دیدار انجمن نجات گیلان با آقای علی آلفته
بتدریج برخودم مسلط شدم و توضیح دادم که پدرجان حضور چندباره شما و سایر خانواده ها در مقابل اسارتگاه اشرف ثمر داد تا رجوی تن به خواست به حق مشروع شما و دولت عراق و سازمان ملل بدهد تا اعضایش ازاشرف به لیبرتی منتقل شوند و باز برغم کارشکنیهای رجوی درب لیبرتی شکاف برداشت و هرچند عده ای محدود توانستند به کشور آلبانی رهنمون شوند و انشاء الله که این روند سرعت بیشتری به خود بگیرد
ملاقات با خانواده رضا حسن زاده در دفتر انجمن نجات گیلان
آقای جعفر حسن زاده در ادامه صحبت برادرش حسن افزود که حق مشروع ما خانواده ها است که بدانیم چه کسانی از لیبرتی به آلبانی رفتند تا بتوانیم به سهولت با آنان درتماس و ارتباط باشیم و کمکشان بکنیم که بتوانند درآن کشورغریب نمانند وچه بسا مجددا طعمه گماشته های رجوی درآلبانی نشوند واین درخواست را ازآقای کوبلر و دولت عراق داریم که بی اعتنا به جو شانتاژ و کارشکنیهای رجوی هرچه سریعتراسامی منتقلین به کشور آلبانی را بیرونی و منتشربکنند.
آمریکاییها میدانستند در پادگان اشرف گروه تروریستی خطرناکی وجود دارد
مادر اسیر دربند گروه تروریستی مجاهدین گفت: در هر صورت ما ۴ سال در شهرک آزادی در کنار پادگان اشرف ماندیم و دولتهایی حامی این جنایتکاران دشمن جمهوری اسلامی ایران بودند، یعنی همانهایی که با پیشرفت ایران و جوانان غیور و قهرمان کشورمان مخالف بودند و اینها به یقین حامی و طرفدارهای بزرگ رجوی خائن بودند؛ این حامیان در طول این ۳۰ سال حاضر نشدند که در مورد این جنایتها اظهارنظر کنند.
پاسخی شنیع به یک سئوال مشخص
می خواهم نتیجه بگیرم که این نامه هرگز از طرف خانم مربوطه نوشته نشده است، این نامه در پاریس و توسط محمدعلی توحیدی تهیه و تنظیم شده است. این حرکت شنیع به یک سنت در سازمان مجاهدین بدل شده است. دروغ و کلاشی و شامورتی بازی، به یک سنت در سازمانی تبدیل شده است که خود را «مردمی»، «انقلابی» و طرفدار دمکراسی می داند.
امیر یغمایی نمونه ای از دهها کودک قربانی در تشکیلات رجوی
این ها که بر امیر رفته فقط مربوط به کودکی و نوجوانی او است و اما همچنان هدف کینه و بغض رجوی است. او به تاوان اینکه در بلوغ فکری از مجاهدین جداشده از حق دانستن اینکه مادرش زنده یا مرده است محروم است. او به جرم و گناه انتخاب یعنی همان حقی که جمهوری اسلامی را بابت نادیده گرفتن آن سالها مذمت و نکوهش و محکوم می کند، باید همزمان هم طعن و نفرین و نفرت رجوی را تحمل کند و هم نداند مادرش در چه وضعیتی است.
ظالم و مظلوم کیست؟ فرزند و پدری که خواهان یک خبر از احوال مادر است
این روال کار سازمان بود که بعد از اینکه کسی منتقد به سازمان می شد روی بستگان او توسط مجاهدین در تشکیلات توجیه و تفتیش عقاید می شد و بعد هدفدار چنین نامه هائی منتشر می شده است منتهی در مورد زنان شورای رهبری بخصوص از جمله همین خانم بحث از این زاویه متفاوت است که مستقیما توسط رجوی هدایت می شود. زنان شورای رهبری از کمترین اهمیتی در این سکت برخوردار نیستند و لقب همگی آنان کلفت رهبری و یا به گفته مهوش سپهری سگ در خونه نامگذاری شده بود بغیر از سوء استفاده جنسی که از اغلب این زنان می شد، بیشتر آنها برای کارهای مسعود و مریم رجوی بکار گرفته می شدند
خانواده اعضای اسیر فرقه حتی در خارج از کشور هم از شقاوت رجوی در امان نخواهند بود
برای او فرق نمی کند که مخاطب کیست، کجاست، چه تفکری دارد، هوادار نظام است یا مخالف نظام، در ایران زندگی می کند یا بخاطر جاه طلبی های دیوانه وار و جنایتکارانه رجوی در غربت گرفتار شده است، تنها چیزی که برای او مهم می باشد این است که این فرد آیا در خدمت خواسته ها و اوهام دیوانه وار او هست یا خیر؟ اگر هست که در غلو و ریا (البته با هدف بالا بردن مقام پلید خود) کم نگذاشته و آن فرد را درست ترین، بهترین، کمیاب ترین، گوهر بی بدیل و… می نامد. اما اگر همان فرد به اندازه سر سوزنی در جهت دلخواه او نباشد، بی درنگ او را به بدترین موجود روی زمین، خائن ترین، دشمن ترین، مزدورترین و… ملقب می کند.
خوشحالی خانواده های خوزستانی از انتقال اعضای دربند رجوی به آلبانی
بعد از اعلام خبر انتقال تعدادی از اعضای دربند فرقه رجوی به کشور آلبانی، خانواده های خوزستانی طی تماس های مکرر با دفتر انجمن نجات خوشحالی خود را ازانتقال این افراد به کشور ثالث و اینکه این انتقال می تواند زمینه ساز آزادی دیگر اسیران دربند به دیگر کشورها و دنیای آزاد گردد ابراز داشتند.خانواده ها دراظهارات خود این عقب نشینی مذبوحانه رجوی ها را ناشی از تلاش های بی وقفه تمامی خانواده های دردمند و چشم انتظار و همچنین اقدامات افشاگرایانه اعضای جداشده می دانستند
حضور خواهر محمد سعید عبید نژاد در انجمن نجات خوزستان
در مورخه 4/3/92 خواهر محمد سعید عبید نژاد در دفتر انجمن نجات خوزستان حضور یافت، وی درحالی که اشک می ریخت می گفت برادر من جوان 20 ساله ای بود واصلا اهل سیاست و اینکه در گروهی باشد و یا سازمان مجاهدین را بشناسد نبود فقط چون پدرم با ازدواج وی با دختری که ازدید او به خانواده ما نمی خورد مخالف بود، برادرم قهر کرد و از خانه رفت. بعد از مدت ها متوجه شدیم که به کمک افراد ناباب به خارج کشور رفته و از آن موقع به بعد از وی خبری نداشتیم تا اینکه چند سال پیش ازطریق افراد جدا شده متوجه حضور او در فرقه رجوی درعراق شدیم
نگاهی به سومین نامه خانم فاطمه امیری خطاب به سران مجاهدین خلق
شما به قدرت خانواده ها و عاطفه در آزادی (ساکنین کمپ لیبرتی) و انگیزه دادن به اسیران در فرار و خروج از این فرقه شک نکنید بساط آنها را خانواده ها بهم ریختند! علیرضا کافیست یکبار شما و مادرش را در آغوش بگیرد هرگز نزد آنها برنمیگردد و رجویها این را بخوبی میدانند از مبارزه برای آزادی جگر گوشه تان خسته و مایوس نشوید! انشاءالله روز آزادی علیرضا و دیگر اسرا نزدیک است! با شناختی که از علیرضا دارم با آن لهجه شیرینش تحمل بسیاری دارد و او هم در انتظار است!
پیام تسلیت به خانم مهناز بابا احمدی
در گذشت پدر بزرگوارتان را به شما و خانواده محترمتان صمیمانه تسلیت گفته و برای شما و بازماندگان از خدای بزرگ صبر جمیل خواستارم. واقعیت اینست که غم از دست دادن عزیزان در هر شرایطی بسیار دردناک و جانکاهست. خصوصا در شرایطی که شما در اسارت دارید. خصوصا در شرایطی که شما بناچار نه تنها نمیتوانید بخاطر از دست دادن پدرتان برای او گریه و سوگواری کنید تا کمی از سنگینی این درد کاسته شود! بخوبی بیاد دارم در فرقه کثیف رجوی که خانواده را کانون فساد میداند داشتن احساس نسبت به خانواده و پدر و مادرو عزیزان گناه کبیره و نشانه زندگی طلبی است و اگر کسی دلش برای خانواده اش تنگ میشد مورد برخورد تشکیلاتی و انتقاد قرار میگرفت!
فرهنگ خواهر کشی در سازمان مجاهدین
فکر میکردم در فرهنگ سازمانهای سیاسی منحط و حتی فرقه ها هم این حمله فیزیکی و حکم قتل و توهین و تهمتی که مجاهدین برما روا میدارند غیرمعمول و بی سابقه است و باز با خودم می گفتم مگر ما چه گفتیم جز نقد و مگر چه کردیم جز قلم زدن و مگر چه خواستیم جز خیر و نجات دوستانمان و باز برایم سئوال بود اگر جواب سئوالهای ما از نظر سازمان اینقدر بدیهی و ساده است چرا زحمت یک پاسخ را به خود نمیدهد و اینهمه زجر برای فحاشی و یقه جر دادن به خود وارد میکند.