۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت یازدهم
در قسمت قبل از حضور در خاک عراق و پادگان اشرف و همکاری نظامی با ارتش عراق گفتم که هر روز بیش از گذشته ذهن من را به خود مشغول می کرد. یکبار که در اتاق کشیک عملیات نشسته بودم، در تنهایی و خلوت خودم تمامی پروسه گذشته از نقطه انتخابم تا پروسه جذب و […]
از پیوستن تا رهایی – قسمت دوازدهم
حال در بحبوحه بحث های ایدئولوژیک مجاهدین هستیم و من غیر مجاهدی که در داخل تشکیلات آنها یا به تعریفی در سازماندهی ارتش به اصطلاح آزادیبخش بعنوان رزمنده ساده هستم ، چکار باید بکنم؟ همانطور که در قسمت های قبلی اشاره کردم شرایط بن بست و تنگناهای داخل تشکیلات به لحاظ عدم تساوی آماری بین […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت دهم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که فرمانده به من گفت که سوالاتی در مورد نحوه قطع ارتباط در فاز نظامی و بعد پروسه دوران زندگی مخفی داریم که به اتاق مسئول گزینش میروی و پاسخ می دهی. در آن لحظه تعجب و نوعی بی اعتمادی نسبت به خودم در ذهن مسئول پذیرش احساس کردم […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت نهم
در قسمت قبل گفتم که به اتفاق یک گروه 15 نفره وارد فرودگاه کراچی شدیم در حالیکه پاسپورت ها و بلیط هایمان در دست یکی از مسولان سازمان که مسولیت اعزام ما به عراق را برعهده داشت، بود. سوار هواپیما شدیم و بسمت عراق حرکت کردیم. فرمانده پذیرش بعد از توجیهات اولیه برنامه روزانه قرارگاه […]
۱۷ تیرماه هر سال تداعی خاطره خوش بازگشت به وطن بعد از ۱۵ سال
با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 گروه های سیاسی متعددی پا به عرصه فعالیت سیاسی گذاشتند و هر کدام از آنها شعارهایی را از قبیل آزادی، استقلال، رفع فقر و محرومیت و خلاصه شعارهایی که جوانان پر شور و احساسی آن زمان را به وجد می آورد سر می دادند. در بین آنها […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت هشتم
در قسمت قبل تا آنجا گفته شد که یک هفته بعد رحیم من را به اتاق کارش صدا زد و گفت آماده شو که چند روز دیگر باید بهمراه 15 نفر به عراق اعزام شوی. با تعجب سوال کردم پس تکلیف رفتن به کشور هلند وعمل چشم هایم چی میشود ؟! لبخند تلخی تحویلم داد […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی ونقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت هفتم
در قسمت قبل تا آنجا گفتم که فریدون سلیمی من را توجیه کرد و به من گفت این گزارش ها بدست برادر مسعود می رسد. باید یک فضای مثبت و امیدوار کننده ای به برادر منتقل کنیم .این گزارشات شما همچنین بصورت یک بولتن در می آید و بدست رزمندگان می رسد. گزارشات شما که […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت ششم
در قسمت قبل گفتم که صدایی رویاهای شیرینی را که داشتم با خودم مرور می کردم، قطع کرد. حسن بود قاچاقچی سازمان که برای بردن من به کرمان آمده بود. من را نسبت به مسیر توجیه کرد و قرار شد شب با اتوبوس به سمت زاهدان حرکت کنیم. عصر روز ششم به شهر زاهدان رسیدیم. […]
من هم جزو همان نسل جوان جامعه بودم که فریب شعارهای آتشین رجوی را خوردم
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 بر اساس شرایط موجود آن زمان گروه های مختلف با عقاید متفاوت پا به عرصه فعالیت سیاسی کشور گذاشتند. هر کدام از این گروه ها شروع به تبلیغات سیاسی به نفع خود کردند. آنها سعی کردند با شعارهای پر جذبه و فریبنده نسل برآمده از انقلاب که […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت پنجم
در قسمت قبل گفته شد در جریان همین رفت و آمدنها کارم به دفتر آنها در منطقه ایستگاه 7 آبادان کشیده شد. و با مسئول بخش دانش آموزی و دانشجویی دفتر که از زندانیان سیاسی رژیم شاه بود، آشنا شدم و بخاطر داستانهای مقاومت او در زیر شکنجه مامورین ساواک شاه که در مورد او […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت چهارم
در قسمت قبل گفتم که به خانه پدربزرگ رفتم. پدربزرگ در حالیکه به آهستگی اطراف را می پایید بیخ گوشم گفت اینجا امن ترین و خلوت ترین نقطه خانه است و کسی غیر از من و مادربزرگت به اینجا تردد ندارد. فعلا یک مدتی اینجا باش تا ببینم چکاری می توانم برایت انجام دهم. علیرغم […]
۳۰ خرداد ماجراجویی جنایتکارانه رجوی و نقش او در قربانی کردن اعضا – قسمت سوم
در قسمت قبل گفتم که بسمت روستای پدر بزرگ حرکت کردم و با اولین موتوری که می خواست بسمت روستا برود سوار و بسمت خانه پدر بزرگ حرکت کردم. دو ساعت بعد در مقابل درب خانه گلی پدربزرگ توقف کردیم. درب چوبی دو لنگه آبی رنگ و کوچه دلبازش من را بیاد دوران و خاطرات […]