۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت پایانی
در قسمت قبل توضیح دادم که چگونه نسرین سعی کرد با مظلوم نمایی مرا از تصمیمم برای جدایی از تشکیلات، منصرف کند. صبح روز بعد از برگشت از نشست نسرین، فرید از مسئولین نزد من آمد و گفت گزارشی برای خواهر نسرین نوشتی؟ وی فکر می کرد صحبت های شب قبل نسرین روی من تاثیر […]
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت چهارم
در قسمت قبل به این موضوع اشاره کردم که تحت تاثیر تبلیغات فریبنده مجاهدین ما برای حفظ جان خانواده هایمان تمایلی برای برقراری تماس از خود نشان نمی دادیم تا برای آنها مشکل امنیتی بوجود نیاید. به هر ترتیب در جریان یکی از تماسها، دوستم که با خانواده اش در شمال تماس گرفته بود، از […]
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت سوم
در قسمت قبل از ورودم به تیف گفتم. اولین شبی که بعد از سالها خودم تصمیم گرفتم چه ساعتی بخوابم! ساعت 9 صبح با صدای یکی از بچه های هم چادری از خواب بیدار شدم، بساط صبحانه را پهن کرده بودند.هر 8 نفر به دور سفره صبحانه جمع شدیم بار دیگر بازار تیکه پرانی و […]
از پیوستن تا رهایی – قسمت هفدهم
در قسمت شانزدهم به نشست ها و روش های کنترل افراد در خصوص انقلاب ایدئولوژیک و تبعات و تاثیرات آن روی نیروها توضیح دادم، اما به دلیل اینکه پرداختن تخصصی و دقیق به موضوع انقلاب ایدئولوژیک از اهداف این مطلب نیست و همچنانکه از اسم مطلب “از پیوستن تا رهایی” پیداست، به آن بخش و […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که ما را به قسمت پذیرش منتقل کردند. خودم را به مسئول آنجا معرفی کردم و مشغول به کار شدم. چند نفری در محوطه داشتند گل یا پوچ بازی می کردند . در ساعت استراحت موفق شدم با یکی از آنها صحبت کنم . خواسم ببینم چگونه سر از […]
طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و هشتم
حمله پلیس ضد تروریست فرانسه در ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ مصادف با ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ به تعداد زیادی از پایگاههای سازمان و دستگیری مریم رجوی و ۱۶۵ تن از کادرهای بالای آن به خبرسازترین موضوع روز در فرانسه و جهان تبدیل شد . انعکاس این واقعه خیلی سریع بود.در همین رابطه روزنامه “نیویورک تایمز” انگیزه دولت […]
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت دوم
در قسمت قبل از ورود به محوطه تیف گفتم که تعداد زیادی از دوستان سابق سراغ من آمدند. آنها همه دوستانی بودند که سالها با من در تشکیلات مجاهدین خلق و پادگان اشرف به اسارت گرفته شده بودند. همان هایی که تحت تاثیر تبلیغات مسئولین مجاهدین خلق انتظار داشتم اجساد آنها را با شکم های […]
۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت دوم
همانطور که در قسمت قبل گفتم فهیمه اروانی به مسئولین گفت ساعتی برای هواخوری حمید در نظر بگیرید. روز بعد نگهبان ساعت 9 صبح درب ورودی را باز کرد و گفت تا ساعت 11 می توانی بیرون قدم بزنی. محوطه ای بود با طول 1.5 و عرض 4 متر که انتهای آن به دیوار بتونی […]
۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت اول
روز 9 مرداد سال 1380 ، نشست به اصطلاح تعیین تکلیف من در قرارگاه موسوم به باقرزاده بعد از 9 روز تمام شد. مهوش سپهری (نسرین) بعنوان مسئول نشست وقتی دید نمی تواند با تهدید و ارعاب مرا متقاعد به ماندن در تشکیلات فرقه کند، حکم دو سال زندان در خروجی به اصطلاح فرقه برای […]
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت اول
بعد از مصاحبه اولیه و خوردن یک وعده غذای آماری (غذای بسته بندی پرسنل ارتش آمریکا) با خودرو هامر به سمت تیف حرکت کردیم. تیف یا کمپ استقرار موقت اعضای جداشده از مجاهدین خلق برایم هنوز یک معما بود، در درون مناسبات که بودم تبلیغات وحشتناکی حول آنجا و مناسبات اعضای جداشده ای که در […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت دوازدهم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که به دلیل حمله امریکا به عراق، همه نیروها را از قرارگاه های مختلف به قرارگاه اشرف منتقل کردند. مقر را آماده کردیم و در مقر 900 مستقر شدیم، برای من اتفاق خوبی بود و می توانستم دوستانم را ببینم. بعد از اینکه تمام مقرها در پادگان اشرف مستقر […]
خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت یازدهم
در قسمت قبل از حرکت به سمت مقر موزرمی گفتم. وقتی به موزرمی رسیدیم یک روز در اختیار خود بودیم. در مقر اکثرا نسبت به شورای زنان رجوی کینه داشتند. بعد از نشست طعمه اوضاع در مقر بدتر شده بود نه فقط در مقر ما، بلکه سایر مقرها هم وضعیت خوبی نداشتند. یک روز صبح […]