یکشنبه, ۲۳ آذر , ۱۴۰۴
در رویاهایم برای معصومه لالایی می خوانم 20 مرداد 1398

در رویاهایم برای معصومه لالایی می خوانم

ببار ای نم نم باران این فصل بسان چشم ما از هجر یاران کجا این داغ را گفتن توانیم که ماندند و شدن از شرمساران این بار اعضای انجمن نجات لرستان به دیدار مادری رفتند که فراق دوری دختر جوانش، وی را چشم انتظار در کنج خانه با هزارن خاطره زنده نگه داشته است. مادری […]

پشت”پرده آهنین” دراشرف سه یا در نظام کمونیستی 19 مرداد 1398

پشت”پرده آهنین” دراشرف سه یا در نظام کمونیستی

همیشه این احساس عجیب را داریم که اینجا زندگی آن‌جوری که باید باشد، یا می‌توانست باشد نیست. (کتاب کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم – صفحه ۱۷۲) سرکوب فردیت انسان ها همه جوهره پدیده ای ست که سال ها بخش زیادی از دنیا را تحت تاثیر قرار داد: کمونیسم. این ایدئولوژی در روسیه وکشورهای […]

با مسئول صلیب سرخ در تهران صحبت کردم اما.. 17 مرداد 1398

با مسئول صلیب سرخ در تهران صحبت کردم اما..

گلایه آقای شمس ا… نوری پدر حمید رضا نوری اسیر در فرقه رجوی از سازمانهای حقوق بشری سلام! من شمس ا…. نوری پدر حمید رضا نوری هستم که سالهاست در فرقه رجوی به اسارت گرفته شده است. من از سازمانهای حقوق بشری و صلیب سرخ گلایه دارم. تا به حال چندین بار برای سازمانهای حقوق […]

چگونه مجاهدین آزاده و کاوه را ربودند 17 مرداد 1398

چگونه مجاهدین آزاده و کاوه را ربودند

آزاده! آزادی حق توست قسمتی از مصاحبه با خانم فاطمه محبتی مادر آزاده صبوری (اسیر در فرقه رجوی) دخترم پس از اخذ دیپلم، ازدواج کرد. همراه با همسرش آقای کاوه پورهمدانی برای اشتغال به همدان و از آنجا به کرمانشاه و سپس به سلیمانیه رفتند. در سلیمانیه دو نفر دنبالشان می آیند که ببرندشان به […]

مادرش به من گفت دست خالی برنگرد 17 مرداد 1398

مادرش به من گفت دست خالی برنگرد

قسمتی از مصاحبه آقای جانعلی علیمردانی پدر مجتبی علیمردانی (اسیر در فرقه رجوی) مجتبی در 18 سالگی به سربازی اعزام شد. هجده ماه در جبهه خدمت کرد. هر دو ماه، پانزده روز به مرخصی می آمد. در فکه خدمت می کرد. آخرین باری که به مرخصی آمد گفت: «بابا من دارم می روم و آمدنم […]

رفتن به مسجد ممنوع – گریه کردن ممنوع 16 مرداد 1398

رفتن به مسجد ممنوع – گریه کردن ممنوع

مسعود رجوی زندگی را از همه گرفته است ، او حرث ونسل هزاران نفر را برباد داده است و هرگز زایندگی و افزایندگی در فرقه رجوی وجود نداشته است. اشرف از همان اول از 1و 2 و 3 اش ، سرزمین مردگان بوده است ، هرگز فرزندی درآنجا متولد نشده است. همه باید در آنجا […]

یکی از هزاران جوانی که مجاهدین ربودند 16 مرداد 1398

یکی از هزاران جوانی که مجاهدین ربودند

دیدار با خانواده رسول مهدلو ترکمانی ربودن جوانان ایران زمین توسط سران خائن فرقه رجوی تاریخ سیاهی دارد که تاکنون بارها و بارها گفته شده است. آقای رسول مهدلو ترکمانی نیز از جمله همین افراد می باشد که توسط عوامل سازمان ضد خانواده مجاهدین با ترفند و حیله ربوده شده و به قلعه الموتی اشرف […]

تجارت انسان در فرقه ی مجاهدین را متوقف کنید 16 مرداد 1398

تجارت انسان در فرقه ی مجاهدین را متوقف کنید

به مناسبت فرا رسیدن روز تجارت انسان دراینترنت دیدم، سازمان ملل متحد روز ۳۰ ژوئیه را به مناسبت روز جهانی مقابله با تجارت انسان اعلام کرده است. هدف از اعلام این روز، جلب توجه جامعه جهانی به این معضل بین‌المللی است. فراخوانی است برای مبارزه با تجارت انسان. اعلام این روز، تمام خاطراتم درفرقه مجاهدین […]

حضور مادران قزوینی در دفتر مرکزی انجمن نجات 15 مرداد 1398

حضور مادران قزوینی در دفتر مرکزی انجمن نجات

روز شنبه مصادف با 12 مرداد ماه 1398، تعدادی از مادران دردمند و رنج دیده قزوینی در محل دفتر مرکزی انجمن نجات در تهران گرد آمدند و با مدیر عامل انجمن آقای ابراهیم خدابنده و مسئول تشکل مادران خانم ثریا عبدالهی دیدار کردند. در این دیدار بسیار صمیمی و عاطفی، مادران در میان انبوهی اشک […]

اشرف ، شهر برده ها 14 مرداد 1398

اشرف ، شهر برده ها

درمناسبات فرقه ای مجاهدین با مکانیزم های زیرهر عنصر وانسان ورودی به فرقه را تبدیل به برده می کنند. زن باید قید همسر را بزند وبه دلخواه رهبری حتی به فاصله یک شب جدایی از همسر قانونی خود با فرد دیگری ازدواج نماید. مرد هم همینطوربه دستور و با حکم تشکیلاتی رهبری عقیدتی فرقه می […]

دروغی که از صلیب سرخ شنیدیم! 13 مرداد 1398

دروغی که از صلیب سرخ شنیدیم!

نامه خانواده های استان مرکزی به آقای محمد جواد ظریف وزیر محترم امور خارجه جمهوری اسلامی ایران آقای محمد جواد ظریف با سلام و احترام! ما خانواده های استان مرکزی چندین سال است که فرزندانمان در سازمان تروریستی مجاهدین به اسارت گرفته شده اند. زمانی که سازمان تروریستی مجاهدین در عراق مستقر بود با کلی […]

نامه مادران استان مرکزی به مریم رجوی 10 مرداد 1398

نامه مادران استان مرکزی به مریم رجوی

نه سلامی می خواهیم به شما بکنیم و نه عرض ادبی! چون دل ما مادران از دست تو خون است. چندین سال است فرزندان ما را به اسارت گرفته ای، آنها را تبدیل به یک چوب خشک کردی، آنها را بی عاطفه کردی مثل برده از آنها کار کشیدی و می کشی، خدا لعنت کند […]

blank
blank
blank