در تاریخ هیجدهم آوریل برابر با 30 فروردین شورای به اصطلاح ملی مقاومت فرقه که یک نهاد دست ساز رجوی و بطور مطلق فرمایشی می باشد در تازه ترین اطلاعیه خود از قول مریم عضدانلو رئیس جمهور مادام العمر و برگزیده مسعود خان اعلام کرد که دولت عراق می خواهد گروه پنجم را جابجا کند و این در حالی هست که تازه گروه چهارم به کمپ ترانزیت رفته اند.
مریم قجر در این تازه ترین افاضاتش ضمن اینکه مثل همیشه طرف حساب خودش را آقای اوباما رئیس جمهور آمریکا و آقای بان کی مون دبیرکل سازمان ملل قرار داده ونه تنها دولت عراق را که زمان صدام رجوی او را صاحب خانه و عراق را وطن دوم می دانست طرف حساب قرار نمی دهد بلکه مثل یک اپوزیسیون رفتار می کند و دولت قانونی عراق را متهم به عدم اجرای تفاهم نامه و عدم پایبندی به توافق نامه می کند این در حالی هست که حتی نماینده سازمان ملل سران فرقه را به رسمیت نمی شناسد و طبق گفته مریم قجر که با سوز و گداز همراه بود بدون حضور نمایندگان فرقه با دولت عراق در مورد چگونگی جابجائی گروه ها به کمپ ترانزیت گفتگو کرده و به توافق رسیده است.مریم قجر در این اراجیف تازه خودش ضمن تکرار بهانه های گذشته مثل کمبود آب و برق و فاضلاب و وجود حشرات موذی و مار و افعی در این کمپ موقت این جابجائی را بی خانمان کردن ساکنان اشرف دانسته که واقعا مرغ پخته را هم به خنده وا می دارد. در اینجا من بعنوان کسی که سالیان عمرم را دراین سازمان تلف کرده از این خانم می پرسم مگر در قلعه اشرف کسی دارای خانمان بوده که حالا بی خانمان شده؟شما که بدستور شوهر فراری خودتان آن خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکی را راه انداختید و محل اسکان را از بین بردید و گفتید اسکان باید منفجر بشود. مگر افراد در این اسارتگاه حق داشتن خانه و کاشانه را داشتند؟ بجز اینکه نفرات در اتاقهای بیست و پنج نفره با تختهای فلزی زنگ زده تحت عنوان آسایشگاه که بسا بسا پائین تر از استانداردهای سربازخانه های زمان قاجار هست مجبور بودند زندگی کنند. در حالی که این کمپ ترانزیت با استانداردهای امروزی تحت نظارت نمایدگان کمیساریای عالی پناهندگان ساخته شده است. بنابراین خانم عضدانلو از این بابت نگران نیستند که افراد دارند بی خانمان می شوند بلکه از بابت شوهر فراری و در سوراخ موش خزیده خودشان و از دست دادن ظرف فرقه گرائی شان نگرانند.بله ایشان نگران هستند که با تخلیه اشرف شیشه عمرشان بشکند و بساط فرقه گری شان در عراق برچیده شود. همچنین ایشان در ادامه اراجیفشان سنگ بیماران و زنان را در این قلعه به سینه زدند در حالی که همگان می دانند بدترین رفتار را در این سازمان بدستور شخص رجوی با بیماران می کردند وسران فرقه همواره به گفته رجوی که گفته بود مجاهد بیمار نداریم اتکا می کردند و لذا کسی جرات نمی کرد که بگوید مریض هست چون اورا به تمارض زدن متهم می کردند و بعدش در نشستهای عملیات جاری مورد ناسزا و اذیت و آزار قرار می دادند.و در مورد زنان هم همگان شاهدند رجوی بعد از راه اندازی خیمه شب بازی انقلاب ایدئولوژیکی تحت عنوان رهائی زن اولا یک حرمسرا برای خودش تحت عنوان شورای رهبری باز کرد و ثانیا بیشترین سرکوب را بر زنان در سازمان اعمال می کرد.حالا این خانم چی شده که دلش برای زنان و بیماران سوخته؟ من از او می پرسم اگر دلت برای بیماران و زنان می سوخت و آنها را جگر گوشه می دانستید پس چرا آنها را در زمان جنگ و زیر مهیب ترین بمبارانها در طول تاریخ جنگها تنها گذاشتید و به همراه چهارصد تن از سوگلی هایتان به پاریس کنار رود اور سورواز رفتید و در جوار شهردار اور به خوش گذرانی مشغول شدید؟ همچنین این خانم در ادامه پرت و پلا گوئی هایش گفته این کمپ ترانزیت فاقد استاندارد های انساندوستانه و حقوق بشری هست واقعا چقدر مضحک و خنده دار هست که این خانم دم از حقوق بشر می زند این در حالی هست که در این سازمان افراد از اولیه ترین حقوق بشر برخوردار نیستند و خانواده های این قربانیان گرفتار در این قلعه اکنون سه سال هست که برای دیدار کوتاهی با جگرگوشه های شان در کنار درب این قلعه در تحصن بسر می برند ولی تا بحال بدستور همین خانم و شوهر فراری اش اجازه نیافتند که به این خواسته اولیه حقوق بشری خودشان نائل گردند و همین خانم خودش بارها خانواده را کانون فساد اعلام کرده و افراد ناراضی را در سازمان مورد اذیت و آزار قرار دادند و زندانهای سال 73 اوج این اذیت و آزار و شکنجه و اعدام بوده که بدستور همین خانم و شوهر فراری اش دایر گشت حال چی شده که این سر دسته ناقضان اولیه ترین و پایه ای ترین حقوق بشر مدافع و منادی حقوق بشر شده هست البته بسیار واضح و آشکار هست که دل ایشان برای نقض حقوق بشر افراد سازمان نمی سوزد و نگران آن نیست بلکه حقوق بشر اسم مستعار همان ظرف فرقه گرائی هست که از دست دادنش ایشان را نگران کرده است. او در قسمت دیگری از این افاضاتش گفته که دولت عراق دارد افراد را به اجبار وادار به تر ک خانه و شهری که ربع قرن هست خودشان با هزینه خودشان ساخته اند اخراج می کند.اولا باید به این خانم گفت که آنجا خانه شما نیست بلکه قسمتی از خاک عراق و زمینهای کشاورزی مردم شریف و زحمت کش استان دیالی هست که به سبب مزدوری برای صدام دیکتاتور سابق عراق آنجا را بیش از ربع قرن هست که به اشغال در آورده اید.و ثانیا آنجا شهر نیست بلکه یک قلعه تار عنکبوتی با یک مناسبات استالینی هست که تو همراه شوهرت بنا کردید تا در این غار به سرکوب افراد و اشاعه فرقه گرائی خودتان بپردازید.ثالثا با هزینه خودتان ساخته نشده چون شما که کار نمی کردید تا در آمدی داشته باشید و با هزینه خودتان آنجا را درست کنید بلکه هزینه اش را به سبب مزدوری برای صدام از او گرفته اید و در واقع این هزینه اش از جیب مردم عراق پرداخته شده است. ایشان در یکی دیگر از قسمتهای اراجیفشان گفته اند که دولت عراق به افراد اجازه نداده است که اموال منقول شان ازجمله ده خودروی مسافری را همراه خودشان به کمپ ترانزیت ببرند که باز این حرف هم مثل همه اراجیفش بسیار مضحک و خنده دار هست. چون اولا تو این سازمان کسی حق مالکیت ندارد و افراد بجز یک تخت و کمد زنگ زده و یک کوله پشتی و چند دست لباس نظامی چیزی ندارند تا چه برسد که صاحب خودرو باشند.ثانیا این اموال متعلق به مردم عراق هست که با پول آنان در زمان صدام تهیه شده است.ثالثا در کمپ موقت ترانزیت چه نیازی به این چیزها از جمله خودروی مسافری هست البته منظورش از خودروی مسافری همان خودروهای زنان شورای رهبری هست که لابد تو این کمپ ترانزیت هم می خواهند فاصله بین خوابگاه تا محل غذا خوری را با خودرو طی کنند چون توی این قلعه اینطوری عادت کرده اند و به سبب وزن بالای شان حال راه رفتن را ندارند.لذا فاصله بین محل استراحت تا غذاخوری سفری طولانی به نظر می رسد و بایستی با خودروی مسافری طی شود لذا نیاز مبرم به این خودروها هست و اجازه ندادن بردن این خودرو به کمپ ترانزیت نقض آشکار حقوق بشر است واقعا چقدر مضحک و مسخره هست. البته به نظر بنده همه این پرت و پلا گوئی های خانم قجر از ضربه مهلکی هست که به سبب از دست دادن قلعه اشرف این ظرف فرقه گرائی شان خورده اند و همه ترس و نگرانی شان بابت اینست و اینکه احساس خطر برای شوهر فراری شان کرده اند.لذا همه این اراجیفی که تحت عنوان اطلاعیه شورای به اصطلاح ملی مقاومت صادر کرده اند پوشالی است و واقعیت ندارد و بیشتر برای مصرف داخلی هست تا به نیروهای وار فته بگوید که من دارم برای شما تلاش می کنم و هیچ برد خارجی ندارد و کسی را نمی فریبد و اصلا کسی اینها را در دنیا طرف حساب نمی داند حتی نماینده یونامی در عراق دولت عراق را طرف حساب می داند و اینها را به حساب نمی آورد تا چه برسد به آقای اوباما و آقای بان کی مون اما در پایان باید به نیروهایی که در حال جابجائی هستند و یا جابجا شده ا ند باید گفت که از این امامزاده شفائی داده نمیشود کور می کند تا اینکه شفا ببخشد و زیاد به این اشک تمساح این خانم دل خوش نباشید ایشان با شیادی خاص خودشان که از مسعود خان آموخته است این اراجیف را سر هم می کند.ولی به شما نوید می دهم که نا امید نباشید دوستان و یاران و همسنگران سابق شما که اکنون رهائی یافته اند و در کشورهای اروپائی بسر می برند در فکر شما هستند و در این راستا با کمال خوشوقتی باید اعلام کنم که تعدادی از دوستان رها شد ه در شهر پاریس فرانسه انجمن یاران را تاسیس کردند با هدف یاری رساندن و سرعت بخشیدن به رهائی شما عزیزان در بند این فرقه که واقعا جای بسی خوشحالی را دارد و من از صمیم قلب خوشحال شدم و صمیمانه به دوستانی که در این شرایط بسیار بجا و به موقع این انجمن را تاسیس کردند تبریک می گویم و برای شان آروزی موفقیت و کامیابی را دارم. به امید روزی که همه اسیران رهائی یابند و به آغوش گرم خانواده های شان برگردند.