قاسم جان زندگی را دریاب پیام عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده
به مناسبت روز زن تقدیم به مادران چشم انتظار اسیران تشکیلات رجوی
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی پسرم سالهاست چشم انتظار آمدنت هستم
چرا خانواده ها فرقه رجوی را شکنجه می کنند!
خانواده ها خاری هستند در گلوی رجوی و سرانش. در واقع همین خانواده ها بودند که رجوی و سرانش را خار و ذلیل کردند و باعث شدن تعداد زیادی از افراد اسیر اقدام به فرار و به دنبال زندگی آزاد خود بروند و برای آینده خودشان تصمیم بگیرند رجوی و سرانش دشمن شماره یک خانواده ها به شمار می روند و خوب می دانند که خانواده ها باعث می شوند دیوار تشکیلات آنها فرو بریزد در این رابطه فرقه رجوی کتاب های من در آوردی زیادی در رابطه با خانواده ها به چاپ رساند
نامه فاطمه ظفری به نخست وزیر عراق
عاجزانه از شما تقاضا می کنم با تدبیر و حق میزبانی که دارید اقدامی اتخاذ کنید و به این جدایی 25 ساله خاتمه دهید شاید ما بتوانیم فرزندان خود را ببینیم و مانند خیلی ها که در فراق عزیزان خود از این دنیا رفتندو آرزوی دیدن عزیزشان را به گور بردند، ما به این آرزو برسیم. رجوی یکی از ریشه های تروریست در منطقه است از حق میزبانی خود استفاده کرده و برای ما شرایط دیدار را فراهم کنید، شما را به خدا فکری بکنید تا فکرتان کمکی برای ما باشد.
رضا رجب زاده: با افتخار در جمع خانواده های دردمند ترک زبان اردبیل قرار گرفتم
درحالیکه شدیدا بغض داشتم ودردرونم به رجوی نفرین میکردم روبه به مادرپیروسالمند گفتم” جانم مادر. مشکلت چیه؟ اوریزریزبا زبان ترکی میگفت وفرزندش ترجمه میکرد” مشکلم چیه! الهی خدا رجوی را لعنت کند. عصای دستم را گرفته است. نزدیک به 30 سال است که فرزندم امین عبدلی به دست رجوی اسیرشده وازما دورشده است. همه جا رفتم. با پسرم ودیگرعزیزانم به عراق هم رفتم ولی نتوانستم امینم را ببینم. آخرچهره سالخورده من رجوی را ناراحت نمیکند که دلش به حال من بسوزد وفرزند بیسواد مرا روانه خانه وکاشانه اش بکند!؟ خدایا حق من این نیست که اینقدراذیت شوم ولی ازتو میخواهم حق رجوی را که نیست ونابودی است کف دستش بگذار…..”
اسارت خانواده در چنگال فرقه رجوی
بغض آقای سعیدفر ترکید و با همان صدای بغض آلود ادامه داد که هنوز هم وقتی دو نفر سرباز به مرخصی می آیند و از دور آنها را می بینم بی اختیار به سمت آنها می روم انگار که برادرم به مرخصی دارد می آید ولی بعد از مدتی به خود می آیم و آهی می کشم و از ته دل برای نابودی این جنایتکاران دعا می کنم و از خداوند می خواهم تا شر این شیاطین روزگار را برای همیشه از روی زمین برچیند.
فرقه رجوی و موضوع خانواده ها
ممانعت از دیدار اعضا با خانواده هایشان کلا تا جائی که به فرقه های مخرب کنترل ذهن برمیگردد امر تازه ای نیست. تمامی فرقه ها از دیدار و ارتباط اعضای خود با خانواده هایشان، یعنی کسانی که با آنها پیوند عاطفی داشته اند، وحشت دارند و از این بیمناکند که عواطف خانوادگی گذشته، که باطل السحر جادوی مغزشوئی است، زنده شده و آثار ناپایدار کنترل ذهن مخرب را از بین ببرد.
این مادر به چه می اندیشد!؟
اشک که ازچشمان مادرجاری شد دیگر تحملم طاق آمده بود و به ایشان گفتم” مادرجان. شکرخدا که زنده هستی وفرزندت میتواند دیگربارتورا درآغوش بکشد ولیکن مادر من عمرش را به شما داده وازاین بابت درد وغم وغصه سنگینی روی دلم احساس میکنم. الهی که مادرم مرا ببخشد. چونکه رجوی خائن باعث و بانی شد مادرم سالیان چشم انتظارمن باشد ومتاسفانه ازدوری من دق کند.”
به اذعان فریب خوردگان رجوی، خانواده ها دشمن حساب میشوند!
با تاکید وقاطعیت تمام اعلام میداریم که علیرغم مشکلات امنیتی عراق، درهماهنگی بادولت عراق که هم اکنون کم وبیش مستقر گردیده، مترصد مسافرت به عراق وتقاضای دیدار آزادانه ی فرزندان خود درکمپ لیبرتی میباشیم و اهمیتی نمیدهیم که این مسئله درتوازن قوای موجود بین دولت ایران ورهبری سازمان مجاهدین باصطلاح خلق، چه تاثیری میتواند داشته باشد و اصولا چرا باید داشته باشد؟!
برادرم، هنوز با یادت اشکم سرازیر می شود
نمی دانم عمرم کفاف می دهد تا دوباره تو را ببینم یا نه، محمدجان همیشه یاد و خاطرات گذشته در زندگی ما جریان دارد هر وقت صحبتی در رابطه با عشق، محبت، مردانگی و غیرت باشد نام تو هم هست. من مطمئنم که فرقه ملعون رجوی تا الان هرچه قدر هم توانسته باشد شما را مورد شستشوی مغزی قرار دهد اما باز هم خاطرات گذشته شما پاک نخواهد شد کافی است کمی به گذشته فکر کنی من که بعد از این همه سال جدایی هنوز نتوانسته ام فراموشت کنم
نامه ای از یک فرزند منتظر
به چه دلیل زن و بچه هایت را رها کردی و پیش کسانی رفتی که فقط برای قدرت طلبی خودشان چندین سال عمر شما را به تباهی کشیدند. بعد از چندین سال چکار کردید و کجا را گرفتید. هم خودت را از بین بردی و هم ما را در حسرت بی پدری گذاشتی هر چند که چهره ات یادم نیست با این وجود می توانم کارهای مربوط به آزادی شما را انجام دهم و من و تمام فامیل همچنان منتظر آمدنت هستیم از طرفی اهل فامیل هر موقع مرا می بینند سراغ شما را می گیرند و جویای احوال شما هستند. امیدوارم که هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده برگردی و زندگی جدید و آزاد را شروع کنی به امید آن روز.
آرزوهای مادری که سازمان مجاهدین آن را ربود
خانم متکی اضافه با همان لهجه شیرین محلی از خداوند برای آزادی فرزندش و تمامی کسانیکه در چنگال این شیاطین گرفتار می باشند دعا می کند و می گوید خداوند کسانی را که باعث گرفتار شدن فرزندم شده اند را به آتش دوزخ گرفتار کند مخصوصا مسعود رجوی خائن و سران و همدستان او را که بسیاری از خانواده ها را اینگونه داغدار نموده اند
محمدرضا جان شکرخدا که دریک قدمی خانواده ات قرارگرفتی
آقایان علیرضا واحمدرضا وخانم آمنه محمودی ازخانواده محمدرضا محمودی عضواسیررجوی که هم اکنون به کشورآلبانی منتقل شده است سالهاست که درارتباط فعال با انجمن نجات گیلان تلاشهای بسیاری به منظوررهایی عزیزشان ازچنگال رجوی داشته اند طوریکه همواره پاسپورت آنان آماده جهت اعزام به عراق ودیداربا محمدرضا دردفترانجمن به نوبت می گذاشتند شاید که بتوانند روزی دراثرفعالیتهای انساندوستانه انجمن نجات برادرشان را درآغوش بفشارند..
آیا میدانی فرزندت نیما الان ۳۰ بهار را چشم انتظار پشت سر گذاشته؟
آنان چشم انتظارهم ماندند شاید که درسرفصل تبادل اسرا بتوانند عزیزشان را درآغوش بفشارند ولی سرنوشت طور دیگری رقم خورد وسمیع ناجوانمردانه دراثریک معامله کثیف رجوی وصدام به گروگان یک تشکیلات مافیایی قرارگرفت طوری که دیگرنتوانست حتی برای همسرونیمای خود نامه بنویسد وبدینسان بود که ازاسارتی به اسارتی دیگردرآمد وبه واسطه رجوی زندانی شد.

