بخش خروجی، فرمهای تحقیر خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و پنجم
آن روزهای سیاه از چاله اردوگاه صدام تا چاه اسارتگاه رجوی
خاطره ای تلخ از دوران حضورم در تشکیلات رجوی چرا سکوت کردم؟!
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف – قسمت هفتم
حادثه یازده سپتامبر بر پایه اندیشه سیاسی متفکران دنیای مدرن چگونه داوری می شود؟ آیا تروریسم افسار گسیخته و گروههایی چون القاعده و دارودسته رجوی در برابر پرسش های پیش روی از منظر عقلانیت انتقادی جایی برای ادامه تحرکات تبهکارانه و یا امکان حضور دارند؟
اسیر بیدادگر – قسمت چهاردهم
این نقطه از اردوگاه برای من یاد آور اوج شقاوت و بیدادگری رهبر و مسئولین فرقه بود. بنابراین هر موقع که صالح به سراغم می آمد میگفتم: شما که موافقت نکردید من از سازمان جدا شوم و قرار بر این شد که دوباره مرا به یگان خودم بر گردانید پس چی شد؟ چرا بر نمیگردیم؟
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف – قسمت ششم
کم کم نیت آقا مسعود رو می شد با قیافه ای ژست وار و دست به کمر رو به نیروها که بله عملکرد اسلام ارتجاعی را دیدید وای به روزی که اسلام انقلابی وارد میدان شود خانم رجوی نیز لحظه را غنیمت شمرده و از اهمیت رهبری عقیدتی می گفت و جالب اینکه مریم از ما می خواست برای مسعود یک چنین نیروهایی باشیم
چرا رجوی برای ایرانیان و پناهندگان مقیم خارج خط و نشان می کشد
دوم اینکه در چنین شرایطی اگر کسی قصد خروج داشت مسلما زن و فرزند و بستگان خودش را تحت تاثیر می گذاشت و آنها هم به همراه او می رفتند در چنین فضای رجوی برای جلوگیری از ریزش احتمالی نیرو بحث طلاق را مطرح کرد و در وحله اول همه زن و مردها را سه طلاقه کرد حتی برای ماهائیکه زن و فرزندانمان در داخل کشور بودند چنین مطرح می کردندکه شما هم باید زن و فرزندان خود را از ذهن بدور کنید و در واقع آنان را سه طلاقه کنید.
خاطرات مسعود بهشتی – قسمت اول
پس از چند ماه تصمیم گرفتیم که مراسم عقد را برگزار کنیم. از آن جا که رسم و رسوم ازدواج با توجه به فرهنگ مردم از تنوع و تفاوت برخوردار است، در شهر ما هم هر آن چه را که در بین مردم از رسومات ازدواج و عقد کنان بود به جا آوریم، پس از تهیه لوازم مورد نیاز جشن عقدکنان برپا شد و به خوبی و خوشی پایان یافت
۱۱ سپتامبر، شادی تروریست ها در قرارگاه اشرف – قسمت پنجم
اگر در این لحظات به چهره مسعود و مریم نگاه میکردید، میدیدید که خوشحالی عجیبی در چهره آنها پیداست. درحالیکه مردم دنیا بخاطر هزاران آدم بیگناهی که در آنجا کشته می شدند ناراحت بودند، ولی این دو نفر و طرفدارانشان غرق در شادی و پایکوبی بودند
شاهد دیگری بر کردکشی مجاهدین در عراق
بلافاصله مرا خلع سلاح کرده و توسط چهار نفر چشم بسته مرا به یکی از ساختمانهای پیش ساخته خود که معروف به عارفی یا زندان عارفی بود بردند. در آنجا متوجه شدم که نفرات زیادی مثل من سلاح را به زمین گذاشته و حاضر به جنگیدن با اکراد نشدند و مسئولین همه را بدون کمترین امکانات که حتی بعضا زخمی نیز که خواهان جدائی بودند بدون در مان در آنجا رها کردند.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت ششم
عید سال 77 که به آن (آ 77) می گفتند مرا به گروه طبل (موزیک) نیز منتقل دادند. روز عید در روی سن که جشن می خواست برگزار شود من در حالی که لباس آبی طبل پوشیده بودم و در کنار کسانی که قرار بود طبل بنوازند ایستاده بودم، ناگاه همسرم آرام را دیدم که لباس معمول بازیگری نمایش پوشیده و به من خیره شده است.
اسیر بیدادگر – قسمت سیزدهم
من یک دفعه سیستم بدنم بهم ریخت و یاد روزهای قبل افتادم. خیلی سخت بود در مقابل کسی بایستی که عامل این همه بد بختی باشد و بتوانی خودت را کنترل کنی. دست و پاهایم داشت میلرزید. بدنم سرد شده بود و صدایم به زور در می آمد. اما دوست داشتم حرفهایم را بهش بزنم.
صدای الهه اولین صدای زنان در رادیو ایران بعد از بیست و هفت سال
الهه سالها قبل برای اولین بار تصنیف را در برنامه گلهای رادیو ایران معرفی کرد. این شکستن دگم ها همیشه شاخصی از شجاعت بی مانند زنی بود که هیچ گاه قدمی بر خلاف اصولش بر نداشت و عاقبت نیز با همه دشواری های راه در کنار مردم کشورش باقی ماند و با تاثیرات عمیق و گرمی که بر فرهنگ مردم ایران باقی گذاشت در خاطره ها جاودانه شد.
اسیر بیدادگر – قسمت دوازدهم
جواب من مشخص بود هر چند که صد در صد میدانستم درخواست من درخواستی است که آنان هرگز آنرا قبول نخواهند کرد اما بار دیگر درخواست خروج از تشکیلات فرقه را نوشتم و تحویل مسئولین دادم. من از مسئولین خواسته بودم که این بار با درخواست خروج من از فرقه موافقت کنند به این دلیل که من تصمیم دارم به زندگی عادی خویش بازگردم.
خودکشی مجتبی میرمیران یکی دیگر از دستاورد انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین
شاهسوندی خودکشی میرمیران را ناشی از اعتراض وی به مناسبات و مشخصا اعلام انقلاب ایدئولوژیک دانست و تاکید کرد میرمیران با انتخاب اینگونه مرگ خود جلو اتهاماتی از قبیل ترس و روزمرگی و… توسط مجاهدین را بسته است و با این شیوه خودکشی اعتراض خود را نسبت به مناسباتی که حداقل حقوق انسانی در آن نقض شده را مورد تاکید قرار داده است.

