خاطرات اعضا جدا شده سازمان مجاهدین خلق
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت دوم
در قسمت اول توضیح دادم که چطور بعد از یک احساس شکست در زندگی شخصی تصمیم به خروج از کشور گرفتم و رسیدم به اینکه بعد از خروج از مرز، در محاصره چند عراقی مسلح گرفتار شدم و حال ادامه ی ماجرا… *** در بازداشتگاه…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
فرار از زندان رجوی – قسمت آخر
در قسمت قبل گفته بودم پدر و برادرانم به بغداد آمده و یک هفته ای را نزد خودم بودند. جدای از صحبت های خانوادگی به من گفتند همه فامیل ها و دوستان و آشنایان مشتاق هستند شما را در ایران ببینند مخصوصاً فامیل های نزدیک.…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
هفت سال تجربه، برای سالها زندگی – قسمت اول
اواسط سال 1380 بود که ازدواج کردم اما به دلایل متعدد زندگی مشترک موفقی نداشتم. بعد از مدتی تصمیم گرفتم به هر قیمتی که شده زندگی جدید را در خارج از ایران آغاز کنم. من تا حدی با شرایط اخذ پناهندگی از کشورهای دیگر آشنایی…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
روزی که مرا برای تماس تلفنی با خانواده ام به بغداد بردند
در زمان حضورم در فرقه رجوی و بعد از عملیات دروغ جاویدان زیر فشار روحی بودم. چند بار از سران فرقه درخواست کرده بودم مرا به خارج از عراق بفرستند که موافقت نکردند. روزها در پادگان اشرف خیلی به من سخت می گذشت. هر نقطه…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت سوم
در قسمت قبلی خاطراتم تا جایی گفتم که برای اولین بار با خواهرم از طریق تلفن صحبت کردم: آن طرف خط کوچک ترین خواهرم بود که در اصطلاح فرهنگ رایج جامعه ته تغاری خانواده ما بود. وقتی خانواده را ترک میکردم 10 سال داشت. هنوز…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
مصاحبه با عبدالحمید رئوفیان نجات یافته از سازمان مجاهدین خلق
عبدالحمید رئوفیان از اعضای رهایی یافته از سازمان مجاهدین خلق است. در زمان جنگ ایران و عراق سرباز بود که به دست سران سازمان ضد مردمی مجاهدین که با نیروهای بعثی بر علیه کشور و ملت ایران میجنگیدند اسیر شد و مدت 25 سال در…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
تماسی که به لحاظ عاطفی من را به خانواده ام پیوند زد – قسمت دوم
در قسمت قبلی خاطرات خود تا آنجا گفتم که به تیف رفته بودم و دوستانی که با هم در یک چادر بودیم خیلی با من صحبت می کردند تا من را قانع کنند که با خانواده ام تماس بگیرم. مسئولین تشکیلات سالیان در توجیه ممنوعیت…
- نقض حقوق بشر
مرگ مشکوک الیاسی در کمپ اشرف
سال 74 بود و من در محور 5 به فرماندهی مهوش سپهری با نام مستعار نسرین و معاونش حسین ابریشمچی مشغول بودم (حسین ابریشمچی برادر همان مهدی ابریشم چی معروف است). محور 5 در شرق قرارگاه و نزدیک محل برگزاری نشست ها بود. یک بار…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
فرار از زندان رجوی – قسمت چهارم
در قسمت قبلی گفتم که ما منتظر مسئولین عراقی بودیم و بالاخره نیروهای عراقی به نزد ما آمدند. در بدو ورود برخورد عراقی ها با ما بسیار انسانی و محترمانه بود. سپس ما را سوار خودرو کردند و به سمت مقر فرماندهی که در ضلع…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
دروغی که عمر و جوانی ام را به تباهی کشاند
تازه چند ماهی بود که با تبلیغات و شانتاژهای مجاهدین خلق از اردوگاههای صدام به سازمان پیوسته بودیم و نمی دانستیم در چه چاه بزرگی افتاده ایم. در خیال خود فکر می کردیم چند وقت دیگر به کشور برگشته و دوران اسارت و جدایی تمام…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
از اتاق تلفن تا ورود به زندان ابوغریب
سال 1345 به عنوان آخرین فرزند در یک خانواده هشت نفره به دنیا آمدم. پدرم نانوا بود که با سختی و زحمت زیاد مخارج خانواده پر جمعیت ما را تامین می کرد. در یازده ماهگی متاسفانه پدرم را بر اثر ابتلا به بیماری از دست…
- اعضاء جداشده از فرقه رجوی
مجید را با رگبار دوشکا، در خانه باغی پودر کردند – قسمت دوم
در قسمت اول این خاطره ذکر کردم که بعد از عقب نشینی، ما دوباره به پذیرش برگردانده شدیم و جنازه مجید را هم به آنجا منتقل کردند. رضا مرادی، سعید نقاش، صالح بچه خوی (که جثه چاقی نیز داشت) و آن بچه اهواز که قدبلند…