اعضاء جداشده از فرقه رجوی

  • خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت دهم

    عمر بر باد رفته در اردوگاه های مجاهدین من در سال 1365 در منطقه حاج عمران، شب در هنگام عملیات توسط عراقیان و گروه مجاهدین اسیر شدم. حدودا یک سال بعد خدمت سربازی ام تمام می شد. در این عملیات بنده از ناحیه دو پا…

  • خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت هفتم

    بعد از اسارت توسط ارتش متجاوز صدام حسین، حدود یک ساعتی در مسیر بودیم با چشمها و دست و پای بسته که ناگهان خودرو در محلی متوقف شد. از زیر چشم بند متوجه شدم که پمپ بنزین است. درهمین موقع تعدادی از شهروندان هجوم آوردند…

  • محمد رضا مبین

    خاطرات سیاه محمدرضا مبین – قسمت بیست و دوم

    من بیگانه ترین عضو در سازمان بودم… نوروز 1377 بود، من تازه پس از گذراندن 6 ماه زندان انفرادی در اشرف به جرم نداشته، در سالن اجتماعات باقرزاده حاضر بودم. مسعود رجوی و همسر سومش مریم، از درب کناری سن، وارد شدند.اما من ابدا خودم…

  • blank

    خاطرات شهرام بهادری – قسمت پنج

    نقشه های فرار من در سازمان اشرف/لیبرتی در اشرف بارها و بارها نقشه فرار را در ذهن می پروراندم. خیلی از ذهنم می گذشت که از فرصتها استفاده کنم و فرار کنم اما چون برادرم هم در آنجا بود می ترسیدم که اگر فرار کنم…

  • blank

    خاطرات علی امانی (جدا شده از فرقه ی رجوی) – قسمت نهم

    طلاق های اجباری و جدا کردن خانواده از هم خیلی وقت ها این فرقه خبر آمدن خانواده ها را از نفرات پنهان نگه می داشت و یا اجازه ملاقات نمی داد. راستی اینها چه جرمی دارند و چه گناهی کرده و چه نوع زندانی هستند…

  • محمد رضا مبین

    خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت بیست و یکم

    من، پس از 6 ماه انفرادی، باید به دروغ می گفتم: از ماموریت! برگشتم… چهارشنبه سوری پایان سال 1376 را در زندان انفرادی سازمان بودم. عصرچهارشنبه سوری هر یک ثانیه اش، یک سال می گذشت. خیلی سخت بود که بدون حکم در یک زندان باشی!…

  • blank

    خاطرات شهرام بهادری – قسمت چهارم

    ورزش در سازمان برای تندرستی یا فرار از مناسبات؟ ورزش در سازمان برای من بخاطر این بود که از دست این مسئولین برای چند ساعت که شده فرار کنم و خود را رها سازم و آنها را نبینم. زمان ورزش من خیلی خوشحال می شدم.…

  • blank

    خاطرات علی امانی(جدا شده از فرقه ی رجوی)- قسمت هشتم

    بند”ش”: هزار دستان (رهبری پوشالی زنان) بند ش و هزاردستان بمعنی تشکیل شورای رهبری از زنان بدون حضور حتی یک مرد بود! گویا که مسعود رجوی یک حرام سرا درست کرده بود. هر زنی که مسئول می شود باید اول پیش مسعود رجوی برود و…

  • محمد رضا مبین

    خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت بیستم

    من، پس از 6 ماه انفرادی، در آستانه آزادی از زندان قرار گرفته بودم… رفت و آمدها به سلول ها زیاد شده بود. گوئی به بازجوهای رباتیک رجوی، دیکته شده بود که باید همه را به سمت تعیین تکلیف ببرید. سرانجام این زندانی های انفرادی…

  • blank

    خاطرات علی امانی(جدا شده از فرقه ی رجوی)- قسمت هفتم

    نشریه 380 سال 76 بعد از این مرحله رسیدیم به نشریه 380 در سال 76. حدودا اسامی 70 الی 80 نفر را ذکر کرده بودند. آن روز که می خواندیم فهمیدیم که خیلی از نفرات بارها و بارها درخواست جدایی کرده بودند سازمان چاره ای…

  • آلبانی

    خیانت کمیساریا علیه پناهجویان ایرانی قربانی شده توسط مجاهدین در آلبانی

    در ابتدای ورود تشکیلات فرقه مجاهدین ـ رجوی به آلبانی طبق چندین کنوانسیون و رد و بدل شدن امضا های متعدد قرار بر این شد که تا هر وقت که نفرات جدا شده فرقه در آلبانی باشند مقرری ماهیانه آنها را فرقه مجاهدین بپردازد نگو…

  • فرقه گرایی مجاهدین

    خاطرات سیاه، محمدرضا مبین – قسمت نوزدهم

    تداوم شکنجه سفید برای جایگزینی سیستم فکری جدید… سئوال اصلی این است که آیا شقی ترین فرد در دستگاه رجوی که شکنجه گر و حتی قاتل است، تا چه اندازه مقصر است؟ در سیستم فرقه ای، آیا بیشتر تقصیرها به عهده فرد است یا سیستم؟…

دکمه بازگشت به بالا