داعش، امتداد رهبری مطلقه رجوی

جلال گنجه ای مقاله ای در سایت های اصلی  فرقه رجوی انتشار داده تحت نام "مبارزه با بنیاد گرایی و داعش" و در این مقاله از فرقه مجاهدین دفاع کرده است… حال می خواهم بگویم فرقه مجاهدین خلق به رهبری مطلقه مسعود رجوی چگونه با داعش هم ایدئولوژی است:

«داعش، امتداد رهبری مطلقه رجوی»
باید گفت پدیده داعش که یک دار و دسته افراطی اسلامی است پدیده جدیدی نیست و در امتداد رهبری مطلقه و "خودخوانده" رجوی است.
جلال گنجه ای در مقاله اش اینگونه نوشته:
"شعار اساسی داعش که امروزه در سرزمینهای تصرف شده‌اش ترویج می‌کند، چنین است: ”شرع الله لن تنفذ الا بالسلاح“، (شریعت الهی هرگز اجرا نخواهد شد مگر به‌ زور اسلحه). و شعار بعدی هم تکفیر مخالفان است.
این مجموعه از آداب عبادت شروع شده و تا پهنه‌های مختلف زندگی اجتماعی حرفهایی دارد که جنجالی‌ترین آنها مجازاتهای خشن و تبعیضهای شدید علیه غیرمسلمین و علیه زنان است." (پایان نقل قول)

حال اگر ما بخواهیم از پروسه سازمان مجاهدین خلق و تشکیلات آن (بر اساس شهادت جداشدگان از این فرقه، در طی 3 دهه گذشته)، جمعبندی کرده و نتیجه بگیریم، می توان گفت:
"داعش همان رهبری مطلقه رجوی است"
در واقع  ”داعش“ و سایر گروه های بدنام مشابه مثل القاعده، النصره، بوکوحرام و…، دقیقاً با شیوه های مطلق گرایانه رجوی عمل کرده و می کنند با این اختلاف که مسعود رجوی در اروپا برای تبلیغ جهت بدست آوردن حمایت و پول از دولت های مختلف (به واسطه همسر سومش مریم عضدانلو)، سُس دمکراسی و انقلابی به فرقه خودش زده و در همان کشورهای غربی توانسته است عده ای از شخصیتهای اروپایی را با مغزشویی و پول خریداری کند، اما در داخل مناسبات فرقه (از اسارتگاه اشرف گرفته تا لیبرتی)، دقیقا سیاست های داعش را اجراء کرده است و همچنان همان سیاست ها را اجراء می کند  و می گوید اهداف تشکیلات اش اجرا نخواهد شد مگر به زور اسلحه…
رهبری مطلقه مسعود رجوی در تشکیلات می گوید: "همه چیز زیر تشکیلات است، حتی قرآن!". این حرف را فاطمه همدانی از اعضاء شورای رهبری، (رجوی شخصاً رده شورای رهبری را در حضور جمع کثیری از مجاهدین  روی سن سالن اجتماعات اشرف به وی ابلاغ کرد)، مستقیماً به من گفت.
هنگامی که در طراحی دوم خود برای فرار از اشرف ناموفق ماندم، زهره قائمی که مسئول ستاد داخله بود از فاطمه همدانی خواسته بود مرا به اتاق وی ببرد، اما من خودداری کرده و به او گفتم: "بیمارم… به قرآن نمی آیم".
فاطمه در جواب من گفت: "قرآن زیر تشکیلات است… الان تشکیلات در خطر است".
در آن زمان من خیلی شوکه شدم. باورم نمی شد که با این صراحت چنین قانونی را به اسم تشکیلات مطرح می کنند، گویی این حرف بود که مرا شدیداً متوجه مغزشویی درون فرقه نمود و همه دروغها و ظلم و ستم اعمال شده تشکیلات از جلو چشمانم رژه رفتند.
یکبار دیگر، بعد از تلاشی که جلوی آقای لورن سوژی نماینده صلیب سرخ، کرده بودم (اشاره به جلسه ای دارم که در اثر فشار خانواده ها در  بیرون اشرف، به دستگاه سرکوب تشکیلات رجوی وارد آمده بود تا نماینده گان صلیب سرخ را به داخل اسارتگاه اشرف بپذیرند و من در آنجا برای رهایی از سیطره رجوی و فرقه اش تلاشی شجاعانه نمودم تا بتوانم از اسارتگاه اشرف آزاد شوم که خود ماجراهایی دارد که جداگانه به آن می پردازم)، فاطمه همدانی مرا به اتاقش صدا زد و گفت: "تو آبروی ما را بردی! ما برای خود بریده ایم که تو بمیری! اگر ما نبودیم بچه ها تو را بخاطر خیانت تکه تکه می کردند (منظور از بچه ها، زنان اجیر شده شورای رهبری بودند). وی این را به صراحت از طرف زهره قائمی که فرمانده آن روز ستاد داخله بود به من اعلام کرد.
 همانطورکه مشاهده می کنید رجوی صرفاً جای احکام شرع را با "تشکیلات" عوض کرده است.  
وی در تمام مناسبات فرقه همه چیز افراد (از آبرو، شخصیت، حرمت انسانی، جسم و روان، تا مقطوع النسل کردن زنان و تمامی قوانین مرتبط به حقوق فردی و…) را زیر "سقف تشکیلات و ایدئولوژی" خود تئوریزه می کرد.
 به این دلیل است که مسعود رجوی به اعضای فرقه و تمام جهان بیرون خودش دروغ می گوید و دغل کاری می کند و انسانها را می کشد و شکنجه می کند، نه برای یکبار که به طور مستمر و طولانی این متد کار و قانون "تشکیلات اش" است.
جلال گنجه ای در ادامه می گوید:
"داعش احکام زیر را اعلام کرده است:
یکم: احکام شرعی فقهی، همانا احکام الهی اسلام و لازم ‌الاجرا است.
دوم: اجرای الزامی این احکام جز با به ‌دست گرفتن قدرت سیاسی و حاکمیت امکانپذیر نیست.
سوم: این قدرت سیاسی بایستی به ‌دست فقیه باشد که صلاحیت تشخیص و تدوین این احکام شرعی را دارد." (پایان نقل قول)

ملاحظه می‌کنید که داعش به ‌لحاظ تئوریک و نوع تفسیر افراطی که از اسلام مطرح کرده و با خون و جنون به اجرا گذاشته،  می توان گفت که  رهبری مطلقه مسعود رجوی با خلافت اسلامی داعشی، یک نظریه را دنبال کرده و با جبر و جنایت به دیگران تحمیل می‌کنند.
الان قصد برشمردن جنایات بسیار رجوی را ندارم، فقط به سخنرانی 11 آبان 1393 وی اشاره می کنم که مثنوی هفتاد من است. در این سخنرانی، رجوی با وسیله قراردادن حسین بن علی، سومین امام شیعیان و چراغ خاموش دادن صوری به اسرای نگون بخت لیبرتی، و با تهدید و ایجاد جو ارعاب، اختناق و سرکوب شدید، به آنان گفت که باید تا آخرین نفس و آخرین نفر در لیبرتی بمانند و کشته شوند. وی همچنین مخالفین، منتقدین و جدا شده های از فرقه و شورای دست ساز خودش را به مرگ تهدید کرد.
تا همینجا، روشن شده  که آرزوهای دیکتاتور رجوی با آنچه دیکتاتوری داعش تا کنون پیاده کرده، یکسان است. هر دو هدفشان بدست آوردن کرسی قدرت است ولی آنرا با هر وسیله ای تئوریزه می کنند. فرق رجوی با داعش در اینست که داعش خود را در ابتدای راه می بیند، ولی رجوی (همانطورکه در سخنرانی هیستریک و سراسر سوز و گدازش در 11 آبان 1393 آشکار بود)، در آخر راه است و شکست خورده و مفلوک می باشد.
زهرا سادات میرباقری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا