نامه زهرا قلیزاده به برادرش علی قلیزاده علی جان یک دنیای واقعی منتظر توست
به مناسبت روز دانشجو مادری هستم که سالهاست چشمانتظار دختر دانشجوی خود مانده
پیام خانواده ملکی برای برادرشان علی اشرف علی اشرف جان نگران حالت هستیم
خانواده ها: از تلاش و حضورمان در جلوی اشرف دست بردار نیستیم – قسمت دوم
آقای حسین ثابت رستمی که برادرش بیش از 20 سال است اسیر فرقه رجوی در اشرف است و اخیرا از جلوی درب قرارگاه بازگشته است بیان داشت:آنچه که قبل از رفتن به درب اشرف در ذهنم بود و آنچه که من در آنجا از مناسبات سازمان دیدم زمین تا آسمان فرق داشت.در کجای دنیا چنین چیزی ممکن است که انسان ها را در محیطی بسته 25 تا 30 سال بدون هیچ آزادی نگهداری نمایند و به آنها بگویند که پدر و مادرتان را کشتند و حالا که برای ملاقات آمدند بگویند که به آن ها توهین کنید
تاملی بر نقطه نظرات خانواده ها پس از سفر به اشرف ـ قسمت هفتم
آقای محمدرضا محمد نژاد: به نظر من سازمان تمام تلاشش این است که بچه ها با خانواده ها ارتباطی نداشته باشند. بالاخره ارتباط نزدیک عاطفه های خفته را در بچه ها بیدار می کند احساساتی در درون افراد حاضر در اشرف بوجود میاورد. ظرف این بیست و چند سال این احساسات محصور شده است. آنهایی که در اشرف هستند مثل برادر من قادر نیستند احساساتشان را ابراز کنند. ولی وقتی آنها پدر، مادر یا خواهر یا زن برادر شان را می بینند یا هر کسی از نزدیکانشان را آن عاطفه ی خفته بیدار می شود.
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت پنجم
مسئولین اشرف در سال 82 به ناچار تبلیغات می کردند خلق ها با پای خودشان به ما پیوستند ولی این بار از ترس فرار اعضا و بچه ها یمان آنها را وادار کردند که ما را مورد اهانت قرار دهند و نگذارند که آنها با ما ملاقات کنند.آنها به بهانه های واهی چون انجمن نجات و… بچه ها را منع ملاقات کرده اند در حالی که انجمن شامل همه خانواده های ما نیز می شود. رجوی کثیف خوب می داند که اعضای انجمن همین فرزندان ما در اشرف بودند که پی به دجال بازی او بردند و خودشان را از آنجا رها کردند
خانواده ها: از تلاش و حضورمان در جلوی اشرف دست بردار نیستیم
آنان که سال ها از ملاقات با فرزندان شان محروم بودند و خبری از وضعیت آنها در عراق نداشتند با مشاهدات وضعیت تشکیلاتی و استقراری و جسمی آنان در بیابان های اشرف متعجب شده و عزم جزم کردند تا تعیین تکلیف نهایی و رهایی آنان از چنگال رجوی دجال از پا ننشینند. در این نشست هر یک از اعضای خانواده مشاهدات خود را برای حاضرین در این جلسه تشریح نموده تا بتوانند با افشاگری خود دست رجوی فریبکار را رو کرده و به همگان بگویند که این رجوی فریبکار است که مانع دیدار با عزیزان شان میشود.
در خواست کمک خانواده گورکی از کمیته ی بین المللی صلیب سرخ
آقای عبدالله صفا بخش (گورکی) اظهار داشت طی مدت بیست و هفت سال از برادرش به دلیل اعمال محدودیت های تشکیلاتی از سوی سران مجاهدین، هیچگونه اطلاعی ندارد زیرا در این مدت طولانی سران مجاهدین حتی اجازه ی تماس تلفنی به برادرش با اعضای خانواده اش در ایران نیز نداده اند. لذا ایشان معتقد است مقامات کمیته ی بین المللی صیلب سرخ با توجه به شرح وظایف و اهداف انسانی شان و با لحاظ مفاد اعلامیه ی جهانی حقوق بشر ماده 16 بند 3 و ماده 30 می بایست خواسته ی مشروع و قانونی ایشان را بررسی و اقدامات لازم را مبذول فرمایند.
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت چهارم
یکی از دوستان تعریف می کرد زنی در سازمان پس از اعلام جدایی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و مسئولین فرقه نمی گذاشتند او خارج شود به همین دلیل با مصرف تعداد زیادی قرص دست به خودکشی زد و در اتاق کار خود در حال جان دادن بود و وقتی که یکی از بچه ها متوجه موضوع می شود به مسئولین ستادش خبر می دهد با او برخورد کردند که او مریض است و چه حقی داشتید وارد اتاق او شوید و درب اتاق آن زن را بستند تا کسی وارد نشود تا شاید کسی متوجه خودکشی او نشود و او را نجات دهد آنقدر در بسته بود تا جان داده است.
درد دل مادری در رنج دوری فرزند اسیرش در اشرف
به نظرم حتی نام زندان را هم نمی توان روی اشرف گذاشت چون باید گفت: صد رحمت به زندان! معمولا هر زندانی حق ملاقات را دارد و کسی نمی تواند این حق را از او سلب کند. اما ما چه کنیم که قانون پادگان اشرف با قوانین دنیا متغایر است و آن این است که: ملاقات ممنوع. قانونی که در فرقه حاکم است در کجای قانون دنیا جا دارد که یک مادر بعد از چندین سال حق ملاقات با فرزندش را ندارد.
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت سوم
از یک طرف در قرارگاه اعلام می کند که این ها خانواده شما نیستند و اینها مزدوران جمهوری اسلامی اند از یک طرف دیگر در اروپا اعلام می کند که دولت عراق نمی گذارد خانواده ها با بچه های خود ملاقات کنند واقعا آدم باید کدام موضع و حرفشان را باور کند راستی اگر دولت عراق نمی گذارد که خانواده ها با عزیزانشان ملاقات کنند پس شما بچه ها را بیاورید که در پشت سیاج خانواده ها بچه ها را ببیند مگر همین پیشنهاد را پدران و مادران پیر در پشت بلندگو و اطراف قرارگاه به شما ندادند
خاطرات حضور در درب اشرف به همراه خانواده ها – قسمت دوم
تعدادی از خانواده های گیلانی نیز که همان روز آمده بودند بطرف سیم توری بهداری رفته و با مهر و محبت از عزیزان خود سوال میکردند و نفرات رفت و آمد کننده به امداد پزشکی سازمان را مورد خطاب قرار داده و ضمن سلام از انها درمورد عزیزان خود سوال میکردند ولی به دستور سازمان آنها از ترس جرات نداشتند سرشان را برگردانند و ما نیز چندین بار دیدیم که نفرات اطلاعات سازمان پشت بوته ها و درختان به گوش ایستاده و ما را می پایند.
خانواده ها مراتب تشکر خود را از دکتر نافع عیسی، ابراز داشتند
خانواده های دردمند و رنج کشیده که نزدیک به یکسال است در برابر پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصن زده و صرفا دیدار آزاد و مستقل با بستگانشان را میخواهند مراتب قدردانی و تشکر خود را از دکتر نافع و یارانش در کمیته حمایت از خانواده ها ابراز داشتند. زحمات دکتر نافع به هیچ عنوان قابل جبران نیست. او احترام و تحسین خانواده های ایرانی را بر انگیخته و تلاش های او هرگز فراموش نخواهد شد.
پیام تسلیت به خانواده محترم عباس ظهیری
مطلع شدیم آقای سیروس عباس ظهیری پدرمحترم خانم ثریا عباس ظهیری از اسرای در بند اردوگاه جدید عراق (کمپ اشرف) به رحمت ایزدی پیوسته است ضمن تسلیت به خانواده محترم ایشان که از اعضای فعال دفتر انجمن نجات استان آذربایجان شرقی بودند. برای آن مرحوم غفران واسعه الهی و برای باز مانده گان صبر جمیل آرزومندیم.
گردهمایی جمعی از خانواده ها در دفتر انجمن نجات مازندران – قسمت دوم
آقای حسن طوسی بخش نیز که پدرش در سال 68 اسیر جنگی صدام بود و از اردوگاه های عراق توسط مسئولین فریبکار فرقه به قرارگاه اشرف کشانده شد اظهار داشتند: اخیرا توانستم به همراه مادرم به قرارگاه بروم ولی آنچه که ما در ذهنمان تصور می کردیم و آنچه را که ما در این مدت می دیدیم کلا فرق داشت شاید برای شما هائیکه از نزدیک مجاهدین را دیده و یا در آنجا بودید مسائل همچون اختیار نداشتن افراد و ملاقات ندادن و… در سازمان روشن باشد ولی برای ما که از بیرون داریم قضیه را نگاه می کنم یک مقدار فهم قضیه سخت بود

