مرصاد، گلوگاهی تاریخی برای سقوط توهمات دست‌نیافتنی مجاهدین

با ورود به ماه مرداد، تقویم ایران با نشان دادن 5مرداد1367ش. از روزهایی حکایت می کند که دشمن تشکیلاتیِ انقلاب و ایران اسلامی یعنی سازمان مجاهدین خلق درصدد استفاده از راهبرد غافلگیری در ذیل تجاوز به خاک کشور برآمد. اما با کمین و پاسخگویی ارتش جمهوری اسلامی و دیگر نهادها و نیروهای انقلابیِ نظامی در گلوگاه تاریخ، مرصاد رقم خورد و برگی دیگر از خیانت های سریالی مجاهدین علیه ایران و ایرانی، به دفتر تاریخی نفاق انگیزان اضافه کرد و آنها و مقاصد شوم شان را به مانند سال های گذشته به تاریخ شکست هایشان افزود.
از حیث تاریخی، با گذشت یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل توسط ایران، از محور غرب (از طریق شهرهای مهران و اسلام آباد غرب) مجاهدین به ایران حمله کردند؛ «فروغ جاویدان»، نام عملیاتی است که توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی شد، و به نبرد میان ارتش جمهوری اسلامی و اعضای سازمان مجاهدین خلق منجر گردید؛ که در پایان با پیروزی نیروهای انقلابی ارتش جمهوری اسلامی در برابر متجاوزان منافق بعد سه روز درگیری به سرانجام رسید. عملیاتی که در تقویم انقلاب اسلامی نام «مرصاد» را بر آن نهاده اند.
از این رو در این نوشتار تلاش می شود از زوایای تازه ای به بررسی این واقعه مهم در تاریخ ایران پرداخته شود و نسبت آن با وضعیت کنونی سازمان مجاهدین خلق نیز مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد.
1- نکته ابتدایی اینکه از منظر سنخ شناسی معنایی، عملیات مورد اشاره در این یادداشت، تداعی کننده فضای دوگانه شکست و پیروزی، حق و باطل، نفاق و وفاق و… است. در واقع فروغ جاویدان برای سازمان و گروه فرقه رجوی یادآور سرخوردگی و دستپاچگی های تشکیلاتی است، که قرینه این اتفاق و باور در نزد مردم ایران می باشد که تداعی گر همدلی ها، ایمان، اتحاد و وفاق عمومی در برابر جریان نفاق است. به عبارت جامع تر اینکه اگر فروغ جاویدان عملیاتی با درون مایه های سقوط و انشقاق در صفوف تشکیلاتی رجوی محسوب می شود، مرصاد برای نظام اسلامی و مردم ایران، سالروزِ تاریخی، کم نظیر از همدلی ها و همبستگی های ایران اسلامی و مردم انقلابی به ریسمان مستحکمی به نام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است.
2- اگرچه فروغ جاویدان مصطلح عملیاتی سازمان مجاهدین خلق، یاد آور آنومیِ (سرخوردگی های) سازمانی و تشکیلاتی است، اما برای مردم این مرز و بوم به معنای تاریخی است از مقاومت، در برابر کینه توزان و عنادورزانی که با قرار گرفتن در جبهه دشمن بعثی در تجاوز به خاک ایران، نابودی خواست و اراده عمومی را طلب می کردند، که خواهان برقراری نظام اسلامی در ایران بودند.
3- فروغ جاویدان در ابعاد وسیع تر از ترورهای هدفمند (ترور شخصیت های انقلابی) و کور (ترورهای عمومی) سازمان مجاهدین خلق و در ادامه روند آنها صورت گرفت. اگرچه از لحاظ تئوری و عملیاتی این دو با هم تفاوت های فاحشی دارند اما از حیث حصول به اهداف و ماهیت مطالباتی نامشروع مجاهدین از ایران و مردم ایران، یکی است. بطوریکه اگر هدف ترورها ایجاد رعب و وحشت اجتماعی در جامعه انقلابی ایران بود، هدف مبادرت ورزیدن به عملیات تجاوزکارانه به خاک ایران و آغاز عملیاتی با نام فروغ جاویدان، انتهای تلاش های آنها برای حصول به امیال زیادخواهانه قدرت و سیاست بود و لاغیر. و این نگرش ماکیاولیستی که هدف، وسیله را توجیه می کند در برهه ای از تاریخ فرقه رجوی با ترور معنا پیدا کرد و در برهه دیگر با دست یازیدن به عملیات نظامی؛ و امروز با تبلیغات سیاسی و استفاده همه جانبه از رسانه در جهت اغفال و انحراف افکار عمومی در داخل و خارج ارتباط پیدا کرده است.
