نامه انجمن زنان ایران خطاب به خانم ماریا گراچه
انجمن ما متشکل از خانم هائی است که سالهائی را در تشکیلات سازمان مجاهدین سپری کرده اند و بعد از جدا شدن تسلیم سکوت و تهدیدهای این تشکیلات نشده اند و تصمیم گرفته اند که دست به افشاگری زده و اطلاع رسانی برای جامعه اروپا و مردم ایران بکنند تا همگان بدانند که در درون این فرقه بر اعضاء چه می گذرد. رهبری این سازمان زنانی را انتخاب کرده است تا با شما دیدار کنند و با برخوردهای فریبنده و کار روی احساسات، شما را فریب بدهند.
فراخوان انجمن زنان ایران برای آزادی خانم شیرین معینی از تشکیلات رجوی
ماه گذشته شیرین معترض به تشکیلات توسط سازمان به آلبانی می آید و علیرغم کنترل تشکیلاتی و نارضایتی تشکیلات برای خود موبایلی تهیه می کند و با خانواده ارتباط برقرار و درخواست کمک می کند و نارضایتی خودش و اینکه تصمیم دارد از این تشکیلات خارج و آزاد برای خودش زندگی و تشکیل خانواده بدهد وقتی که خواهر شیرین از او می خواهد که آیا ایمیل دارد که به خواهرش بدهد، متوجه می شود که اصلا اینها دسترسی به اینترنت ندارند
گفتگوی خانم معینی و انجمن زنان – قسمت دوم
البته من از مسئولم همان موقع سوآل کردم و او گفت: به قول برادر مسعود ما به امام حسین اقتدا کرده ایم ما تشکیل خانواده می دهیم، جنگ می کنیم می کشیم و کشته می شویم این قانون است و حرفهای فرمانده ام برای من قانع کننده نبود و در ذهنم جا نمی گرفت بعدها البته باز هم این سوال اضافه شد که پس چگونه بعد از همین عملیات فروغ جاویدان به دستور رهبری می بایست همه زنها و مردها از یکدیگر طلاق می گرفتند
گوشه ای از ناشنیده ها از زبان خانم معینی عضو سابق تشکیلات رجوی در آلمان
بعد از ورود به پایگاهشان در پاکستان سازمان مجاهدین خلق همسرم را از من جدا کرد و به من گفتند تو به ایران برگرد ازدواج با تو دستور ما بوده است که محمد حسن بهشتی بتواند با محمل عادیسازی خارج بیاید و تو به ایران برگرد. من شوکه شدم و گفتم که هرجا شوهرم باشه من هم می مانم. من به لحاظ عاطفی به او وابسته بودم و به لحاظ عاطفی خیلی اذیت شدم ویادم هست چقدر گریه کردم.
رجوی: دشمن درجه یک ما، بتول سلطانی است
آنقدر ما را ترساندند که من خودم به شخصه تصمیم گرفتم که بمانم اونجا و بعد ببینید حالا بعد از بیست سال همکاری با این سازمان و در حالیکه از همه چیز خودم گذشتم چگونه است که به صرف انتقاداتی که به اونها و تشکیلاتشون از روز جدائی داشته ام دشمن درجه یک من می شوم اینها شیرازه تشکیلاتشون در حال از هم پاشیدن است
دیدار اعضای انجمن نجات کرمانشاه با خانواده نجفی و شکری
شکارچی های بی دین رجوی سر راه او قرار گرفتند و با اشراف و آگاهی پیدا کردن از اوضاع بد اقتصادی ما او را با وعده و وعید کار و در آمد خوب گول زدند و به اسارت گرفتند و راه نجات او را بستند.طی چند سال از او بی خبر بودم تا اینکه از طریق چند نفر از افراد جداشده از این گروه از وجود پسرم با خبر شدم. بارها به پشت درب اسارتگاه اشرف رفتم داد زدم و پسرم را صدا زدم. بر اثر سنگ پرانی پیشتازان رجوی که می خواهند مردم را آزاد کنند دندانهای مادری که فقط اسم پسرش را صدا کرد شکسته شد و مورد فحش و ناسزا قرار گرفتم
