فعالیت های شبکه جاسوسی مجاهدین در آلمان
نوع دیگر جاسوسی مجاهدین در مورد ایرانیان آزاده بکار گیری افراد و خبرچین های سازمان درقالب روابط خانوادگی می باشد که این نوع هواداران که در حقیقت آنتن ویا خبر چین های سازمان می باشند درقالب روابط خانوادگی و مهمانی و پیک نیک به افراد مختلف نزدیک شده و مسایل خانوادگی آنان را بطور ریز برای سازمان گزارش می نمایند.
حیات یا ممات سازمان مجاهدین بعد از ۲۹ سال مزدوری
امروز که بعد از 29 سال مسیر طی شده را نگاه می کنیم، تاریخ این گروه برای همگان روشن شده ولی این طور به نظر می رسد که برای رهبران این فرقه هنوز یک سری مسائل مبهم است. به همین خاطر نیاز دانستم که اشاره ای داشته باشم به سو استفاده از جنگ ایران و عراق به عنوان ستون پنجم که باعث شد در زیر پرچم حزب بعث عراق برای خود محلی برای زندان نیروهای خود ایجاد کند که بازوی نظامی شورای ملی مقاومت باشد.
مجاهدین خلق در انکار
نگاه داشتن اعضاء در انزوا به رهبران اجازه می دهد که از مکانیسم انکار به عنوان وسیله شستشوی مغزی اعضاء استفاده کنند. از آنجایی که اعضای مجاهدین تنهـــــا در معرض اخبار محدود و فیلتر شده از سوی سران یا رسانه های خود سازمان قرار دارند، سران کمپ به سادگی قادر به تکذیب واقعیت های جهان بیرون و حوادث درحال رخداد، هستند و در عوض اکاذیب ساخته و پرداخته دستگاه تبلیغاتی خود را به ذهن افراد القاء می کند.
جنگ فرمانداران دروغین سراوان در اشرف
عبدالقادر که خواب فرماندار شدن را نمی دید از اینکه یکشبه به چنین مقام مهمی انتخاب شده در خلوت خود سراز پا نمی شناخت.فردا صبح عبدالقادر در سالن غذا خوری پذیرش در حالیکه تعدادی از همشهریهای بلوچش به دورش حلقه زده بودن با آب وتاب تعریف می کرد که از طرف برادر رضا مرادی به فرمانداری سراوان منصوب شده.در همین لحظه صدای نادر بلند شد که می گفت بیخود من فرماندار سراوان هستم ودیشب در نشست برادرسعید نقاش خودش به من گفت که بعد از پیروزی انقلاب فرماندارسراوان می شوم
میزگرد نقد مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت سی و هفتم
سازمان هیچگاه به مبانی مبارزات انقلابی مقید نبود هر وقت منافع شخص رجوی اقتضاء می کرد سازمان تغییر موضع می داد و اصول انقلابی گری معنای خود را از دست می داد. یعنی نه تنها اصولی در کار نبود که اینها یعنی رهبران سازمان و مسعود رجوی بعد از اشغال عراق به سمت آمریکا کشیده شدند این امر کاملا بر خلاف همه شعارهایی بود که سازمان می داد
خانم مریم رجوی بیانیه هایتان چقدر آب دارد؟
خانم مریم رجوی شوهرتان مسعود رجوی در جواب سؤالی در خصوص سرکوب کردهای عراقی، مسعود رجوی گفت ما نمی خواستیم آنها را سرکوب کنیم آنها راه ما را برای حمله به رژیم ایران بسته بودند و ما هم مجبور به برداشتن آنها از سر راه خود شدیم، این اعتراف نسنجیده بعدها از سیستم و استراتژی رجوی ها حذف شد
حامیان رجوی از کدام حقوق بشر حرف می زنند؟
آنچه ظاهرا در این میان فراموش شده توامان سرنوشت آن کسانی است که در برزخ رجوی هنوز گرفتار و دربندند و آن خانواده هایی که در اطراف قرارگاه اشرف و در گرمای طاقت فرسای بیابان های عراق روز و شب را تنها به امید دیدن و نجات فرزندان شان سپری می کنند. تصور اینکه گروهی پدر و مادر کهنسال و درمانده و پیر و فرتوت در چنان وضعیتی ماه ها در انتظار باشند، تصور دشوار و آزاردهنده ای است.
فرقه رجوی سرابی بیش نیست
آید روزی بی حصار نه دیوار ونه سیاج ونه افسار شود روز فروریزد قلعه ویرانگه کرکس وکفتار کنده شوم زین دام مرگ خسته شدم زین حیله گر مکار فریفته آرمان نامقدسش گشتم افسوس ندانستم که خود بود خون خوار بیابان و آفتاب وحس غربت پرسه در دور باطل تکرار بوی مرگ ونیستی اندر حصار واسه پر گشیدن بیقرار اسیر در حصار تشکیلاتی دلتنگ خاک پاک دیار غم تنهایی وگریه شبانه سرگردان بیابان وخفتن در شیار
دومین پیام صوتی خانم سلطانی به قربانیان اسیر در قلعه اشرف
آهای برادرها و خواهرانم جامعه بی طبقه توحیدی که سالها این شعار ما را فریفت فقط یک شعار است حتی در همین اشرف هم سطح شورای رهبری و امکاناتی که دارند را با پائین مقایسه کنید ببینید عضو تیم ها چه می کشند همه بار کار بر روی عضو تیم هاست و همه را گذاشته اند تا همدیگر را بپایند اساس و بنیاد تشکیلات را بر این سوار کرده اند.
همایش انجمن نجات گیلان با حضور خانواده های چشم انتظار آستانه اشرفیه – قسمت ششم
این تاخیرچندین ساله دربازگشتم توام با موانعی بوده است که به قطع ویقین عزیزان شما نیزکماکان با آن دست و پنجه نرم میکنند ومتاسفانه نتوانستند که برآنها غلبه کرده وازآن مناسبات مرگبارکنده شوند. دلیل اول بواسطه مغزشویی که شده بودم برغم عدم تطابق با سازمان درعین حال تمایل نداشتم ضمن جدایی به ایران برگردم چونکه ترس داشتم که مورد مواخذه قراربگیرم وواضح تربگویم ترس داشتم که شکنجه واعدام بشوم چون همین تصویرازایران را سازمان ماهرانه به من القاء کرده بود ومن باورم شده بود
بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت بیست و پنجم
اعتراض افراد به دادگاههای فرمایشی در واقع نوعی خود زنی و خودکشی بود. چه اعتراضی بین جمع هتاک؟ کسی جرئت اعتراض یا دفاع نداشت. در نهایت روی فرد مسئله دار تف می انداختند این رفتارها واقعا مختص رهبران سازمان بود. شما فکر کنید بعد از این وضعیت افراد به چه حالت روحی می افتادند عاطفه، نمیدونم عشق و علائق انسانی واقعا در این افراد نابود می شد مگر در آن شرایط افراد می توانستند به این مسائل فکر کنند؟
خاطراتی از دستگیری مریم رجوی
یکی دو روزی گذشت تا اینکه در سالن غذا خوری فیلم خودسوزی در خارجه را برای ما پخش کردند. سازمان در خارجه با فریب و حیله گری چند نفر را مجبور کرده بود که خودشان را به آتش بکشند. در اشرف هم می خواستند همین خط را پیاده کنند. خودسوزی افراد جلوی آمریکاییها و محکوم کردن دولت فرانسه!!! به همه ابلاغ کردند که درخواست خودسوزی را بنویسند. در یک نشستی زهره قائمی گفت:”سریعتر درخواست را بنویسید. اگر تعدای از ما جلوی آمریکاییها دست به خود سوزی بزنند خواهر مریم زودتر از زندان آزاد می شود