 که با حضور و مسولیت شخص رجوی ترتیب داده شده بود هنگامی که شخص ناراضی بنام امیرموثقی با فحاشی وضربات مشت ولگد گماشتگان رجوی به بیرون جلسه منتقل شده بود وسالن جلسه زیرخفقان موجود تماما درسکوت معنی دار فرورفته بود به ناگهان ازقلب سالن چهارهزارنفری فریادی برخاست که من هم خسته شدم ومیخواهم بروم.
جسم بی قلب اعضاء مجاهدین
در سایت های خبری خواندم رضا شیر محمدی ایست قلبی کرده، خداوند از سر تقصیراتش بگذرد. بعضی از افراد داخل تشکیلات رجوی مدت زمان زیادی است که ایست قلبی کرده اند یعنی ارزشگذاری فرقه رجوی بر این است که افراد باید هر آنچه که ارزش های انسانی ست و قلب برای آن می تپد را از خود دور کنند و متاسفانه رضا شیرمحمدی از جمله کسانی بود که به این خواسته ی رجوی لبیک گفته بود.
“اشرف” به صفت یک پادگان فرقه ای بسته، دیگر نمیتواند در خاک عراق وجود داشته باشد
درست 8 سال است که عراق تحت فشارهای نیروهای آمریکا و لابی های صهیونیستی در غرب مجبور بوده است همدستان صدام حسین در سرکوب و کشتار فجیع مردم عراق را تحمل کند اما بالاخره کاسه صبر آنان روزی لبریز خواهد شد و آنوقت تر و خشت با هم خواهد سوخت. دولت عراق حق دارد و موظف است که منافع ملی خود را بر منافع هر کس دیگری ترجیح دهد و این بر عهده خانواده ها و جداشدگان است که برای نجات عزیزان و دوستان خود هر تلاشی میتوانند انجام دهند و کسی جز آنان نماینده واقعی افراد داخل پادگان اشرف نیست.
عبدالطیف شادوری از بغداد: در اردوگاه اشرف تلفن، اینترنت و ازدواج ممنوع است
ازدواج کردن در کمپ اشرف ممنوع است. نه تنها ازدواج که کلاً صحبت کردن با خانمها ممنوع است. اصلا نمی توانید حرف بزنید. سلام و احوالپرسی اگر بکنید می گویند چرا سلام و احوالپرسی کردید؟ این ناشی از سیاست های غلط آقای رجوی است که آنقدر اصرار می کند که افراد را در کمپ اشرف نگه دارد. دولت عراق رسماً التیماتوم داده است که مجاهدین نمی توانند در این کشور بمانند. کشوری که مایل نیست این سازمان در آن باقی بماند، برای چه باید نفرات آن سازمان و جوانانش کشته شوند؟
سناریوی جدید مجاهدین
روش سازمان مجاهدین از قدیم اینگونه بوده است که افراد ناراضی داخل تشکیلات خود را نابود کند، به نحوی که بتواند بهرهبرداری سیاسی از نابود کردن آنها ببرد و هم اینکه از شر آنها در داخل سازمان راحت شود، این سناریو را در درگیری با ارتش عراق طی چند روز گذشته اجرا کرده همانطور که بارها آن را در سال ۲۰۰۹، در عملیات مرصاد و در اوایل پیروزی انقلاب نیز به اجرا درآورد تا هم پروژه کشتهسازی خود را دنبال کرده و هم از این طریق مظلومنمایی کند.
دستهای پنهان سازمان مجاهدین در کشته شدن اسیران اشرف
بخواهیم به ظواهر این کشتاربنگریم مقصر دولت عراق وارتش عراق خواهد بود اگرچه از نظر ما انها هم دخیل بودند اما مسبب چه کسی بود وچه کسی این کشتار را هدایت کرده است. برای روشن گری اذهان مردم باید به چند سوال کلیدی پاسخ داد وان این است که.. چه کسی وچه کسانی این شعار را به اسیران اشرف اموخته که یا اشرف و یا مرگ؟ این شعار توسط شخص مسعود رجوی ومریم رجوی که خود از اشرف فرار کرده اند به اسیران اشرف تلقین شده است
دستاورد کشتار ۱۹ فروردین برای سازمان مجاهدین چه بود؟
وقتی چنین فرمانی در مناسبات خشک مجاهدین و عاری از هر گونه احساس صادر میشود باید رفت چون اگر نروی و سرپیچی کنی و یا در صحنه نبرد کم بذاری و زخمی نشوی و کتک نخوری آنوقت به جای یکبار مردن در صحنه دهها بار باید در درون مناسبات بمیری و مارک بخوری و جواب پس بدهی و گزارش ها بنویسی که چرا زنده ای؟ چرا تیر نخوردی؟ چرا کتک نخوردی؟ چرا جانانه از خواهر مریم و خانه او اشرف دفاع نکردی؟ آنوقت شروع میشود انواع و اقسام فحش های سازمانی، مارکهای دست ساز رهبری مجاهدین و له و لورده کردن شخصیت افراد که گاها با ضرب و شتم نیز همراه است.