خانواده فرخی: چرا رجوی از ارتباط افراد با خانواده ها می ترسد؟
در این ملاقات آقای فرخی ضمن تشکر از همدردی انجمن نجات به درد و دل در مورد نگرانی های مادرش پرداخت. وی گفت مادرم سال ها چشم انتظار یک لحظه تماس برادرم بود ولی متاسفانه در تمام این سال ها حتی یکبار هم رجوی اجازه نداد تا برادرم با خانواده تماس داشته باشد. هر چند مادرم توانایی جسمی رفتن به اشرف را نداشت ولی به من و دیگر فرزندانش مستمرا تاکید می کرد که برای رهایی بهزاد حداکثر تلاش مان را بکنیم
ایکاش برای سوز دل خونین نیز، چون شمع پایانی می بود
شادروان خداداد اسدان ازاعضای فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان با تمام توان جهت رهایی فرزندش از زندان رجوی تلاش کرد و حتی با تنی بیمار در سال 1389 برای لحظه ای دیدار با دلبندش خود را به اتفاق سایر خانواده های چشم انتظار به اسارتگاه اشرف رساند ولیکن رجوی خائن با سنگدلی مانع ملاقات پدر و فرزند شد و آقای اسدان به اتفاق همسر و فرزندش با چشمانی اشکبار به وطن و خانه و کاشانه خود بازگشت
ضرب و شتم خواهرم توسط یکی از مجاهدین در انگلیس
در پی پیگیری سرنوشت برادرانم، خواهر دیگرم به انگلیس رفت و در این سفر که 8 روز به طول انجامید، در تمام این مدت محل اسکانش توسط مجاهدین کنترل و در همه جا فردی از این گروه تروریستی وی را دنبال و حتی در برخی مکانهای خلوت به شدت او را کتک زده بودند. این گروه تروریستی برادرهایم را وادار کرده که با مادرم تماس بگیرند و از او بخواهند که دیگر به اقداماتش ادامه ندهد.
گفتگوی سایت نیم نگاه با خانم ثریا عبداللهی مادر آقای امیر اصلان ـ قسمت اول
بعد از شناخت این رجوی ملعون، وطن فروش، بی غیرت … بزرگترین انگیزه برای ماندنم در درب ورودی اشرف فقط و فقط برای افشای جنایتها و خیانتها و بولهوسی های رجوی بی غیرت بود و بعد از آن به فعالیتهای شبانه روزی خودم جهت رسوا کردن این خفاش خون آشام (رجوی) ادامه خواهم داد تا آخرین قطره خونم دست از افشاگری برنخواهم داشت.
سران فرقه از کدام خانواده هوادار حرف می زند
سران فرقه که همیشه داعیه هواداری خانواده های اعضای خود را در داخل ایران یدک می کشند سعی دارند باز هم با دروغ خیانتی که به خانوادها کردند را بپوشانند.اگر قدری به این جایگاه ارزش قائل بودند به خانواده هایی که برای دیدار فرزندانشان به اشرف آمده بودند مورد توهین و فحش و ناسزا و سنگ پراکنی قرار نمی گرفتند؟اگر مریم قجر در فرانسه پز طرفداری از خانواده های هوادار خود در ایران را می دهد خودش عامل نابودی خانواده بوده
نامه به پدری که ۲۶ سال ندیدمش … نامه احسان قریشی به پدرش کریم قریشی
این حق من، مادرم و شما پدر عزیزم بود و هست که در کانون گرم خانواده لحظات را سپری کنیم اما متاسفانه مسعود رجوی از کمترین درک و شعور برخوردار است او باید به فردیت، علایق و رویاهای انسان ها احترام می گذاشت که نگذاشت اما چه باک، زندگی در گذر است و من به روشنی حس می کنم یک روز کانون گرم خانواده را با یاری همدیگر دوباره از نو خواهیم ساخت به امید آن روز پدر جان، شماره تلفن همراهم را جهت تماس همین جا جهت اطلاع شما قید می کنم.