اعضای انجمن نجات خوزستان در جمع خانواده ها
روز جمعه مورخ 22/3/1388 هیئتی از اعضای انجمن نجات خوزستان متشکل از آقایان حمید دهدار حسنی و علی اکرامی با خانواده های عضو انجمن در شهرهای اهواز،اندیمشک ودزفول دیدار کردند.در این دیدار که در فضای کاملاً دوستانه و عاطفی صورت گرفت اعضای انجمن نجات بنا به دعوت قبلی در جمع خانواده های علاف پور، بزازان وساجدی حضور پیدا کرده وساعاتی را درکانون گرم وصمیمانه آنها گذراندند.
به امید رهایی فرزندمان از چنگال رجوی
صدای ضعیف پدر پیر در گوشی تلفن برایم قابل تشخیص نبود، اندکی بعد متوجه صدای آقای قدرت اله شعبانی پدر اسیر فرقه، عین اله شعبانی شدم. وقتی جویای احوال شدیم بغض آلود به یک باره آهی از ته دل کشید و گفت خدا لعنت کند رجوی را، چشم انتظاری تا کی؟…کی فرزندمان از چنگال رجوی خارج می شوند؟و سپس ادامه داد داستان زندگی ما نیز چون زندگی یعقوب پیامبر شده است.من و همسرم فقط نگاه به درب داریم تا شاید خبری از او شود!!!
من فقط پدرم را می خواهم
پدر عاجزانه از تو و دیگر اسیران در بند می خواهم که خودتان را به دستان خدای مقتدر، پروردگار مهربانمان بسپاری و یکبار برای همیشه به او توکل کنی و با تمام وجودت از او بخواهی که نجاتت دهد واین راه نیز حرکتی به خودت بدهی و سعی در فرار و گریز فکری وعملی داشته باشی که:«لیس الانسان الا ماسعی» و ما نیز در اینجا در ایران عزیز، هر کمکی که از دستمان بر می آید برای شما می کنیم تا بلکه هر چه زودتر شما را به آغوش خانواده باز گردانیم.
نامه خانم بتول سلطانی به نمایندگان پارلمان اروپا
من دو دهه از عمر خود را با این سازمان گذرانده ام و خوب میدانم که افراد مستقر در پادگان اشرف که مانند یک زندان اداره میشود چه وضعیتی دارند. من در اواخر سال 2006 توانستم از اشرف با به خطر انداختن جانم فرار کنم و خود را به مقر نیروهای آمریکایی در نزدیکی آنجا برسانم و به مدت یکسال به آنها پناهنده شوم. عاقبت من توانستم در بغداد مستقر گردم. حال من تلاش میکنم تا به جداشدگان سازمان مجاهدین خلق در عراق کمک کنم.
فاجعه انسانی پشت فاجعه انسانی در فرقه رجوی
رهبران خائن فرقه رجوی برای خانواده ها برنامه ها و ترفندهای خاصی را دارند. هرگاه لازم باشد با تماس تلفنی جمعی را تحریک و تهیج می کنند، از آنان دعوت می نمایند تا جهت دیدار فرزندانشان به عراق بروند. راه و مسیر حرکت و پرواز را به گونه ای برایشان دیکته می کنند که در روز و ساعت مشخص شده ای دستگیر شوند، دستگیری خانواده ها همان و استارت تبلیغاتی و مظلوم نمایی در سطح بین المللی هما،
خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت بیستم
یکی از روزها فهیمه اروانی به خروجی آمد و به من گفت:” ربطی به کار نیرویی ندارم و کار اصلی من در ستاد تبلیغات است ولی آرزو می خواهم کمکت کنم”. گفتم: فهمیه تصمیم خودم را گرفتم اگر می خواهی واقعا کمکم کنی زمینه خروج مرا از قرارگاه اشرف فراهم کن”. فهمیه همان روز از ساعت 9 صبح تا 4 بعد از ظهر حرف زد و تلاش می کرد مرا مثل دفعه قبل منصرفم کند.
در تبلیغات خانواده! در ملاقات مزدوران! – قسمت دوم
سال هاست که افکار فرقه ای پیاده شده رجوی در اشرف باعث شده است که آنان کلیه مناسبات خانوادگی را برای همیشه قطع کنند بعنوان نمونه د ر سال 1369 تاکنون هیچ فرزندی در سازمان متولد نشده است و هرگونه پیوند عاطفی و خانوادگی در مناسبات به منزله خوره تشکیلاتی و ایدئولوژیک هر فرد با رهبری خاص الخاص است. حالا باید از مریم و مسعود رجوی پرسید شما که به این صراحت در پیام ایدئولوژیکی تان به رزمندگان اشرف بالکل خانواده را نفی می کنید چطور امروز برای دستیابی به منافع فرقه ای و یا دفع تاثیرات مراجعات هیئت های خانوادگی به درب اشرف سینه چاک ملاقات اسیران در بند خود با خانواده می شوید؟!!..
در تبلیغات خانواده! در ملاقات مزدوران!
مسئوولین فرقه که خوب می دانستند بر اساس ضوابط جدید اعلام شده دولت عراق برای تعیین تکلیف نهایی آنان، ورود و خروج افراد متفرقه به داخل قرارگاه ممنوع می باشد، با کشاندن تعدادی از خانواده ها به درب قرارگاه خواهان ملاقات در درون قرارگاه شدند و با هماهنگی و آنتنی کردن آن از طریق صدای آمریکا در صدد فریب بیشتر افکار عمومی و خانواده شدند
انقلاب و طلاق به سبک ابوفوزی
ابوفوزی گفت من بعداز5سال کار با مجاهدین خودم رایک مجاهد احساس می کنم به همین خاطرتصمیم گرفته ام که با همه چیزم یعنی دوتا اززنها و بچه هایم به شما ملحق شویم ودرقرارگاه زندگی کنیم.باگفتن این جمله برق ازچشمان بتول یوسفی ودیگر نفرات پرید آنها فکرمی کردند که منظور ابوفوزی از همه چیزیعنی طلاق زن ودرحالیکه ابوفوزی ازهمه چیز این راگرفته بود که باید با همه چیزش یعنی کلیه افراد خانواده به اشرف آمده وبا گرفتن خانه واستفاده ازامکانات رفاهی قرارگاه زندگی راحتی را شروع کند.
ترس و هراس رجوی ها از ملاقات خانواده ها
عوارض باز گشت نیرو به دنیای گذشته و بیداری از خواب غفلت را به دنبال دارد جرقه محبت مادری و نوازش پدر و لبخند خواهر و برادر آنچنان انقلابی از ذهن وافکار نیرو بوجود می آورد که آنچه آموزش ایدئولوژیک و سیاسی و نظامی با انواع شستشوهای مغزی اعمال شده بر اعضا را پاک. نیست و نابود میکنند. مشکل فرقه رجوی از همین جا شروع می شود عوارض باز دیدها چند روز بعد دیدار با خانواده ها شکوفا می شود و به مسئله دار شدن. تشدید ذهنیت اعلام جدایی و فکر و فرار و رهایی از قید و بندهای رجوی می انجامد.
شما نگران خانواده های اسرای فرقه میباشید؟
رجوی و عمالشان دشمن خانواده ها میباشند. رجوی از چیزی که بیشترین وحشت را داشته و دارد خانواده های اسرای فرقه میباشد. ترس از اینکه مبادا چشم و گوش اسرا باز شده و احساسات کشته شده شان جان گرفته، راه خانه و خانواده در پیش گرفته و به رجوی پشت کنند.مگر همین رجوی و رجوی پرستان نیستند که هزاران کانون گرم خانواده گی را از هم پاشانیده اند؟! مگر همینها نیستند که هزاران پدر،مادر، برادر، همسر، خواهر و فرزند اسرای فرقه را از فراق دیدار عزیزانشان دق مرگ کرده و آرزو به دل زیر خاک کردند؟!
آی دزد آی دزد این فرقه
واقعیت این فرقه همین است. فرقه ای که برای ادامه حیات ننگین خود حتی از بی حرمتی و مارک زدن به خانواده ها نیز ابایی ندارد. فرقه ای که دستش به خون مردم عراق اغشته است. فرقه ای که در مناسباتش خودکشی و قتلهای مشکوک صورت گرفته است. فرقه ای که مسعود رجوی را نماینده خدا بر روی زمین ومریم رجوی را زینب زمان میداند وتحمل هیچ انتقادی را ندارد.