4- تمامیت خواهی در قدرت و سیاست و انحصارگرایی در باور و ایدئولوژی، ویژگی اصلی و کلیدی، فرقه رجوی ها است. و این موضوع از خودشیفتگی در نزد رهبران سازمان نفاق، موجب شده است تا آنها همواره در اتمسفر توهمی خود از جامعه ایران سیر و سلوک کنند، که اکنون نیز با شمایل دیگری در جریان است. بطوریکه این تصور و تحلیل غلط و نادرست گروه مجاهدین از اوضاع سیاسی – نظامی ایران در زمان طرح ریزی عملیات فروغ جاویدان، امروز با ویژگی های سیاسی – اجتماعی با گرایشات فریبنده و اغوا کننده صنفی در حال جریان است؛ که عمدتاً نیز به شکست انجامیده است.
5- تاریخ حماسه سازی های ایرانیان انقلابی در زمینه ناکام گذاشتن تلاش های مجاهدین با ماهیت های تروریستی و عملیاتی از نوع نظامی مانند فروغ جاویدان تا به امروز که به دلیل شکست های پی در پی تغییر رویه داده اند و به دنبال نشان دادن چهره ای دموکراتیک از خود می باشند، ادامه داشته است. بطوریکه باید به رهبران و دیگر اعضای سازمان مجاهدین یاد آور شد در روند مواجهه گرایی با ایران اسلامی، کار تشکیلاتی با هر رویکردی که برنامه ریزی شده باشد خواه متکی به شاخص های سخت افزاری (عملیات های تروریستی از ترور ها و انفجارها، عملیات نظامی) بوده و خواه به متغیرهای نرم افزاری(استفاده از رسانه ها و تبلیغات برای نفوذ و مبارزه)، با عدم استقبال عمومی و اجتماعی ایرانیان مواجهه خواهد شد و به شکست می انجامد؛ چرا که تاریخ تشکیلاتی آنها گواه روند و مسیر زیستمان سیاسی آنها برای دست یابی به قدرت با استفاده از هر گونه افزاری (ولو به ترور مردم عادی) است.
6- نکته آخر اینکه، «فروغ جاویدان» با حماسه «مرصاد» به سقوط و ورطه سازمانی و تشکیلاتی فرقه رجوی تبدیل شد؛ در واقع در مرصاد و بعد از آثاری که با شکست در مرصاد بر پیکر سازمان مجاهدین خلق بر جای ماند، اولین نشانه های فروپاشی اخلاقی در نزد رهبران این سازمان، شک و تردید اعضای سازمان به مناسبات و قوانین وضع شده در سازمان، قرنطینه شدن اعضای سازمان توسط رهبران و دور نگاه داشتن آنها از دنیای بیرون و… ظهور کردند؛ که زمینه ساز اتفاقات بعدی در این سازمان از جنس سلبی و منفی آن شد. از این رو می توان مرصاد را یک گره باز نشده تاریخی برای سازمان تلقی کرد؛ که هم به عاملی تبدیل شد که بن بست تئوریک و ایدئولوژیک سازمان را فراهم ساخت و هم از حیث عملیاتی پتانسیل های نظامی این سازمان را به رهبران آن گوشزد کرد. به عبارت دیگر اینکه مرصاد هم به بسط تشکیک اعضای سازمان به آن منجر شد و هم بسترهای قبض تئوریک، ایدئولوژیک و نظامی و عملیاتی گروه رجوی را برای ادامه حیاتشان در آینده رقم زد.
دکتر مصطفی مطهری

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا