قاسم جان زندگی را دریاب پیام عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده
به مناسبت روز زن تقدیم به مادران چشم انتظار اسیران تشکیلات رجوی
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی پسرم سالهاست چشم انتظار آمدنت هستم
سید خلیل پورشافع دریک قدمی مرگ قرار دارد
آقای دولت پوردرادامه توضیحات خودافزودند” دلم میخواهد ازاین فرصت استفاده کنم وبرای نجات جان عزیزمان ازمجامع حقوق بشری و وجدان های بیداربشری ودولتین ایران وعراق استمداد بجویم ومشخصا بگویم که سید خلیل که گروگان رجوی است را تحویل ما بدهید تا با هزینه خودمان درهرکجا که ضروری باشد به مداوایش بپردازیم واورا به زندگی برگردانیم. درغیراینصورت چنانچه بلایی سرش بیاید وبسان سایرقربانیان رجوی درزندان ساخته وپرداخته رجوی درلیبرتی جان بدهد؛ پیشاپیش شخص رجوی را مسول چنین حادثه دردناک میدانیم ونسبت بدان دردادگاه عراق علیه رجوی خائن اقامه دعوی خواهیم کرد.”
ازپشت سیم خاردار فرزندم را دیدم ولی کاری از دستم ساخته نبود
حقیقت اینستکه من وهمسر مرحومم خیلی برای رهایی عزیزمان اززندان رجوی تلاش کردیم. حتی یکبارکه درپشت سیاج وسیم خاردار زندان اشرف سابق بودم وداشتم با بلندگومحمدتقی را صدا میکردم متوجه حضور فرزندم درآن طرف خاکریز شدم ودیدم که مرا شناخته است ودارد برایم دست تکان میدهد. من که سالیان فرزندم را ندیده بودم دوست داشتم پردربیاورم تا پروازکنم ومحمدتقی را درآغوش بگیرم ولیکن متاسفانه کاری ازدستم ساخته نبود واوهم اجازه نداشت که به سمت من بیاید!
رجوی دو قربانی ازما گرفت وما را برای همیشه داغدار کرد
وقتی برادرم قربانی مطامع جاه طلبانه رجوی شد تشکیلات رجوی با دروغ ونیرنگ خواهرم حسنا را که جوانکی بیش نبود از روستایمان به تهران منتقل کرد ودرادامه اورا به عراق برد وازآن پس خدا را شاهد میگیرم که یک تماس کوتاه تلفنی هم ازایشان نداشتیم وازاین حیث خانواده ام خصوصا پدرومادرمرحومم بسیارآسیب دیدند که لابد برایتان که خود سالیان قربانی رجوی بودید میتواند خیلی محسوس وقابل درک باشد.
رجوی خائن فرزندم را به اسارت کشید و بینایی ام را ازمن گرفت
والله دیگرپیرشده ام وبا سختی والبته با کمک همسرم از خمام به رشت و دفترانجمن آمده ام. رجوی فرزندم را به اسارت کشید وهمسرم که مادر محمدجواد باشد ازغم دوری فرزندمان دق مرگ شد ومن هم بینایی ام را ازدست دادم و بالکل ناتوان شده ام ولی نمی دانم چرا هنوز به بازگشت فرزندم امیدوارهستم. هرچند چند بار به عراق رفتم و موفق به دیدارفرزندم نشدم ولی اولین بار درسال 1383 من و همسر مرحومم توانستیم برای یکساعت محمد جواد را ببینیم ودرآغوش بگیریم.
رجوی خائن، چه بر سر بچه هایمان آورده ای؟
در آخر از همه مجامع بین المللی می خواهیم به شکایات ما خانواده ها رسیدگی کند چرا که رجوی با سوء استفاده از بچه هایمان دارد جنایتی علیه انسانیت انجام می دهد و با دجالگری تمام بچه هایمان را از حقوق اولیه بشری محروم کرده و از همه انسانهای شریف می خواهیم بدون در نظر گرفتن مسائل و اختلافات چند سوال اساسی را از مسعود و مریم بپرسند و آنهم اینکه چرا با بچه های ما این رفتارها را می کنند چرا به بچه هایمان اجازه تماس و اجازه دیدار نمی دهد چرا بچه های مسلمان ما را از دین خدا خارج کردند؟
برادرم باید بداند که یگانه فرزندش درانتظار اوست
دیدار صمیمانه آقای علی بالایی با آقا رضا درنقطه خوبی گره خورد وبه بارنشست وهردوبه یک فصل ونقطه نظرمشترک رسیدند که لازمه اضمحلال لیبرتی و رهایی تمام اسرای نگون بخت رجوی خصوصا درشرایط بحرانی منطقه وعراق این است که تسهیلاتی فراهم شود که خانواده های اعضای گرفتار درقلعه الموت رجوی چونان سیل روانه عراق ولیبرتی شوند وزندان رجوی ساخته لیبرتی را بسان اشرف روی سرش خراب کنند.
استمداد شماری دیگر از خانواده های چشم انتظار گیلک
سالیان زیادی است که ازعزیزانمان خبری دردست نداریم چراکه رجوی خائن بعنوان سردسته این جماعت خطرناک اجازه مکالمه و دیدار حضوری ما با عزیزانمان درکمپ لیبرتی را نمیدهد واین را بارها دراعزام به عراق وتحصن دراسارتگاه اشرف تجربه کردیم وکسی به خواست مشروع ما جهت ملاقات با اسرای لیبرتی توجهی ننموده است
فوت مادری چشم به راه!
الان به رجوی زنباره و مریم قجر و سران فرقه باید گفت از شقاوت ؛ رذالت ؛ دروغ و دغلکاری ؛ ظلم و ستم ؛ جنایات و …. شما زندگی کردن در رژیمی که شما مدعی هستید دیکتاتوری ؛ زندان و … دارد هزار بار بهتراست از ان وعده های تو خالی مدینه فاضله دروغینی که شما به دروغ و برای فرار از جوابگویی به جنایاتتان ان را در هر دیدار با جیره خوارانتان بلغور می فرمایید چون در همان رژیم حد اقل زندانیان حق ملاقات با خانواده خود را دارند!
پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده کردمیر
با خبر شدیم خانم شوکت قاسمی مادر پیمان کردمیر در غم دوری فرزند اسیری که در چنگال فرقه رجوی عمر را سپری میکند تاب نیاورده و به رحمت ایزدی پیوستند. ضمن تسلیت به خانواده محترم ایشان که از اعضای فعال دفتر انجمن نجات استان کرمانشاه بودند. برای آن مرحوم غفران واسعه الهی و برای بازماندگان صبر جمیل آرزومندیم.
پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده صادقی
و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیههای دنیای فانی، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر میدهد که در سکونی، آغازی بی پایان را میسراید با کمال تأسف و تاثر مطلع شدیم روز سهشنبه 15مهر93 مادر آقای حسین صادقی(جدا شده از فرقه رجوی) به دلیل بیماری دار فانی را وداع گفتند. انجمن نجات استان خراسان رضوی درگذشت مادر گرامیتان را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده و برایشان از درگاه خداوند متعال مغفرت، برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل خواهانیم.
نامه سوزناک یک پیرمرد رنجکشیده شالیکاربه کمیسرحقوق بشرسازمان ملل متحد خانم ناوی پیلای
بارها خواب دیدم که پسرم از چنگال سازمان مخوف مجاهدین در کمپ اشرف ولیبرتی عراق به ایران باز گشته که با گریه از خواب بیدار و متوجه شدم که رویایی بیش نبود. سرکار خانم پیلای کمیسر محترم حقوق بشر، قطعاٌ شما نیز فرزند دارید ومیدانید که دوری و تصرف افکار ومحبت فرزند دلبند توسط افراد غیر چه رنج و اندوه سهمگینی به والدین تحمیل می کند. شما را به هر کسی و به هر چیزی که می پرستید سوگند میدهم و خواهشمندم و استدعای عاجزانه دارم ترتیبی اتخاذ فرمائید که فرزندم به ایران و به آغوش خانواده باز گردد.
خانواده کانون گرم برای زندانیان سازمان مجاهدین
سران سازمان مجاهدین بواسطه حضور خانواده ها و نیز آگاهی بخشیدن آنها به زندانیان قلعه الموت بود که ضربات مهلکی خوردند و تاثیر بسزای ان وقتی نمود پیدا کرد که بسیاری از عناصرشان درخواست خروج از ان را دادند و حتی بسیاری از آنها که با مقاومت سران خود مواجه شدند، بفکر فرار افتاده و توانستند از طرق مختلف اینکار را انجام دهند و تازه از ان به بعد بود که این بیچارگان مطلع شدند که خانواده چه زحمات زیادی برای آزاد نمودن و نیز رسیدن به آزادی واقعی برای آنها کشیده اند و تمامی تصورات آنها که از خیانتهای سران فرقه رجوی درباره خانواده در ذهن آنها ایجاد شده از بین برود.

