از شعار سر کوچه کمینه تا دریوزگی عوامل دست چندم غرب توسط فرقه رجوی

دلیل پرداختن فرقه تروریستی رجوی به تحریک مسائل عاطفی و احساسی از همان ابتدا برای نسل جوان بود. مثل من هم کم نبودند هر روز سوژه ای آفریده می شد تا تنور احساسات مان را گرم نگه دارند.
حالا دیگر سنی از من گذشته و چون در مدار بسته فرقه گرایی که برای اعضای رسمی خود در اردوگاه هایشان در خارج از کشور بوجود آورده بودند مستقیماً قرار نداشتم راحت تر توانستم در فرصتی که به من داده شده بود به یک جمع بندی برسم.
فسیل باقی مانده از آن از نظر عقیدتی و ایدئولوژیکی حداقل آن سازمان سابق هم نیست زیرا دیگر حتی بدلیل دور شدن از خط قرمز هایش در مبارزه ضد امپریالیستی، ایدئولوژی خاصی هم چه خوب و چه بد نمی توان برای آن متصور شد. به یک فاحشه سیاسی به رهبری مریم قجر و مسعود رجوی گور به گوری تبدیل شدند.
ظاهراً رجوی از همان ابتدای دستگیری توسط ساواک و همکاری همه جانبه و جریانات اپورتونیستی تقی شهرام که رسماً به مارکسیست انشعاب زده بود گرچه به ظاهر انشعاب نزد ولی خطی که توسط او جا افتاد بسا بدتر از انشعاب تقی شهرام بود.
تقی شهرام خود را وارث یک سازمان اسلامی نمی دانست ولی رجوی به نام تمامی سوابق سازمان و خیانت قدرت را در فرقه بدست گرفت و همکاره شد. آیا گذشته از همه چیز، غلط هایی که می نمود سرمنشاء آن از وجود نا وجود خودش بود یا از بیرون مرز فرمان می گرفت؟
شواهد و مدارکی که از او در ساواک زمانی که در زندان بود بدست آورده اند نشان می دهد که برنامه ریز اصلی خودش نبوده کما اینکه هنوز هم نیست.
اگر قبول کنیم که در اطاق فکر امپریالیسم آمریکا کسانی نشسته بودند که دشمن واقعی خود را نه این سازمان بلکه همین جمعیت مسلمان به رهبری امام خمینی می دانستند طبیعی بود که بهترین روش برای چوب لای چرخ گذاشتن انقلاب اسلامی در آینده علم کردن همین فرقه با رجوی بود در این رابطه خاطره ای را برای شما تعریف میکنم:
در زمان اوج گیری اعتراضات علیه شاه در سال 57 به شدت از رژیم شاه و اربابانش متنفر بودم. بعضاً پیش می آمد دم دانشگاه تهران که محل اعتراضات مردم بود سری میزدم.آن زمان سازمان را به پشتوانه امثال احمد رضایی و مهدی رضایی میشناختم.
یادم نیست چندم بهمن بود ولی یکی دو روز از گشوده شدن درب زندان ها توسط مردم و آزاد شدن زندانیان از جمله طالقانی و رجوی و بقیه می گذشت که به آنجا رفتم. آنروزها در درگیری های مردم کنار دانشگاه تهران عده ای دستگیر می شدند و بعضاً تیراندازی هم می شد.
چند زن مانتو پوش در آنجا بودند پرچمی را بلند نموده و شروع به خواندن سرود های سازمان مثل فلق دوباره رنگ خون گرفت کردند و شروع به راهپیمایی به سمت خانه رضایی ها که پشت خیابان شریعتی بود رفتند. من نیز قاطی جمعیت شدم و در خیابان های تهران سرود خوانان بدون اینکه حتی یک نفر از آنان را بشناسم حرکت می کردم پیاده نزدیک به دو ساعت کشید تا به خانه رضایی ها رسیدیم. اولین سخنرانی مسعود رجوی توسط بلندگوی دستی به همراه دیگر اعضای فرقه مثل سعادتی، خیابانی، ابریشمچی شروع به صبحت کردن نمود.
جملات تهییج کننده ای مثل خلق قهرمان و… که بیشتر سعی می شد افراد را به وجد بیاورد گفته می شد من بعد از مدتی به داخل منزل رفتم. مسعود در یک شوی مسخره سعی نمود با نوازش کردن کودک کنار دستش و گفتن دیدار با آقای طالقانی خودش را فرد مهمی نشان دهد.
ناگفته نماند پدر رضایی ها ظاهراً دل خوشی از این اوضاع نداشت ولی احتمالاً بخاطر همسرش حرفی نمی زد زیرا هم زمان در آن جمع خطاب به شخصی که به او تلفن زده بود و ما می شنیدیم فریاد کرد که چرا اعتصاب کرده اند و بانکها را تعطیل نمودند آخر مردم چک دارند و باید وصول کنند. من که اجباراً صدایش را می شنیدم تعجب کردم که الآن بازاری ها هم زحمت این اعتصاب را به تن مالیده اند چرا ایشان ناراحت است؟ پیش خودم تحلیل می کردم مهم مادر رضایی هاست.
در آن روزها که در کوچه و خیابان و کنار درب دانشگاه بجرم شرکت در تظاهرات ضد شاه به رهبری آیت الله خمینی مردم عادی را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و حتی گلوله میزدند چگونه هواداران سازمانی را که حتی مستشاران ارباب بزرگ شاه یعنی آمریکا را ترور نموده بودند کاری نداشتند و اجازه دادند دو ساعت در شلوغ ترین خیابان های تهران این سازمان شعار بدهد.
ولی اکنون بعد از گذشت سالیان از آن روز شاهد هستیم که شعارهای آن روز فرقه رجوی اکنون به مماشات با غرب تبدیل شده و مریم رجوی در کنار جنایت کاران غربی برای آنان کف و دف می زنند و عکس یادگاری می گیرد آیا این بود شعاری که در فاز سیاسی می دادند؟ البته اکنون برای همه روشن است که سازمانی که از ابتدا بنیان نهاده شده در نهایت به این جا نیز می رسید هیچ فرقی هم نمی کرد که مسئولیت کار با چه کسی باشد ولی از آنجائیکه رجوی در زندان نهایت همکاری را با ساواک نمود بهترین فرد بود که این مسیر را برای نزدیکی به غرب طی کند.
علی اصغر وکیل زند

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا