بازگشت حمید حاجی پور به کانون خانواده
حمید حاجی پور که بیش از20 سال سابقه حضور در فرقه رجوی، اسارت در اسارت را با تمام وجود لمس و تجربه کرده بود، ضمن تنفر و اعلان جدایی از اردوگاه کار اجباری پادگان اشرف، برای شروع یک زندگی دوباره بدور از کنترل مخوف سران فرقه رجوی به وطن و خانواده خویش بازگشت و مورد استقبال اعضای خانواده خصوصا پدر و مادرسالمند و چشم انتظار قرارگرفت.
مرگ مشکوک اعضای ناراضی در پادگان اشرف
بعد از به حفاظت درآمدن پادگان اشرف توسط قوای اشغالگر امریکایی، خانواده مقتول (فردین فتحی) از کرمانشاه بمنظور دیدار و کسب وضعیت عزیز از دست رفته شان به پادگان اشرف آمدند. سران سازمان مجاهدین از طریق نیروهای نگهبان آمریکایی به خانواده چشم انتظار اطلاع داد که چنین شخصی در لیست نیروهای سازمان نبوده و نیست که خانواده مزبور با نگرانی صد چندان به کرمانشاه بازگشتند.
محکومیت کشتار زائران ایرانی در عراق
خانواده های چشم انتظار مرتبط با انجمن نجات گیلان ضمن محکوم کردن چنین اعمال تروریستی و تسلیت به خانواده ها و قربانیان ترور کور، در تعجب بودند که چرا سران مجاهدین اعضای غافل خود را به جشن و پایکوبی در پادگان اشرف فرا خواندند و چه منافعی را دنبال میکنند و از این بابت بسیار نگران سوء استفاده ضد انسانی فرقه رجوی از اعضای دربند بودند.
سفر مریم رجوی به آلمان ازنگاه خانواده ها
تماس خانواده ها ی اعضای دربند کمپ اشرف، اساسا برموضوع واحدی متمرکزشده بود ونگران بودند که نکند داستان ننگین دولت انگلستان ومماشات مشمئزکننده درقبال سازمان تروریستی مجاهدین، اینبارازسوی دولت آلمان تکرارشود واحیانا بخواهند ازفرزندانمان درآینده بعنوان ابزارمورد سوءاستفاده قرارداده وجان آنان درخطرباشد.
القاب کذایی و دروغین نیازرجوی است!
سازمان ازاین ارتباط وحشت دارد ونگران است. آخربه یمن وجود همین انجمن نجات وبرقراری ارتباط خانواده ها با فرزندانشان بود که بالغ بر1000 تن ازاعضای ناراضی،بندهای مرئی ونامرئی خود ازفرقه را گسسته وبه دنیای آزاد وکانون گرم خانواده خویش بازگشتندکه 30 نفرشان ازاستان گیلان هستند ومطمئن هستم که بااستمراراین ارتباط وبازشدن درب خروجی کمپ اشرف، اعضای بازهم بیشتری به دنیای آزاد وکانون گرم خانواده خواهند پیوست.
اجازه نمی دهم از اسم من سوء استفاده کنند
من به ناچاردرعملیات شرکت کردم وتماما درپی حفظ خودم بودم طوریکه دریک فرصتی بدون آنکه کوچکترین مقاومتی ازخود نشان بدهم به اسارت نیروهای ایران یعنی همرزمان سابق خودم که به آنها پشت کرده بودم،درآمدم وازاین بابت خدارا شکرگزارم که مسیرزندگیم به خوبی وخوشی تعییرکرد وگرنه من نیزمثل سایراسرا کماکان دراسارت فرقه باقی می ماندم وعمرم را تباه می کردم وهمچنین ازخانه وخانواده به دورمی ماندم.
در خواست خانواده های گیلانی از رئیس جمهور ایران
درحیات صدام معدوم که مطلقا خبری ازبود یا نبود فرزندانمان نداشتیم و انها اجازه برقراری هیچگونه ارتباط خانوادگی را نداشتند. ولیکن باورمان شده بود که بعدازسرنگونی صدام واطلاع ازاسارت فرزندان وبستگان خوددرفرقه رجوی بتوانیم با آنها دیدارکرده وکمی آرام بگیریم. اما سرنوشت طوردیگری رقم خورد واین بارنیزسازمان با مزدوری وخوش رقصی به قوای اشغالگرامریکایی، موانعی را دردیدار خانوادگی مان ایجاد کرد که کما فی السابق، 5 سال دیگرنیز ازاعزام به عراق ودیداروملاقات با فرزندانمان محروم شدیم.
چرا مجاهدین یادی از سر فصلها نمی کنند
پرواضح است که چرایی این معما دراین است که سازمان بالاجبارمی خواهد با عنصرتروریسم فاصله گرفته تا به زعم خویش غرب وشرق عالم را فریفته وازلیست تروریستی خارج شود، البته با تمسخروخنده حضار!
شادمانی در انجمن نجات دفتر گیلان
متعاقب اخبارواصله حاکی ازبه کنترل گرفتن حفاظت اسیران کمپ اشرف بتوسط دولت عراق، چند روزی است که دردفترانجمن نجات گیلان ولوله وشوروغوغایی است ودسته دسته ازخانواده ها ی اعضای دربند فرقه رجوی با مراجعه به دفتربا کسب اطلاعات بیشترحول مصوبات دولت مردمی عراق مبنی برخروج نیروهای امریکایی که مجاهدین با ازدست دادن صدام، به آن دخیل بسته بودند، به شادمانی پرداختند.
شادمانی درانجمن نجات دفتر گیلان
متعاقب اخبارواصله حاکی ازبه کنترل گرفتن حفاظت اسیران کمپ اشرف بتوسط دولت عراق، چند روزی است که دردفترانجمن نجات گیلان ولوله وشوروغوغایی است ودسته دسته ازخانواده ها ی اعضای دربند فرقه رجوی با مراجعه به دفتربا کسب اطلاعات بیشترحول مصوبا ت دولت مردمی عراق مبنی برخروج نیروهای امریکایی که مجاهدین با ازدست دادن صدام ، […]
روزهای دوری ازتو بسیارسخت وطاقت فرساست
از:مرتضی پورحسن (گیلان- رشت)به : اسماعیل پورحسن با عرض سلام خدمت برادرعزیزم اسماعیل جان من برادرت مرتضی هستم وامیدوارم که درپناه ایزد منان همواره سلامت باشی.روزهای دوری ازتو برادرعزیزم برایمان بسیارسخت وطاقت فرسا بودوما تمام مدت به دنبال راهی بودیم تا ازتوخبری پیدا کنیم تا اینکه ارطریق انجمن نجات مطلع شدیم که تودرقرارگاه اشرف هستی. […]
بازگشت همه بسوی خداست
افسوس وصد افسوس. جمعه سنگینی بود وهنوزدرد آن تمام وجودم را بسختی میفشارد. آخردیگرمادرقلی زاده را دردفترانجمن نخواهم دید ویا صدایش را نخواهم شنید چراکه اودراثریک تصادف ازجمله سرنشینان خودرویی بود که دردم جان به جان آفرینان تسلیم نمود وبا آرزویی دردل وبا چشمانی منتظربا ما وداع کرد. خودم وسایرهمکاران وهمچنین ازطرف خانواده بزرگ انجمن نجات گیلان برای آن مرحوم رحمت واسعه وبرای خانواده محترم قلی زاده صبروشکیبایی مسئلت دارم.