مریم رجوی و داغ دلش برای صدام شدن ایران اینترلینک، ششم ژوئیهامروز سایت ایران دیدبان مطلبی تحت عنوان شاه شاهان، سلطان صاحب قران به قلم آقای محمد مرادی داشت که در زیر منعکس شده است. والله به نظر ما، در ایران اینترلینک ، باید اذعان کنیم که فیلم مربوطه نه جشن های شاهانه!! که بساط […]
مریم رجوی و داغ دلش برای صدام شدن
ایران اینترلینک، ششم ژوئیه
امروز سایت ایران دیدبان مطلبی تحت عنوان شاه شاهان، سلطان صاحب قران به قلم آقای محمد مرادی داشت که در زیر منعکس شده است. والله به نظر ما، در ایران اینترلینک ، باید اذعان کنیم که فیلم مربوطه نه جشن های شاهانه!! که بساط روزمره تلویزیون صدام را به یاد آورد (البته این یکی شاید یک مقدار جلف تر و سخیف تر از صدام باشد چون صدام سعی می کرد وقتی برایش شعر می خوانند حد اقل خودش دست نزند) و بخصوص آهنگ معروف تلویزیون سابق عراق، صدام طلایی، که حتما معرف حضور همه افراد فرقه و بخصوص خود مریم عضدانلو هست.
نکته ای که قابل توجه است این است که خود رجوی هم دیگر بنظر نمی رسد چشم اندازی در مقابل خود و همسرش ببیند و در همین راستا تصمیم گرفته با همین که هست بسازد و دیگر منتظر جلوس بر تخت حکومت نماند. ایشان تصمیم گرفته حد اقل در مختصر عمر باقی کارهایی را که آرزو داشت پس از خوردن گندم ری بکند، همین حالا (حالا درحد همین دهکده فرانسوی) انجام داده و داغ به دل از دنیا نرود.
بارها گفته بودیم که آقای رجوی با همه خر مرد رندی ات آخرش از همین دست پرورده خودت که قاپت را دزدیده بود ضربه نهایی را خواهی خورد. گوش نکردی نوش جانت. میخواستی یک جو فکر کنی. کور هم نبودی که نبینی کسی که با باصطلاح عشق انقلابی به رهبری تو به شوهر قبلی آن کرد به شوهر جدید، وقتی دستش برسد، چه خواهد کرد که البته ریخت و قیافه عشاق انقلابی جدید هم جای خود دارد. باید اذعان کنیم که در مورد احتمال بازگشت عضدانلو به شوهر سابقش اشتباه کرده بودیم و قضیه خراب تر از این حرف ها است.
این البته و طبق معمول در حالی است که اعضای فرقه در عراق و حتی در اروپا از کمترین امکان درمان و بهداشت و رسیدگی های اولیه (بخصوص در مورد زنان) منع می گردند و این تا حدی است که بطور مثال، زندانبانان زندان اوین مجبور می شوند تا آقای ابراهیم خدابنده (عضو شورای رجوی) را پس از رسیدن به زندان اوین قبل از هر کاری برای رسیدگی های اولیه و پر کردن چند دندان به بیمارستان اوین منتقل کنند.
متن منعکس شده در سایت ایران دیدبان به قلم آقای محمد مرادی به شرح زیر است:
شاه شاهان، سلطان صاحبقران،
خرداد سال 64؛ مریمبانو با مسعودخان ازدواج میکند.
مهر سال 68؛ مریمبانو مسؤول اول میشود.
مهر سال 72؛ مریمبانو رییسجمهور میشود.
فروردین سال 82؛ مریمبانو به خارجه فرار میکند.
27 خرداد سال 82؛ مریمبانو دستگیر میشود.
12 تیر سال 82؛ مریمبانو آزاد میشود.
اشتباه نکنید، اینها تاریخچه و بیوگرافی مریم عضدانلو نیست، بلکه زمانهایی است که اعضاء و هواداران بیهویت دار و دستهی رجوی باید جشن و پایکوبی کنند و یا در صورت لزوم اشک و فغان سر دهند.
وقتی تاریخچه و هویت یک جریان را یک یا چند شخص بسازند، اینگونه پایکوبی فرمایشی را هم به دنبال خواهد داشت.
اگر چه زمان زیادی لازم بود که خیلیها متوجه شوند که مجاهدین نیز هیچ تفاوت ماهوی با شاه و دار و دستهی ورشکسته آن در خارج از کشور ندارند، اما به هر حال صرف این زمان، به رو شدن دست این قوم عشرت طلب طاغوتی و مشتی بچه سرمایهدار که کاری جز رقص و آواز ندارند میارزید.
در زمان شاه اگر شاه یک روز برای تولد همسر یا پسرش تولد میگرفت، همان نیز مورد نفرت و لعن مردم بود.
اما اینها به مناسبت آزادی مریمبانو، سه روز مجلس رقص و آواز برگزار کردند و به ریش کسانی که خودشان را به آتش کشیدند خندیدند.
تازه این همه در حالی است که زهره اخیانی یکی از سرکردگان فعلی مجاهدین، به سبک خانهای زورگو و عیاش زمان رضاشاه به نیروهای علاف در اشرف میگوید که باید 7 روز و 7 شب برای آزادی مریم جشن بگیریم!
این روزها و در میان جشنهای آزادی مریم عضدانلو، موقعیتهای خوبی برای شناخت اسلام انقلابی مسعودشاه و مریمبانو بود. همان اسلامی که با شعار آن، از مردم مسلمان ایران انتقام گرفتند و آخر سر به رضاشاه رسیدند که دست دین باید از حکومت کوتاه شود.
این همه عیاشی که این روزها در بارگاه ملکه در جریان است، در حالی است که از مشتی آدم سادهلوح و خوشباور خواسته میشود که در بیابانهای اشرف، بنشینند و منتظر باشند تا شاید این رقصها و آوازها، دل امریکاییها را به رحم بیاورد تا به آنها سلاح و حمایت هبه کنند.
گویی مردم ایران برای چیزی جز اینها، دم شاه را گرفته و به زبالهدان تاریخ انداختند.
البته هیاهوی یک عده بچه سرمایهدار قرتی که از سر سیری، روزگاری آروغ انقلابیگری میزدند و مشتی خارجهنشین که حتی ایران را به یاد نمیآورند و این روزها به اصل خویش برگشته و خواهان خانخانی قاجار و وابستگی دوران پهلوی هستند، جز برای استفادهی تریبونهای صهیونیستی، به درد دیگری نخواهد خورد.



































