نامه خانواده مراد جلیلیان که در سال 1367 در مهران بدست فرقه رجوی اسیر شد

سلام برادرجان، سلام مرادجان، سلام عزیزترینم، از دور تو را می بوسم. من برادرت صادق هستم. عزیزم مراد جان گر چه تو ما را از یاد بردی اما ما تمام اعضای خانواده هر روز هر ساعت و هر لحظه اسم تو بر زبانمان جاری است و عکس های تو الخصوص عکس های دوران خدمت سربازیت را به فرزندانمان نشان می دهیم و با افتخار می گوییم این عمو مراد است که بیست و هفت سال پیش در حین انجام خدمت مقدس سربازی بدست منافقین کور دل اسیر و گرفتار این فرقه مخرب شد. هیچ وقت شما را فراموش نکرده ایم و نمی کنیم و شب و روزبه انتظار نشسته ایم که کی از در درآیی و چون روح تازه در کالبد خسته ی ما بدمید. برادرجان، رجوی خود فروخته لولو داستان بچه ها شده و همیشه می گویند بابا، مامان، لولو عمو را از ما گرفت. برادر خوب و مهربانم، این سال ها آرام ننشستیم و به هر جا سر زدیم پی گیر رد شما بودیم تا در سال 1391 توسط افراد بازگشته و در زمان جابجایی مجاهدین از اشرف به لیبرتی متوجه حضور شما در درون فرقه ننگین رجوی شدیم، از وقتی که شنیدیم زنده ای و در چنگال خون چکان رجوی اسیری هر دری را زدیم که بتوانیم به ملاقاتت بیایم اما نشد. برادرجان، وقتی که رجوی اجازه ابتدایی ترین حق شما که یک تماس تلفنی است از شما گرفته چرا خودت را مثل دوستانت از این تاری که خودت برای خودت بافتی پاره نمی کنی و به مسعود و مریم نه بگویید و از هر راهی که می توانی و می دانی فرار کنی و تولدی دوباره در زندگیت رقم بزنی و دل تمامی اعضای خانواده را شاد کنی؟ دوستان تو مثل عبدالکریم ابراهیمی از دره شهر و سید علیرضا حسینی از ایلام که خبرسلامت شما را دادند از سازمان جدا شدند و هم اکنون عبدالکریم در آلمان و سیدعلیرضا در سوئد بسر می برند و برای نجات شما با مجامع بین المللی در تماس هستند، از این دام بلا خودت را نجات بده، ما برای شما و آینده ی شما برنامه ها داریم و هر وقت خبر فرار افراد سازمان می شنویم روحیه می گیریم و فکر می کنیم این بار نوبت تو می باشد. به امید بازگشت قهرمانانه ی تو به انتظار نشسته ایم.

به امید دیدار.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا