یکشنبه, ۲۳ آذر , ۱۴۰۴
ابراز همدلی با خانواده حاج محمد نقی نوروزی 13 شهریور 1398

ابراز همدلی با خانواده حاج محمد نقی نوروزی

یادداشت همدلی جناب آقای فریدون مرادخانی با خانواده مرحوم حاج محمد نقی نوروزی باز هم لکه ننگی بر پیشانی فرقه مخوف رجوی خودنمایی کرد. پدری چشم انتظار بعد از سالها دوری از فرزند و تحمل بیماریهای سخت با حسرت لحظه ای دیدار پسرش چهره در نقاب خاک کشید. تلاش بیش از حد حاج محمدنقی نوروزی […]

بارها خبر مرگ من را به پدرو مادرم داده بودند 13 شهریور 1398

بارها خبر مرگ من را به پدرو مادرم داده بودند

خاطرات سیاه ، محمدرضا مبین – قسمت چهل و ششم لحظات به سختی می گذشت. بالاخره جواد کاشانی برگشت و گفت ویزای خروج را گرفتم ، برویم. نفس راحتی کشیدم و راه افتادیم. از قرارگاه خارج و به سمت انتهائی ترین قسمت شرق اشرف مسیررا طی کردیم به یک سه راهی رسیدیم که یک سمت […]

سخنی چند با خانواده های اسیران مجاهدین 12 شهریور 1398

سخنی چند با خانواده های اسیران مجاهدین

با سلام به خانواده های عزیز و دردمند که مانند من و مادرم ، فرزندان و عزیزانشان اسیر ذهنی و فیزیکی فرقه مجاهدین – رجوی درآلبانی – اشرف 3 ، می باشند. خانواده های عزیز و ارجمند ، من و مادرِ دردمندم فاطمه رضایی، به مانند شما عزیزانمان، خواهران و دختران و پسرانمان اسیر ذهنی […]

حضور آقای فتح الله پیرزادی در دفتر انجمن خوزستان 12 شهریور 1398

حضور آقای فتح الله پیرزادی در دفتر انجمن خوزستان

مورخه 3/6/98 آقای پیرزادی که برادرش حیدر سالهاست در اسارت ذهنی فرقه رجوی است به منظور کسب آخرین خبرها از وضعیت برادر اسیرش در فرقه رجوی با اعضای انجمن نجات خوزستان در دفتر این انجمن دیدارکرد. اعضای انجمن خوزستان هم به آقای پیرزادی خیرمقدم گفتند. درادامه آقای پیرزادی توضیح داد متاسفانه بدلیل مسائل ومشغولیات کاری […]

چرا حمید صابری انقلاب نکرد؟! 11 شهریور 1398

چرا حمید صابری انقلاب نکرد؟!

“انقلاب کرده”ها چه کسانی بودند؟! در تشکیلات مافیایی و مخوف رجوی با کنترل ذهن و مغزشویی و از طرف دیگر با اعمال فشارهای روحی و روانی و در صورت لزوم فیزیکی روی قربانیان خصوصا اعضای ناراضی ظلم وستم رفته است. دراین خصوص اعضای ناراضی قدیمی و با سابقه و مسئول بسا بیشتر و بطور مضاعف […]

خاطره گویی آقای حسین رضایی در کنار پادگان اشرف در عراق 11 شهریور 1398

خاطره گویی آقای حسین رضایی در کنار پادگان اشرف در عراق

با سلام! من حسین رضایی هستم برادر حسن رضایی اسیر در فرقه رجوی  من برای آزادی برادرم حسن چندین بار به عراق سفر کردم. در کنار پادگان اشرف بودم و زمانی که فرقه به لیبرتی منتقل شد در کنار لیبرتی هم بودم. هر چند که برای من سفر کردن به عراق سخت بود ولی با […]

چگونه چند هزار نفر در سازمان مجاهدین خلق ناپدید شدند! 11 شهریور 1398

چگونه چند هزار نفر در سازمان مجاهدین خلق ناپدید شدند!

8 شهریور، روز جهانی ناپدیدشدگان، ننگ ابدی برای فرقه رجوی روز جهانی ناپدیدشدگان، به انگلیسی International Day of the Disappear ‏،۳۰ اوت و۹ شهریور هر سال، به سرنوشت کسانی اشاره دارد که در حکومت‌های دیکتاتوری، مناسبات فرقه ای، جنگ، درگیری‌های سیاسی، مسیر مهاجرت و… یا دلایل نامعلوم ناپدید شده‌اند. به گزارش سازمان ملل، هزاران نفر […]

درگذشت غم انگیز پدری فعال و مهربان و چشم انتظار 09 شهریور 1398

درگذشت غم انگیز پدری فعال و مهربان و چشم انتظار

انا لله و انا الیه راجعون در کمال تاثر و تالم مطلع شدیم حاج محمد نقی نوروزی پدر دردمند و چشم انتظار محمد جواد نوروزی از اعضای اسیر در فرقه رجوی ، بی انکه دلبندش را در اغوش داشته باشد بدرود حیات گفت و از دیار فانی به دیار باقی کوچ کرد وبه ارامش رسید. […]

“پدر” واژه ای نامانوس برای مجاهدین 07 شهریور 1398

“پدر” واژه ای نامانوس برای مجاهدین

در یکی از سایت های رسمی سازمان، برای مرگ یک پدر در تهران! پیام تسلیت فرستاده شده است، با این مضمون: ” با کمال تاسف مطلع شدیم که آقای …(پدر) در بیمارستانی در تهران دعوت حق را لبیک گفت. درگذشت مرحوم … را به مردم و همه یاران وبستگانش تسلیت می گوییم و برای این […]

سخنی با حمید اسدیان 06 شهریور 1398

سخنی با حمید اسدیان

قسمت اول باند رجوی مدتی بود که به خانواده ها وجدا شده ها درداخل حمله نمی کرد. فکر میکرد با آمدن به آلبانی ازفشار خانواده های گرفتار درامان مانده ویا به قول مریم تهران را فتح کردند! منظور ایشان خزیدن به قلعه ای درآلبانی که با کمک قاتلان ملت ویتنام مثل جان مک کین ملعون […]

معصومه جان رفتنت خیلی دلم را سوزاند 03 شهریور 1398

معصومه جان رفتنت خیلی دلم را سوزاند

قسمتی از مصاحبه با خانم قمری مرادی مادر معصومه اولادی (محل تولد: شهر قزوین – اسیر در فرقه رجوی) معصومه در دبیرستان از طریق یکی از عوامل سازمان به نام مرضیه کبیری در سال 1381 اغفال و به همراه دوستش از مرز خارج شد. معصومه شاگرد ممتاز دبیرستان بود. روز پنج شنبه دیدم معصومه لباس […]

سیصد تن از اسرای ایرانی را از رژیم بعث خریدند 02 شهریور 1398

سیصد تن از اسرای ایرانی را از رژیم بعث خریدند

سعیدم دوستت دارم. قربانت بروم، بابا که تو را ندید و با ناامیدی از دنیا رفت. می دانم در شرایطی نیستی که با من راحت حرف بزنی و جوابم را بدهی ولی من با همه وجودم آرزو می کنم و…

blank
blank
blank