روایت علی اکرامی از ۴ سال زندگی مخفی تا ۲۳ سال اسارت
کتاب ” قصه ای ناتمام برای دخترم” ، قصه زندگی جوانی ایرانی است که با آرمان های بزرگ به جایی کوچک و حقیر کشانده می شود. علی اکرامی با صداقت تمام پای در راهی می گذارد تا شاید آزادی را برای مردم سرزمینش به ارمغان بیاورد. او 4 سال زندگی مخفی در اتاقی نمور و […]
دعوت علی اکرامی برای حمایت از خانواده های چشم انتظار
آقای علی اکرامی در برنامه “دعوت” ویژه برنامه شب های رمضان شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی همراه با خانواده شرکت کرد و به معرفی کتاب خاطراتش با عنوان “قصه ای ناتمام برای دخترم” پرداخت. در این برنامه که در تاریخ دوشنبه 5 اردیبهشت 1401 ساعت 19:00 به صورت زنده پخش گردید، “نیایش” دختر خردسال آقای […]
ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت پنجم
ایرج صالحی در قسمت قبل خاطرات خود گفت: در گزارشی درخواست تماس تلفنی با خانواده ام را نمودم و گفتم که می خواهم به مادرم و دیگر اعضای خانواده تسلیت بگویم. قبل از آن که به ادامه این موضوع بپردازم لازم می بینیم که توضیحات کوتاهی درباره تماس تلفنی در فرقه بدهم تا فضایی که […]
فلسفه شعائر در فرقه رجوی
دم زدن از شعائر و رعایت آنها در فرقه ی قرون وسطایی رجوی، مسلما شعاری بیش نیست. تناقض بین سکولاریسم و مذهب، همواره در مناسبات سازمان موج می زند، طرفدار نظام سکولار! باطن سکولار، اما ظاهر دینی! باطن مجذوب به فرهنگ غربی و بورژوازی و قدرتهای مسلط، اما ظاهر دینی و رعایت شعائر! مریم رجوی […]
ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت چهارم
ایرج صالحی در قسمت قبل خاطرات خود گفت: در حالی که اتوبوس حامل پدر و خواهرم از کنارمان رد می شد برای آنها دست تکان دادم. می دانستم این چند ساعت شیرین و غیر قابل وصف نعمتی بود که خداوند به من و امثال من عطا کرده بود و به این دلیل روحیه ام خیلی […]
خاطره پدر بهمن عتیقی از اولین دیدار با فرزندش در پادگان اشرف – قسمت پایانی
پدر بهمن عتیقی در قسمت قبلی خاطرات خود گفت: شب وقتی چراغ ها را خاموش کرده بودند، آهسته از بهمن پرسیدم نمی خواهی با ما برگردی؟ که پاسخ داد شرایط طوری است که نمیشود با شما بیایم. انشاالله هر وقت شرایط مناسب شد به نزد شما باز خواهم گشت. *** در درب خروجی پادگان اشرف […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و سوم
در قسمت بیست و دوم این سلسله یادداشت ها به مسائلی که ساعتی قبل از حضور برادرم در چند متری کانکس آمریکائی و مثلا ملاقات با من روی داد، اشاراتی کرده و اینک میخواهم به اصل مسئله و برخوردی که اتفاق افتاد بپردازم : این برخورد و این لذت معنوی حاصله در ساعات اولیه قبل […]
خاطره پدر بهمن عتیقی از اولین دیدار با فرزندش در پادگان اشرف – قسمت دوم
در قسمت قبل خاطرات، پدر بهمن عتیقی گفت: حدود دو ساعت از حضور ما در سالن می گذشت ولی خبری از بهمن و دیگر نفرات نبود! و هر بار که سوال می کردیم می گفتند سر کار هستند و بعد می آیند. در همین فرصت آنها تلاش می کردند اطلاعاتی از آخرین وضعیت ایران بخصوص […]
ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت سوم
ایرج صالحی در قسمت دوم خاطرات خود گفت: «فرشته یگانه» صحبت هایش را شروع کرد. خلاصه حرف های او این بود که خانواده های افرادی که در آن سالن جمع شده بودیم برای ملاقات به قرارگاه اشرف آمده اند و قرار است با ما ملاقات کنند. *** ماشین در نزدیکی سالن عمومی قرارگاه متوقف شد […]
خاطره پدر بهمن عتیقی از اولین دیدار با فرزندش در اسارتگاه اشرف – قسمت اول
مدتی بود که بهمن به خانه نیامده بود. همه ما و بخصوص مادرش بشدت نگران شده بودیم. از اقوام و آشنایان پرس و جو کردیم بلکه ردی از او پیدا کنیم. ولی همه آنها اظهار بی اطلاعی می کردند. بهمن مدتی بود از اینکه بیکار شده است، شکایت داشت و چند بار تلویحا به ما […]
حماسه به یاد ماندنی تحصن خانواده های اسیران اشرف در عراق – قسمت سوم
در قسمت قبل گفت شد تحصن خانواده های اسیران اشرف مورد توجه بسیاری از رسانه های ایرانی و عراقی و بین المللی قرار گرفت. بسیاری از شبکه های تلویزیونی و خبرگزاری ها و مطبوعات با اعزام خبرنگار به محل تحصن به تهیه گزارش و پخش آن ها پرداختند. دیدار خانواده ها با جداشدگان از فرقه […]
ملاقات با خانواده در اشرف – قسمت دوم
ایرج صالحی در قسمت قبل عنوان کرد: رجوی ها تصور کردند می توانند از انجام ملاقات بین خانواده ها و فرزندان شان در اشرف یک دام ساخته و تعدادی از جوانان خانواده ها را جذب نموده و برخی دیگر از آنها را به عنوان نیروی خود در ایران بکار گرفته و از آنان سوء استفاده […]