جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
این رشته ی لعین، سردراز دارد! و حرام زاده های خودساخته 27 آذر 1386

این رشته ی لعین، سردراز دارد! و حرام زاده های خودساخته

دریغااز فرط ضعف، غیرت زندگی آزاد و تنها نداشته و برجاه طلبی توسری خورده اش در بیابان عراقی و یا خانه ی بدنام حوالی پاریس، با لقب « شاعری» در کانادا، مرحم موقتی گذاشته اند تا بر دیگران ایراد آن کند که خود از عهده اش برنیامد. فیاعجبا عجبا، از رجوی ها و حامیان کذایی شان!

الهه » و « بهار » 31 مرداد 1386

الهه » و « بهار »

تا همیشه بهار باشی و چشمه ی آب حیات شکافته دل خزان و مرگ و سراب « الهه» ی آواز به حنجره ی داودی

اندیشه های بهروزی – قسمت ۱ 24 مرداد 1386

اندیشه های بهروزی – قسمت ۱

خوشبختانه به کتاب « بهروز وثوقی – زندگی نامه »، همکاری هنرمند و ناصرزراعتی، دسترسی یافتم. کتابی حاوی خاطرات تکان دهنده بازیگری با هنر اعجاب آور و فراز ونشیب های غریب زندگی او، گذر از اشتباهات خوشبختانه جبران پذیر، از تشویش و اضظراب و ناکامی، تا به یقین! به رحمت خداوندی، آگاهی و اختیار آدمی و همرهی دوست و دلگرمی معشوق! پدیده هایی که در بساط مجاهدین لرزه براندام برده داران می اندازند.

از کوزه همان برون تراود که دراوست 10 مرداد 1386

از کوزه همان برون تراود که دراوست

همچنین تحمل ناپذیر است رویارویی حیله گری و نقشه های مشمئز کننده ات، از قبیل لچک برداری مصلحتی!(قصد توهین به پوشش انتخابی هیچ کسی درمیان نیست، مگر آنان که به حجاب و هیچ پدیده یی دیگری اعتقاد ندارند، مگر سودجویی منافقانه). که در حمله ی چماقداری تاسف آور به جمعیتی ایرانی درپاریس هم، عفریته هایت جهت گریز از هویت تشکیلاتی و تبری جویی از نام ننگین رجوی، کشف لچک کرده بودند

« آیدا در آینه »ی حوادث و حقایق 27 تیر 1386

« آیدا در آینه »ی حوادث و حقایق

پرده ی پاره و مندرس! برای تماشاییان، بخصوص « ما » که ازنقش بازیگری سیاهی لشگر در بساط این تئاتر ورشکسته و نمایشات بی مایه اش رسته ایم، نکته های تکان دهنده در بردارد. بازیگر خیره سر نقش اول، در یاوه گویی هایش سینه برای بنزین خلق قهرمان ایران می درانید. فیا عجبا عجبا! دزد قهاری که در زمره ی یاران علی بابا، قوت وروزی خلق محروم عراق قورت داده و جام های خون سرکشیده است و پیش از آن بانی فتنه ی هفت رنگ سرقت ازقبیل:

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک 09 تیر 1386

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک

بگذار برایت شکایت کنم که این شیاطین مجسم در پایداری ام به حقوق فرزندانم و وفاداری بر پیمانی عاطفی و شرعی و قانونی که با همسرم بسته ام، صفاتی برمن بستند که از نوشتن آن کلمات شرم دارم،(حتی از خواندن آن مطالب شیطانی سر برگدانیده و طی دفاعیه های شورانگیز از جانب همرهانم شنیدم).

مادام رجوی! وارث زهرا خانم 03 تیر 1386

مادام رجوی! وارث زهرا خانم

بدنبال افتضاح اخیر که همرهان دلاورم تحت حمله ی خطرناک دسته جمعی قرارگرفتند و قاتلین و ضاربین برای رستن از مجازات ومکافات به « خودزنی » و چاقوکشی برعلیه یکدیگر دست یازیدند و گزارش قلابی به حُقه های فیلمبرداری ساختند و در سایت های سخیف شان پخش کردند، شکایت به فرزانه یی بردم. حقیقت این که انتظار نداشتم به آسانی حرفم را باورکند و به مقدمه چینی رفتم.

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک 21 خرداد 1386

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

اژدهای هفت سر قتل و غارت رجوی برعلیه هرکسی از پیوستن به او سرگرانی و یا از بردگی اش روی برتافت، توطئه ها می جوید. در دل بحران های خود ساخته اش می نهد، وقتی از صدقه ی سر « صدام » داد و ستدهای جنایتکارانه داشت، به چنگ او و آشکارا در دام رژیم می گذاشت و چون دیگرآن سبوی لبالب زهر شکست و صرفه یی نمی برد به شریرانه ترین راه آویخته که البته تازگی ندارد (هرچند نمی توان میان راه های شرارت رجوی، بدترینی گُزید که هریک به رقابت هولناک، دیگری را پس می زند) و لکه های ننگین پشت سر دارد.

برادران آب منگل و شهره ی رقاص 16 خرداد 1386

برادران آب منگل و شهره ی رقاص

شخص مزبور ظاهرا خود را چنان نمایانده و گوی سبقت از زنان لیچارگوی رجوی چنین ربوده که توحیدی ها، در اوج دهن درانی و بی آبرویی از خاصیت های او فرصت برده و پشتش پنهان شوند. پیش تر نیز برای اهانت به « الهه ی هنر و آزادگی زن ایرانی در رویگردانی از رجوی ها » خانم الهه، دست بدامان ننگین این اسم شده بودند. در کجای فاضلاب پاریس او را پیدا کرده اند، باشد با خود گردانندگان معرکه! اما خیال همه شان تخت! که نخوانده ام و نخواهم خواند.

سخنی با سعید در پیوستن به غفلت، و گسستن آگاهانه از رجوی ها 12 خرداد 1386

سخنی با سعید در پیوستن به غفلت، و گسستن آگاهانه از رجوی ها

پیداست که سینه ات از آنچه بر گروگان ما درچنگال اسلاف مرجانه و هند جگرخوار، ضحاکه ی ماردوش (جالب وحیرت انگیز آنک صدها سال پیش ازاین، فردوسی پاکزاد در شاهنامه اش به نقل هزاره ی پیش از آن، شیوه ی پلید مغزشویی را می نمایاند، مگر نه اینکه خوراک مارهای روییده بر دوش ضحاک، مغز جوانان وطن بود؟)، سخت به تنگ آمده و یکسره بر عامل تیره بخت و نه آمر سفاک و فرتوته از گناه، تاخته یی.

از کوه محکم تر باش 12 خرداد 1386

از کوه محکم تر باش

البته تو لشگری نداری، جمعیتی کمتر از چهارهزار نفر(پیش از حمله آمریکا، رندانه به دایره ی اسرار سپرده بودی تا از خجالت قلت آنها بگریزی)، که لشگر محسوب نمی شود.! همه ی سرمایه ات نبود مگر توبره یی از مال حرام و بناحق، سهیمه قوت و روزی خلق عراق که در مزدوری صدام حسین ربودی و به پشتوانه ی آن سست عنصرانِ از یادبرده وجدان، را به مزدوری بگیری. همچنین گستاخی خارق العاده، سبکسری بعید از زن ایرانی و زهره ی فاسد دروغگویی، که همانا بدترین گناه و سخت ترین اتهام توست! به گفته ی مادری،« دروغ کلید همه ی گناهان است ».

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند 07 خرداد 1386

دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند

رویارویی تجربیات نویسنده « روزهای تاریک بغداد »، مرا به محاکمه خویشتن در عدم شناخت ضعف های فردی فروبرد. که به سبب آن از شناخت فرقه یی چنین هولناک و شکنجه گرانش بازمانده بودم. اگرچه محمد حسین سبحانی به درست سیستم را زیر سوال می برد. سیستمی که مبارزان سیاسی و زندانیان زمان شاه را مسخ و تبدیل به زندانبان و شکنجه گر می نماید. مهدی ابریشمچی ها که به قول خودش دریکی ازمعرکه های انقلاب ایدئولوژیک درفرانسه،« جنگ ویتنام » نمی گذاشت نان سنگک از گلویش پایین برود!

blank
blank
blank