چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت دوازدهم 13 آبان 1395

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت دوازدهم

به توصیه و وصیت مادرجون ؛ خانواده شالیکار نیکزاد خاصه خواهرانش برای رهایی اسماعیل ازاسارت رجوی آرام وقرارندارند وازهیچ تلاشی در راستای رهایی عزیزشان از مافیای تشکیلات مجاهدین دریغ نمی ورزند.

دیدار نزدیک از خانواده شریف و خوش شانس اسماعیل فلاح رنجکش عضو بازگشتی به میهن 11 آبان 1395

دیدار نزدیک از خانواده شریف و خوش شانس اسماعیل فلاح رنجکش عضو بازگشتی به میهن

در دیدار با خانم فاطمه پورمحمدی مادرمهربان وشیرین سخن اسماعیل؛ بسیارلذت بردم وخوشحال ازاینکه توانستند گمشده دلبندش را مابعد سالیان دوری ودربدری پیدا کرده ودرکنارخود داشته باشد.

پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده شرقی 08 آبان 1395

پیام تسلیت انجمن نجات به خانواده شرقی

انجمن نجات گیلان با تالم وتاثرفراوان ضمن همدردی با بازماندگان خانواده معصومی و شرقی ؛ این ضایعه اسفناک را به خانواده های آنان خاصه آقای حسن شرقی عضوجداشده ازفرقه بدنام رجوی تسلیت عرض نموده وبرای آن مرحومه طلب مغفرت دارد.

مادران؛ منتظران بدرود یافته – قسمت یازدهم 05 آبان 1395

مادران؛ منتظران بدرود یافته – قسمت یازدهم

وقتی مهدی اسیر شد مادرم خیلی غصه خورد. میگفت انگار پدرم مرده، انگار پدرمو از دست دادم، مادرم تو هیچ مراسم عروسی و شادی شرکت نمیکرد. تا آخرین روز زندگیش گوجه سبز که می خریدیم نمیخورد چون مهدی خیلی دوست داشت. آقای پور احمد عزیزباید بگم که در هر زمینه یا در هر دور همی مهدی یه خاطره برای ما گذاشته که شیرین و دلچسبه.

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت دهم 04 آبان 1395

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت دهم

موقع تبادل اسرا طبعا ما نیز در انتظار بازگشت عزیزمان بودیم. همسرمرحومم خیلی بیتابی وبیقراری داشت. درآن ایام مدام ازمن میخواست که به فرودگاه رشت برویم ومحمد را تحویل بگیریم. چندین باررفت وآمد کردیم تا اینکه بواسطه آزادگان خبردارشدیم که محمد دراسارت رجوی است ومعلوم نیست کی برگردد.

دیدار نزدیک از خانواده بسیار صمیمی و چشم انتظار علی قلیزاده 02 آبان 1395

دیدار نزدیک از خانواده بسیار صمیمی و چشم انتظار علی قلیزاده

پدرگرامی و رنجدیده مان طاقت نیاوردند وبا چشمانی اشکبارگفتند:” بدترازهمه زمانی بود که شنیدم فرزندم به عضویت سازمان رجوی درآمد. رجوی دیگر کدوم خری باشد. مطلق باورم نمیشد که فرزند بسیجی من بشود منافق ومردم وهمسایه با این چشم به خانواده ما نگاه کنند. ببخشید آقای پوراحمد عزیزمن هول شدم حرف آخرم را اول گفتم.

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت نهم 28 مهر 1395

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت نهم

آقای رمضان موسی پور در دیدار حضوری به اینجانب فرمودند”واقعا برادرم اونجا تو هوای داغ عراق چه کار میکند!؟ توی دستگاه رجوی درست گفتم اسمش رجوی هست؟ آنجا چه کارمیکند. ابراهیم را به ضرب و زور به سربازی فرستادیم چونکه عاشق کارکشاورزی بود و باغ مرکبات.خودش همیشه میگفت سواد که ندارم پس باید کار کشاورزی کنم تا بتونم پول و زندگی جور کنم تا کسی به من زن بدهد.”

دیدار با خانواده کیومرث و مهربان بالایی در دفترانجمن نجات گیلان 27 مهر 1395

دیدار با خانواده کیومرث و مهربان بالایی در دفترانجمن نجات گیلان

امروزآقای شادمان بالایی ضمن مراجعه به دفترانجمن با تحویل پاسپورت خود وبرادرش برای اعزام به آلبانی ودیداربرادرانش اعلام آمادگی نمود وافزود” خیلی دلتنگ برادران خود هستیم خاصه اینکه فرزند برادراسیرم مهربان که نامش یحیی (مهران) هست برای دیدارپدراسیرش خیلی بیتابی میکند ومیگوید منتظر بابایم هستم تا مراسم ازدواجم را ترتیب بدهم.”

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت هشتم 26 مهر 1395

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت هشتم

مرحومه زهرا علیپورمادردردمند وچشم انتظاراسماعیل مدام به دفترانجمن مراجعه میکرد ومیگفت” همسرم ازخانه بیرون رفت ومن توانستم به انجمن بیایم وخبری ازپسرم بگیرم. چون بیمارهستم همسرم اجازه نمیدهد تنهایی به خارج ازخانه بروم. ازشما مسول انجمن خواهش دارم هرطورشده صدای مظلومیت من مادررا به گوش وجدانهای بیداربرسانید وبگویید که من مادریک آرزوبیشترندارم وآن دیدارودرآغوش کشیدن فرزند اسیرم هستم همین وبس.”

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت هفتم 19 مهر 1395

مادران ؛ منتظران بدرود یافته – قسمت هفتم

آقای علی آلفته درحالیکه می گریست درادامه درد ودل همسرش گفتند” ایکاش منهم نمی رفتم وهادی را نمی دیدم چونکه با یکباردیدن فرزندم آنهم درتور جاسوسان رجوی ؛ فقط وفقط درد مرا صد چندان کرد وباعث شد بیش ازپیش چشم انتظارهادی باشم وبه اتفاق همسرم درخانه بنشینیم وگریه کنیم. مادرهادی خیلی بیتابی میکند ومیگوید چطورنتوانستی هادی را با خودت بیاوری! راستش هادی خیلی دلتنگ خانواده خصوصا مادرش بود وبه من قول داد پشت سرتان من فرار میکنم ونزدتان می آیم.”

پیام به اسماعیل نیکزاد از اعضای اسیر رجوی در کشور آلبانی 18 مهر 1395

پیام به اسماعیل نیکزاد از اعضای اسیر رجوی در کشور آلبانی

بعد رفتن تو انگار رفتن عادت شده بود.مامان بزرگ رفت بابابزرگ رفت. وای نمیدونی زمان تشیع جنازه بابابزرگ مامانم خواهر بزرگت سکینه فقط میگفت اسماعیل.. روزای سختی بود واین روزای سخت برای ما گذشت.از دوریت نمیگم که شادی رو کمرنگ کرده برامون.امیدوارم برگردی و چروکهای صورت مامانمو ببینی.

انجمن نجات گیلان میزبان مهندس ابراهیم خدابنده 13 مهر 1395

انجمن نجات گیلان میزبان مهندس ابراهیم خدابنده

دردیداردوستانه وبسیارصمیمانه آقایان خدابنده و پوراحمد از مسولین و فرماندهان سابق فرقه رجوی موسوم به سازمان مجاهدین خلق ؛ حول مسایل روز و مبتلا به فرقه رجوی خاصه وضعیت بحرانی و شکننده ی تشکیلات روبه اضمحلال رجوی درآلبانی وهمچنین راهکارعملی دستیابی خانواده های چشم انتظارمقاوم به عزیزانشان درآلبانی تبادل نظرصورت گرفت وتصمیمات شایانی اتخاذ شد.

blank
blank
blank