سه شنبه, ۹ دی , ۱۴۰۴

علی مرادی

مسئول انجمن نجات استان سمنان. جداشده از فرقه رجوی ، فعال در عرصه افشای ماهیت فرقه تروریستی رجوی. دارای سابقه 9 سال اسارت در اردوگاه های عراق و 15 سال عضویت (غیر مجاهد خلق) در فرقه رجوی

از پیوستن تا رهایی – قسمت نهم 09 اردیبهشت 1402

از پیوستن تا رهایی – قسمت نهم

در قسمت قبل گفتم که بحث طلاق اجباری رسما در داخل تشکیلات ابلاغ شد. قرار بود نشست های 5 روزه رجوی برای توجیه طلاق شروع شود. من با تمام قد و قواره مثل بمبی در حال انفجار چند روز بود که این خبر را شنیده بودم و در شدید ترین بحران های روحی و تناقض […]

دیدار نوروزی مسئول انجمن نجات سمنان با خانواده ها 05 اردیبهشت 1402

دیدار نوروزی مسئول انجمن نجات سمنان با خانواده ها

به رسم اصیل ایرانی که در ایام عید نوروز اقوام و بستگان با هم دید و بازدید دارند، انجمن نجات سمنان نیز از آنجا که با خانواده ها نزدیکی و قرابت زیادی دارد بر خود واجب و لازم میداند که هر ساله این سنت ایرانی را بجا آورده و به هر طریق بسته به امکان […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت هشتم 27 فروردین 1402

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت هشتم

همچنانکه در قسمت قبل توضیح داده شد، بحران لاعلاج مسائل جنسی، تجرد و تاهل و موضوع زن چنان بساط تشکیلات را در هم پیچیده بود که تمام توان فرماندهان را به این موضوع معطوف کرده بود. مشکلات داخل تشکیلات نه بلوغ ایدئولوژیک بلکه فوران فشارهای جنسی و عاطفی بود که در رفتار و کردار نیروها […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت هفتم 20 فروردین 1402

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت هفتم

در قسمت قبلی این مطلب به آثار و علائم ظهور بحران در تشکیلات مجاهدین اشاره کردم. در ادامه به نشانه ها و تبعات این بحران و تحمیل آن به تشکیلات مجاهدین خلق می پردازیم. تنش های جنسی و جنسیتی، ازدواج، تاهل و تجرد بعنوان یک معضل و مشکل لاینحل گریبان مسئولین را گرفته بود . […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت ششم 20 اسفند 1401

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت ششم

در قسمت قبل گفتم از مجموع گفتگوی فی مابین نتیجه گرفتم که نسرین و فضلی میخواستند گربه را دم حجله بکشند و در همان روزهای اول مرا سرجایم بنشانند. من اولین بحران تناقضات را از سر گذراندم، در عین حال خودم را برای ادامه بحران و درگیری با تناقضات آماده کردم .دوران پذیرایی های آنچنانی […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت پنجم 10 اسفند 1401

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت پنجم

در قسمت قبل گفتم که دو زن از اعضای سازمان از پشت درخت ها مرا صدا زدند و گفتند با من کار دارند. سراسیمه رفتم ، دست و پایم را گم کرده بودم . مهوش سپهری( نسرین ) فرمانده لشکر بود. با برخورد بسیار گرم و صمیمی و شوخی و خنده از من دعوت کرد […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت چهارم 06 اسفند 1401

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت چهارم

در قسمت قبلی تا آنجا گفتم که مجاهدین خودشان را به کوچه علی چپ زده بودند و یادشان رفته بود که قول دادند بعد از نجات از اردوگاه اسرا مقدمات اعزام ما را به کشورهای اروپایی را فراهم کنند و فقط هرکس خودش تمایل داشت و داوطلب بود در به اصطلاح ارتش آزادیبخش بکار گرفته […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت سوم 01 اسفند 1401

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت سوم

در قسمت دوم مطلب تا نقطه نجات از چاله اسارت ارتش عراق و افتادن در چاه ویل مجاهدین توضیح دادم . این قسمت از داستان، بسیار داغ و هیجانی ست. بعد از 9 سال اسارت سخت و طاقت فرسا حال به همراه “هموطنان ایرانی” که خیلی هم مهربان و خوش برخورد و با محبت بودند […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت دوم 24 بهمن 1401

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت دوم

در قسمت قبل از خاطراتم به دوران اسارت تا آتش بس و ورود مجاهدین به کمپ ها اشاره کردم.روز 14 خرداد 1367 که شروع مسیر سیاه و سختی در سرنوشت من بود فرا رسید. از بالکن های طبقه دوم ساختمان های اردوگاه مشخص بود تعدادی افراد غیر عراقی با لباس ها و یونیفرم سبز یک […]

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت اول 17 بهمن 1401

روایتی از پیوستن تا رهایی – قسمت اول

مطلب که در ادامه روایت می شود، حکایتی ست از انگیزه و نحوه پیوستن نگارنده به “ارتش آزادیبخش ملی ایران”؛ نامی که سازمان مجاهدین خلق بر نیروهای نظامی خود گذاشته اند تا آنها را از جنایات و ترورهای گذشته تطهیر کنند و درعین حال با عبارات و کلماتی که در این عبارت است به جاذبه […]

blank
blank
blank