میهن و مردم ایران برای شما بی ارزش است

شما که از خانواده تان این قدرترس و وحشت دارید، معلوم است که میهن و مردم ایران برای شما بی ارزش هستند
چند روز پیش تعدادی از اعضای انجمن نجات استان مازندران با آقای محمود اسماعیل پور که برادرش احمد، سال هاست در فرقه تروریستی رجوی گرفتار شده است، دیدار کردند. آقای اسماعیل‌‌‌‌‌‌‌پور ضمن استقبال گرم از دوستان انجمن نجات، به گپ و گفت خودمانی با آنها نشست.
وی در مورد حال و روز فرقه رجوی و ادعاهای آنها گفت: "وضعیت امروز اینها مثل کسی است که از طبقه سی ام یک ساختمان به پایین افتاده است و وقتی به طبقه پانزدهم رسیده خوشحال است که چه حس خوبی از پرواز دارد!! این در حالی است که وی تنها چند لحظه با سقوط و متلاشی شدن فاصله دارد. الان سران فرقه خودشان را به چیزهایی خوش کرده اند که بی فایده و لحظه‌ای است اما در واقعیت در حال سقوط هستند."
آقای اسماعیل پور که قبلاً برای ملاقات با برادرش به لیبرتی رفته بود و از نزدیک شاهد برخورد سران فرقه با خانواده بود در این باره گفت:"این دیگر چه گروهی است؟ وقتی ما برای ملاقات رفتیم آنها روی پلاکاردی نوشته بودند که «خانواده واقعی ما در زندان است» و بعد شعار می دادند «مزدور برو گمشو»!!  و مستمر به ما توهین می کردند. آنها حتی جرات نداشتند چهره های خود را نشان بدهند و صورت شان را پوشانده بودند. همسرم وقتی این وضعیت را دید رو به آنها کرد و گفت "شما که از خانواده خودتان این قدر وحشت دارید پس معلوم است که میهن و مردم برای شما بی ارزش هستند".
آقای اسماعیل پور در ارتباط با افکار فرقه می گفت."برخوردی که با ما خانواده ها داشتند مثل این بود که می گفتند هر کس با آنها نیست با طرف مقابل است و به همین دلیل ما را مزدور می‌نامیدند!! اگر خانواده شما مزدور است پس شما چه چیزی دارید؟"
ایشان که از برخورد سران فرقه و ممانعت آنها از انجام ملاقات بسیار آزرده بودند در بخش دیگری از صحبت های شان گفتند: ما آشنا و فامیل زیاد داریم، علاوه بر این، هر چند من اهل این محله نیستم اما 25 سال است در این محله مغازه دارم، دوستان و آشنایان از من می‌پرسیدند آیا برادرت را ملاقات کردی؟ وقتی من به آنها گفتم نتوانستم با برادرم ملاقات بکنم تعجب می کردند. من به همه گفتم که سران فرقه به ما اجازه ملاقات ندادند. همه از اینکه به ما ملاقات ندادند تعجب می کردند و باورشان نمی شد که سران فرقه تا این حد سنگ دل هستند. من به همه گفتم که آنجا چه خبر است. تفکر سران فرقه یک جانبه و بسیار کهنه است و دیگر کسی در جامعه آن را نمی پذیرد.
برخورد ضد انسانی سران فرقه در اذیت کردن خانواده ها و دستور به سنگ پرانی علیه خانواده ها و پدران و مادران پیر، یکی از تلخ ترین خاطرات زندگی آقای اسماعیل پور بود. وی پرسید: "مگر اعضای فرقه مطالعه نمی کنند که تا این حد نسبت به مسائل ناآگاه هستند؟" یکی از جدا شدگان در جواب سوال توضیح داد که: "سران فرقه، اعضا را با بیگاری سرگرم نگه می دارند و اجازه آگاه شدن و فکر کردن را به آنها نمی دهند. در فرقه امکان دسترسی به وسایل ارتباطی و ارتباط جمعی نیست و فقط آنچه سران فرقه مشخص می کنند در دسترس اعضا قرار می گیرد."
در ادامه آقای اسماعیل پور آرزو کردند که هر چه زودتر بتواند با برادر خود ملاقات داشته باشند.
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا