دل چرکینی این نوچه ی رجوی از خانواده ها!

بدون اینکه مناسبتی درکار باشد، احمد عبدی نامی از نوچه های رجوی وارد میدان شده که بانوشتن متنی، ثابت کند که مراجعه ی خانواده ها برای دیدار فرزندان اسیرشان درعراق، بدستور حکومت گران بوده وخانواده ها، تمایل و رغبتی باین مسافرت های زجرآور به عراق نداشته اند!
 صرفنظر ازاینکه این مطلب میتواند بدون اطلاع این اسیر رجوی ودرستاد داخله ی باند مجاهدین رجوی تهیه ومنتشر شده باشد، خواستیم که نگاه کوتاهی بدان بیاندازیم.
مطلب منتسب به آقای احمد عبدی " وقتی مادرم آمد " نام دارد ودرآن چنین نوشته شده است:
"… اما نمی‌دانم چرا وقتی مادر! آمد، از کانال تلویزیونی عصائب اهل حق سردرآورد، یعنی همان گروهی که بر سر جوان عزیز این مادر در غافلگیرانه‌ترین ساعت روز، موشک می‌بارید و با شقاوت، کشتار افراد بی سپر و بی‌حفاظت را رسماً هم به عهده می‌گرفت ".
توجه کنید که کلمه ی مادر با علامت تعجب آمده است واین بدان معناست که عبدی یا نویسنده ی متن، وجود مادرانه ی اورا طبق رهنمود های مسعود رجوی برسمیت نمی شناسد!
دیگر اینکه اگر این آقا میدانسته که مادرش آمده، چرا تقلایی برای دیدار با او نکرده و تهی بودن ازخصوصیات انسانی وعاطفی را که حاصل دستگاه مغزشویی رجوی بوده، ثابت کرده است؟!
همچنین اگر این آقای عبدی و همبندانش که به تلویزیون خود رجوی هم دسترسی ندارند، ازکجا میتوانست به تلویزیون عربی نامبرده دسترسی داشته باشد؟
آیا این بدان معنی نیست که این نوشته مال خود او نیست و یا در بهترین حالت این خبر را- با شیوه ای که باند رجوی در اطلاع رسانی ها دارد- باو داده اند؟!
همچنین:
"… نمی‌دانم چرا دادخواهی خودش را از طریق کمیته سرکوب مجاهدین در اشرف و لیبرتی و … برای نجات پسر عزیزش به گوش همه می‌رساند و ادامه داستان، ادامه همان سناریوی کثیف جنگ روانی یک قدرت حاکم علیه مخالفین خودش هست که در طول تاریخ، هزاران بار تکرار و بازتکرار شده و می‌شود ".
خودت که برادر، وقتی با فهمیدن اینکه مادرت به جلوی مقرتان آمده، چرا پیش اش نرفتی که دردش را بتو بگوید ویا دوربین سیمای آزادی؟! را درمقابلش قرار ندادی که مادرت حرف هایش را درآنجا بزند؟
آیا سازمان جهنمی شما این امکان را برایش فراهم کرد که دردهایش را با یک رسانه ی دیگر مطرح نکند؟؟
درادامه:
"… چقدر در اشتباه بودم که فکر می‌کردم آن پیرزن بیچاره با پای خودش به تلویزیون تروریست‌های جنایتکار ولی‌فقیه در عراق رفته، چه سخت اشتباه می‌کردم، این سناریو قبل از آمدن او در تهران چیده شده بود و کارچاق‌کن پشت‌صحنه تمام این نمایشات زمینه‌ساز قتل و کشتار ما همان است که از روز اول هم معتقد بود «قانون الهی چهار مجازات را دربارهٌ آن‌ها [مجاهدین] تعیین کرده است…".
پس ابتدا فکر می کردی که این مادر با پای خودش در تلویزیون عراقی ها ظاهر شده؟!
عکس العمل واحساس ات درمقابل این مسئله چه بود؟!
آیا به گماشتگان خاص رجوی اعتراض کردی که چرا تمهیداتی فراهم نکردند که او مستقیما با خود تو حرف بزند و پای نامحرمی دربین نباشد؟!
با حل مسئله ی مادرت بدست خود وروسایت، فکر نمیکنی که او احتیاجی به مراجعه باین وآن نداشت؟!
وانگهی، درمورد گروه های این چنینی، مسلم است که جمهوری اسلامی رفتارهای خاص خود را خواهد داشت  وآیا رهبران شما بعنوان دشمنان رژیم ایران، ازاین امکانات- وبارها وسیع تر ازآن – استفاده نمیکنند؟ واین کارها چه ربطی به عواطف مادری دارد؟!
مادر شما بی توجه به حوادث خونینی که برای کسب قدرت  بنفع  رجوی جریان داشته، صرفا برای انجام وظیفه ی مادری اش بدانجا آمده بود وکاری نداشت که باند رجوی چه میگوید وجمهوری اسلامی چه برنامه هایی برای خنثی کردن آن دارد.
تضاد خانواده ها با رهبران معدود و مجنون قدرت فرقه ی رجوی، با تضادی که رجویه با جمهوری اسلامی ایران دارند، هیچ رابطه ای ندارد وازهمین روست که ما بعنوان گروهی از خانواده های ذینفع آذربایجانی، نهایت اعتراض خود باین نوع برخورد با خانواده ها را اعلام نموده وبرعزم جزم خود برای گرفتن حق ملاقات با فرزندان خود تاکید داریم.
ما به این جنایتکاران متشکل در رجویه، اجازه نخواهیم داد که حقوق ابتدائی ما وفرزندان اسیرمان را با بهانه ی رذیلانه ی مبارزه با رژیم پایمال کند!
گروهی از خانواده های اسرای رجوی
آذربایجان شرقی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا