فرقوی های تسلیم شده، دیگران را دراین مورد شماتت میکنند!

این روزها بازار زندانیان وابسته به باند رجوی گرم شده و ظاهرا ماموریت یافته اند که بیشتر بنویسند یا تلویحا قبول کرده اند که از امضای آنها بهره برداری شود تا با استفاده ازنام زندانی سیاسی که درگذشته ماهییت کاملا متفاوتی داشته وحداقل درمحافل روشنفکری ازقدر ومنزلت زیادی برخوردار، وجهه ای به باند رجوی بدهند وتبلیغاتش را مثمر ثمرتر نمایند مثلا!
همولایتی ما آقای صالح کهندل که سالیان زیادی است که برای کمپ اشرف نیرو جذب کرده وباعث گرفتاری ومرگ تعداد قابل توجهی ازآنها گردیده، بازهم بدون احساس شماتت وجدان، ماموریت یافته که درزندان گوهر دشت مقاله ای بانام " فرجام خیانت به اعتماد مردم " نوشته تارسانه های رجوی آنرا منتشر کند که کرده است.
دراین نوشته ی منتسب به این همولایتی (مسئول تامین واعزام نیرو به اسارت گاه های رجوی) آورده شده است:
"…38سال قبل مردم ایران بر علیه رژیم پهلوی انقلاب کردند تا به عدالت و آزادی برسند. و یک مشت آخوند بنیادگرا از راه رسیده و به هر ترفندی بود بر مردم ایران حاکم شدند و به خواسته اصلی آنان که آزادی بود تن ندادند و تا می توانستند آنها را سرکوب و شکنجه و اعدام کردند…".
نتیجه ی انقلاب چه بد وچه خوب، حاصل برآیند نیروهای اجتماعی جامعه میباشد وایران هم ازاین قاعده مستثنی نیست و روحانیون سوار براین قانونمندی بود که  به رهبری قاطع آیت اله خمینی، بقدرت رسیدند.
یعنی شرایط جامعه طوری بود که شخصی به قاطعیت وکاریزمای بنیانگذار جمهوری اسلامی وجود نداشت و روحانیون بی سلاح  که بیشتر از احزاب وگروه ها معتمد مردم بودند، دربرابر گروههای مسلح ضد سلطنتی دست بالا را پیدا کرده ونتیجه ی انقلاب 22 بهمن 1357 چنین رقم خورد.
اگرفکر میکنید که دراین پروسه، ناعدالتی و… وجود داشته، باید آنرا به حساب مردمی که این انتخاب را کرده بودند گذاشته وبه آنها لعن ونفرین کنید که چرا با حضور ده میلیونی خودشان درصحنه، روحانیت رابرصدر نشاندند و رجوی را به پادشاهی مطلق العنانی ایران برنگماشتند!!
این انتخاب مردم نتیجه ی رشد فکری آنها وحاصل توازن قوای داخلی وخارجی بود و دیدیم که هرنیرویی غیر ازاین فکر کرد وعمل نمود، به سرنوشتی دردناک گرفتار شد!!
با وجود مخالفتی که با اعدام دارم، بعنوان یک فرد ناظر درتمامی صحنه های انقلاب وبعد ازآن ومانند یک شاهد زنده ی تاریخی، متاسفانه ناگزیر به بازگو کردن این مسئله هستم که مردم – خوب یا بد – با اعدام ها مخالفتی نکردند و حتی درموارد زیادی با احساس اینکه انقلابی که با شور وشوق بدان عشق می ورزیدند، درمخاطره است، موضعی تهاجمی تر ازحکومت برای این نوع سرکوب ها داشتند!!
پس با این وضع، سازمان ها وجریانات سیاسی باید با مراعات اوضاع ودرک طرزتفکر مردم، موظف بودند تا فاصله ی زیاد ازمردم نگرفته ودچار این صدمات بزرگ نشوند که سازمان مجاهدین خلق، درضدیت با این رویه و داشتن عجله ی زیاد و بشدت خطرناک برای کسب قدرت، درعین زدن بزرگترین ضربه به آرامشی که این آرامش بیشتر ازهمه بنفع نیروهای انقلابی میتوانست باشد، بزرگترین ضربه ی کمی را خورده و این ضربه ی کمی آنقدر شدید بود که به کیفی تبدیل شده وسازمان مورد بحث را مسخ نمود!!
آقا صالح مینویسد:
"… سرانجام بعد از ویران کردن ایران و عراق در مقابل قطع نامه ۵٩٨ تسلیم شده و جام زهر را سرکشیدند. چون خلاء مشروعیت همچنان رو به فزونی بود برای پر کردن آن به ساخت سلاح اتمی رفتند و خروجی آن هم برای مردم بهتر از جنگ ٨ ساله نبود که به علت تحریم های بین المللی و فشار داخلی باز مجبور شدند جام زهر دیگری نوش جان بکنند…".
دراین مورد باقاطعیت زیاد میتوان گفت که  نظر سازمان ملل متحد این بود که عراق آغاز کننده ی جنگ بود وشما ها هرگز مدرکی محکم تر ازاین نظریه ی سازمان ملل متحد ارائه نداده اید که بتوان درباره ی  این نظر ومستندات شما، به قضاوت نهائی وعادلانه نشست!
اینکه چرا باید برای رفع خلاء مشروعیت، به سراغ ساخت بمب اتمی رفت وبا عطف نظر براینکه حکومت ودولت ایران همواره منکر آن بوده، این ادعای شما قابل درک و اثبات نیست!
غیر قابل اثبات از آن جهت که سازمان های اطلاعاتی غرب، فاصله ی تحقیقات هسته ای ایران تا رسیدن به بمب اتمی را اقلا ده سال اعلام کرده بودند!
دراینجا این مسئله مطرح است که چرا اسرائیلی که تجاوز گری اش درمقابل دیدگان جهانی است و احتمال استفاده اش از سلاح اتمی بیشتر ومقبول؟! تر، چرا بخاطر این کار مورد تحریم قرار نگرفت. درحالی که لااقل 20 سال ازما جلوتر بود ودارای بمب های حاضر وآماده؟!
 واقعیت این است که کسی ازبمب نداشته ی ما نمی ترسید و طرح این موضوع فقط بهانه ای برای جلوگیری از پیشرفت و تامین رفاه مردم بود درکنار این موضوع مهمتر که نگذارند بعنوان یک کشور کم وبیش نافرمان به کارهایی ادامه دهیم که کمابیش به استقلال ما کمک کرده وازدایره ی ظلم وستم جهانی دور ترمان میکرد ومیکند!!
این هموطن که فراموش کرده که رهبر بوالهوس عقیدتی اش، چه گام های بلندی برای تسلیم برداشته، با وقاحت خاص باند رجوی مینویسد:
"… با این روند هیچ جای شکی نیست که در آینده ای نه چندان دور به طور علنی در مقابل ابلیسی سجده کنند و با افتخار بر دستان آنها بوسه بزنند. اگر در اول انقلاب بر فرض مثال به حقوق مردم ایران تن داده بودند دیگر نیازی نبود دنبال ساختن دشمنان خیالی باشند و حال ادامه حیات خود در مقابل آنها دست به سینه قرار بگیرند. این قانون خدشه ناپذیر حیات است که هر یا اندیشه ای در مقابل حق تسلیم نشود و یا هر حکومتی به مردم خود پشت بکند مجبور می شود التماس اجنبیان را بکند و چشم خود را بر ترحم آنها می دوزد و بی شک آن هم محکوم به شکست است ".
شما دیگر چرا برادر!
شمایی که براین بوسه زدن های خود افتخار میکنید وآروغ زدن یک سناتور و کنگرس من بازنشسته بر سر میز غذای شاهانه ی مریم را افتخار بزرگ خود میدانید، چه مخالفتی میتوانید با تسلیم طلبی ودست بوسی داشته باشید؟!
مگر اینکه بگویید تمامی کارها – وازجمله چاپلوسی، تسلیم و…- حق انحصاری شماست که باید انجام دهید وظاهراهم اینطور بنظر می رسد!!
 دربرابر قسمت دوم حرف شما باید گفت که شما که لالایی را بلدید، چرا خودتان نمی خوابید؟!
اگر تن دادن به خواست مردم خوب است و هردولت وسازمان وتشکیلات را درمقابل  تسلیم بیمه مینماید، چرا خودتان ازمردم جدا شده وزمانی درخانه های تیمی و  ودراغلب موارد دردامن صدام زندگی کردید؟!
آیا این نوع زندگی شرم آور، خواست مردم بوده است؟!
نوید
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا