از پیوستن تا رهایی – قسمت دهم

همچنان که در قسمت‌های قبلی اشاره کردم مسعود رجوی همواره اقدامات مهم و سرفصلی و تصمیمات محیرالعقول را با سوءاستفاده از قرآن و دین اسلام توجیه و تفسیر به رأی می‌نمود. در خصوص موضوع طلاق نیز مقدمه بحث طلاق را با این توجیه شروع کرد که امام حسین در هنگام ورود به خاک ایران در عملیات مرصاد پس گردن مرا گرفت و اجازه عبور از تنگه چهارزبر را نداد!
رجوی اما موضوع طلاق را بطور خاص با سوء استفاده و تفسیر به رای آیه‌های قرآن و به خصوص آیه 12 سوره طه ادامه داد و مسیر خود را با سو استفاده از این آیه توجیه نمود.

آنجا که در قرآن آمده است : إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ( اين منم پروردگار تو پایپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى )

رجوی شیاد از این آیه چنین تفسیر نمود که بجای پای پوش خدا از من خواسته است تا همه مجاهدان زنانشان را طلاق بدهند .
نگارنده با اعتراف به اینکه خود را در حد و انداره تفسیر قرآن و نظر دادن و هرگونه برداشت از قرآن نمیدانم لذا به همین نکته بسنده میکنم که بسیاری از اعضاء مجاهدین نیز که در انقلاب ایدئولوژیک مورد ادعای رجوی ناگزیر به طلاق زنانشان شدند میدانستند که این سوء استفاده از کلام الله مجید است و این تفسیر را غلط می پنداشتند اما جبر تشکیلات و دیکتاتوری رجوی این را حکم میکرد و لازم الاجرا می دانست.

در هر حال دستور طلاق داده شد و این بار این موضوع تنها کابوس و تناقض بزرگ من نبود بلکه کل تشکیلات سازمان را در هم پیچیده بود .

توصیف نگاه‌های نا امیدانه زن و شوهرها، زوج‌هایی که تازه به هم رسیده بودند، حتی ازدواج‌های تشکیلاتی که با دستور تشکیلاتی با هم پیوند خورده بود، همه‌ و همه این حالات، ایما و اشاره‌ها، چهره‌های پریشان و درهم‌ریخته حقیقتاً از توان توصیف و قلم نگارنده خارج است.

بحث داغ در سالن اجتماعات قرارگاه اشرف ادامه داشت. غالب حضار در نشست با تمام توان و انرژی با کف و سوت حمایت خود را از تصمیم بزرگ رجوی اعلام میکردند. بهر حال بخشی از نیروها ایدئولوژیک و تشکیلاتی بودند و تصمیم گرفته بودند تا پای جان در رکاب رجوی باشند. بخصوص آن زمان که اگر چه جنگ ایران و عراق بپایان رسیده بود اما صلح برقرار نشده بود و هنوز سایه جنگ بطور کامل از جبهه ها دور نشده بود و رجوی بدنبال این بود تا با همدستی و هماهنگی برخی ژنرال های عراقی، نفوذ گروهها و تیم های عملیاتی به داخل خاک ایران را فراهم نماید و برخی از نیروها دلخوش کرده بودند که میتوانند مجددا با تجدید قوا به داخل خاک ایران حمله کنند و پیروز شوند .

از طرف دیگر اما دلواپسان زیادی مات و مبهوت به اینطرف و آنطرف زل میزدند. علاوه بر متاهل هایی که در بالا ذکر شد و حقیقتا بسیاری بشدت به همسران خود علاقمند بودند و قصد جدایی نداشتند ، تعدادی نیز مجرد بودند و اساسا آنجا ازدواج نکرده بودند و در همین بحث طلاق اجباری نیز سوژه بودند و نمیدانستند چه چیزی را باید طلاق بدهند .

در این میان اما عشق بازی و ارسال پیام و اشاره آن دو زوج عاشق که در قسمت قبلی به آن اشاره کردم بطور عجیبی توجه تعدادی از هم کیشان خود را بخود جلب کرده بود . در انتهای سالن پشت همان پرده کذایی محل تردد دلواپسان و رژه نا امیدانه انها بود که حقیقتا روح و روان عده ای را جریحه دار کرده بود.

هنوز آن جمله مریم قجر عضدانلو (همسر نوعروس رجوی) در گوش و جان افراد طنین انداز بود که گفت : از این پس زنانتان بر شما حرام و بر رهبری حلال هستند پس آنها را به حریم رهبری پرتاب کنید !!!!

در ادامه بحث تعداد زیادی در پشت میکروفون هایی که حسب المعمول برای بادمجان دور قاب چین ها و حمد و ثنا گویان در راهرو های سالن واقع شده بود صف کشیده بودند تا هرچه سریعتر اعلام موضع نمایند و سرسپردگی خود را به رجوی اعلام نمایند .
در حقیقت نیز اینطور بود و بسیاری واقعا به رجوی و مریم سرسپرده بودند و امیدوار بودند که راه پیشبرد اهداف و اعتقادات آنها از طریق این رهبری عبور میکند و البته این هنوز نیمه های راه مبارزه بود و داستان با امروز که همه خیانت های رجوی در کنار صدام و بعدا در کنار آمریکا و اسرائیل بر همگان آشکار شده، بسیار متفاوت بود .

این بحث طلاق ایدئولوژیک بمدت 5 روز ادامه داشت و رجوی سرمست از اینکه از طرفی مریم را به چنگ آورده است و خودش از این انقلاب ایدئولوژیک سبیل خود را حسابی چرب کرده است و از طرفی همه زنان و مردان متاهل را نیز مجبور به طلاق نموده و خود را از شر عشق و عاشقی و مغازله ، روابط دست و پاگیر متاهل های درون تشکیلات و حسرت به دلی مجرد های تشکیلات راحت نموده است و روی قانع کردن و حقنه کردن بحث انقلاب ایدئولوژیک تمرکز نموده است .

بعد از پایان بحث 5 روزه نیروها که هنوز همه در شک طلاق بودند با روحیات مختلف، برخی خود را پیروز و رهایافته میپنداشتند که از این پس از قید و بندهای دنیوی و زندگی طلبی رهایی یافته و برای مبارزه آماده شده اند .برخی درست مانند کدو تنبل وارفته و زن باخته در گوشه و کنار آسایشگاهها لمیده بودند و صبح ها برای صبحگاه باطری تمام کرده و با هل روشن میشدند .برخی نیز خود را به بی خیالی و باری به هرجهت زده بودند و به مصداق از این ستون به آن ستون فرج هست روزگار را سپری میکردند و منتظر اقدامات بعدی بودند .تعدادی نیز هنوز مست عشق بودند و فراق یار را باور نداشتند . تعدادی نیز به صراحت اعلام مخالفت کرده بودند که بتدریج مراحل تنبیه و اخراج و بازداشت موقت آنها در دستور تشکیلات قرار گرفت .

ادامه دارد…

منبع

یک دیدگاه

  1. سلام
    مطالب تدوین شده در خصوص مکر منافقین عالیست.
    لطفا قسمت های مربوط به آقای مرادی رو سریعتر ارسال کنید. فاصله بین ارسالها بسبار زیاد است و از جذابیت آن کم می کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا