چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت هفتم 13 آبان 1402

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت هفتم

در قسمت قبل از صحبت با یکی از افراد جداشده در تیف گفتم که از نحوه پیوستنش به مجاهدین خلق با من صحبت کرد و از آشنایی با دختری گفته بود که او را به عراق و اشرف کشاند. او در ادامه داستان خود گفت: “روزها بi سرعت می گذشت ولی هیچ خبری از آمدن […]

از پیوستن تا رهایی – قسمت هجدهم 10 آبان 1402

از پیوستن تا رهایی – قسمت هجدهم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که مرا برای نشست مریم و مسعود صدا کردند. ابتدا فکر کردم تنها هستم و در ذهنم هزاران سوال بی جواب بود. اما کم کم متوجه شدم که 15 نفر از اعضای غیر مجاهد دیگر هم هستند. در همان نشست قرارگاه باقرزاده، رجوی با مقدمه ای در خصوص نیروهای […]

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت ششم 08 آبان 1402

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت ششم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که بعد از اولین تماسم با خانواده ام ، سوالات زیادی در ذهنم ایجاد شده بود که در تنهایی به آنها اندیشیدم. اما حالا احساس می کردم بعد از سالها برای انبوه سوالاتی که رجوی در ذهن ما القاء کرده بود و طی این سالها بر دوش و روح […]

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت پنجم 06 آبان 1402

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت پنجم

در قسمت قبل از اولین تماس با خانواده گفتم. صدای مضطرب وهیجان زده ای در گوشم پیچید. علی تو هستی؟ برادر عزیزم کجا بودی در این سالها؟ بغض در گلویش بود. صدایش لحظه ای قطع شد. هق هق گریه امانش نمی داد . قدری که آرام گرفتم سوالات من شروع شد. دلهره عجیبی در مورد […]

۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت پایانی 03 آبان 1402

۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت پایانی

در قسمت قبل توضیح دادم که چگونه نسرین سعی کرد با مظلوم نمایی مرا از تصمیمم برای جدایی از تشکیلات، منصرف کند. صبح روز بعد از برگشت از نشست نسرین، فرید از مسئولین نزد من آمد و گفت گزارشی برای خواهر نسرین نوشتی؟ وی فکر می کرد صحبت های شب قبل نسرین روی من تاثیر […]

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت چهارم 03 آبان 1402

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت چهارم

در قسمت قبل به این موضوع اشاره کردم که تحت تاثیر تبلیغات فریبنده مجاهدین ما برای حفظ جان خانواده هایمان تمایلی برای برقراری تماس از خود نشان نمی دادیم تا برای آنها مشکل امنیتی بوجود نیاید. به هر ترتیب در جریان یکی از تماسها، دوستم که با خانواده اش در شمال تماس گرفته بود، از […]

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت سوم 02 آبان 1402

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت سوم

در قسمت قبل از ورودم به تیف گفتم. اولین شبی که بعد از سالها خودم تصمیم گرفتم چه ساعتی بخوابم! ساعت 9 صبح با صدای یکی از بچه های هم چادری از خواب بیدار شدم، بساط صبحانه را پهن کرده بودند.هر 8 نفر به دور سفره صبحانه جمع شدیم بار دیگر بازار تیکه پرانی و […]

از پیوستن تا رهایی – قسمت هفدهم 02 آبان 1402

از پیوستن تا رهایی – قسمت هفدهم

در قسمت شانزدهم به نشست ها و روش های کنترل افراد در خصوص انقلاب ایدئولوژیک و تبعات و تاثیرات آن روی نیروها توضیح دادم، اما به دلیل اینکه پرداختن تخصصی و دقیق به موضوع انقلاب ایدئولوژیک از اهداف این مطلب نیست و همچنانکه از اسم مطلب “از پیوستن تا رهایی” پیداست، به آن بخش و […]

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم 01 آبان 1402

خاطرات فواد بصری از لحظه اسارت تا رهایی از مجاهدین خلق – قسمت سیزدهم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که ما را به قسمت پذیرش منتقل کردند. خودم را به مسئول آنجا معرفی کردم و مشغول به کار شدم. چند نفری در محوطه داشتند گل یا پوچ بازی می کردند . در ساعت استراحت موفق شدم با یکی از آنها صحبت کنم . خواسم ببینم چگونه سر از […]

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و هشتم 01 آبان 1402

طلوع و غروب یک زندگی – قسمت چهل و هشتم

حمله پلیس ضد تروریست فرانسه در ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ مصادف با ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ به تعداد زیادی از پایگاههای سازمان و دستگیری مریم رجوی و ۱۶۵ تن از کادرهای بالای آن به خبرسازترین موضوع روز در فرانسه و جهان تبدیل شد . انعکاس این واقعه خیلی سریع بود.در همین رابطه روزنامه “نیویورک تایمز” انگیزه دولت […]

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت دوم 30 مهر 1402

کمپ موسوم به تیف اولین دریچه آزادی – قسمت دوم

در قسمت قبل از ورود به محوطه تیف گفتم که تعداد زیادی از دوستان سابق سراغ من آمدند. آنها همه دوستانی بودند که سالها با من در تشکیلات مجاهدین خلق و پادگان اشرف به اسارت گرفته شده بودند. همان هایی که تحت تاثیر تبلیغات مسئولین مجاهدین خلق انتظار داشتم اجساد آنها را با شکم های […]

۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت دوم 30 مهر 1402

۶ ماه حضور در زندان فرقه بر من چگونه گذشت – قسمت دوم

همانطور که در قسمت قبل گفتم فهیمه اروانی به مسئولین گفت ساعتی برای هواخوری حمید در نظر بگیرید. روز بعد نگهبان ساعت 9 صبح درب ورودی را باز کرد و گفت تا ساعت 11 می توانی بیرون قدم بزنی. محوطه ای بود با طول 1.5 و عرض 4 متر که انتهای آن به دیوار بتونی […]

blank
blank
blank