نسبت مجاهدین و پروژه سخیف کشته‌سازی

چنان چه یک پژوهشگر با ذهنی جست‌وجوگر به بررسی تاریخ گروه مجاهدین بپردازد درخواهد یافت که یکی از ابزارهایی که این فرقه خطرناک به خصوص در شرایط بحرانی از آن سود جسته است پروژه تکراری کشته‌سازی در حوادث و اغتشاشات گوناگون است. این وسیله هر چند به دلیل استفاده بیش از اندازه تکراری و تا حد زیادی مضحک شده است اما همچنان مورد استفاده این تشکیلات ضدانسانی است. پیش از واکاوی عمیق موضوع باید به تعریف دقیق کلید واژه کشته‌سازی بپردازیم: «کشته‌سازی عبارت است دست‌زدن به حذف فیزیکی و تا حدودی بی‌هدف مردم عادی و غیرنظامی به منظور تحقق اهداف خاص سیاسی یک فرد یا تشکیلات». در ادامه به بررسی علل و عوامل کاربرد این پروژه ددمنشانه می‌پردازیم تا ابعاد آن بیش از پیش روشن شود. لکن قبل از هر چیز لازم است این نکته روشن گردد که سرسپردگان رجوی در چه مواقع و موقعیت‌هایی از این نسخه از خشونت علیه بدنه مظلوم اجتماع استفاده می‌کنند. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که جریان نفاق در موارد زیر حاضر به استفاده از خشونت علیه ملت با هدف کشته‌سازی شده است:
1.وقتی که مجاهدین دست به عملیات نظامی می‌‌زنند با هدف دوگانه مظلوم‌نمایی و استفاده از افراد غیرنظامی به عنوان سپر انسانی به دلیل بزدلی خویش به کشتار مردم جهت به راه انداختن فرآیند کشته‌سازی می‌پردازند.
2.شرایط شورش و هرج‌ومرج اجتماعی بهترین زمان برای تحقق هر چه بیشتر پروژه کشته‌سازی است. مجاهدین در تمامی برهه‌های امنیتی از دهه 1360 تاکنون با هدف قدرت‌نمایی در برابر مردم و نظام به این عمل شنیع دست زده‌اند.
3.بدین خاطر که مجاهدین مزدوران قدرت‌های خارجی هستند به خاطر این که رهبران این فرقه ضاله از سیاستمداران خارجی و اندیشکده‌های سیاسی بیگانه دستور دریافت می‌کنند مأمور به دشمنی با ملت ایران هستند. بنابراین مجبورند طوعاً یا کرها به کشته‌سازی دست بزنند تا بتوانند کیسه‌های رهبران فرقه را در آلبانی پر کنند.
4.کشته‌سازی ابزار مؤثری برای تحریک و تشویش اذهان عمومی و سوارشدن بر امواج سرگردان افکار عمومی است. مجاهدین نیز با علم به حساسیت این نقطه ضعف عوام مردم دست به کشته‌سازی می‌زنند تا دستگاه‌های تبلیغاتی آنها با جهت‌دهی به افکار عمومی بتوانند بر امواج متأثر مردم سوار شوند و به هدف شوم خویش برسند.
5.بدین سبب که ایدئولوژی مجاهدین اثر پذیرفته از جنبش‌های چپ چریکی است و از آنجایی که خاصیت چنین جریان‌هایی تلاش برای ایجاد رعب و وحشت با هدف سرنگونی نظام سیاسی مخالف خود است، مجاهدین نیز دقیقاً به همین دلیل سعی در ایجاد رعب و وحشت و سوق دادن هر چه بیشتر جامعه به سمت ناامنی دارند تا با استفاده از چنین جوی با نظام مبارزه کنند.
اما با این وجود و با تمام این تکاپوهای متعدد و البته نافرجام به دلایلی چند چنین تاکتیک وحشتناکی چنان که تاریخ در برهه‌هایی همچون فتنه 1388، 1396و 1398 نشان داده است نمی‌تواند سرانجام خوبی برای مجاهدین داشته باشد. برخی از این علل و اسباب عبارتند از:
با توجه به بالا رفتن آگاهی افکار عمومی و با عنایت به اهمیت یافتن فضای مجازی در این عرصه مهم، مجاهدین هر چقدر هم دست به کشته‌سازی بزنند نمی‌توانند جلوی بیداری افکار عمومی را بگیرند.
کشتن مردم عادی علاوه بر این که با ایدئولوژی ادعایی این گروه مخوف در تضاد آشکار و وحشتناکی است می‌تواند تا حد بسیار زیادی مردم جامعه را بیشتر از گذشته از آنها و جنایات‌شان متنفر کند.
ناکارآمد بودن تاکتیک ایجاد رعب و وحشت از طریق کشته‌سازی در تاریخ جنبش‌های سیاسی معاصر در سرتاسر جهان ثابت شده است و چنین عملی نه تنها در نهایت به سقوط نظام سیاسی مورد نظر نمی‌انجامد بلکه با هوشیارتر کردن نهادهای امنیتی ساختار سیاسی مورد نظر گروه استفاده کننده از این تاکتیک سخیف را با خطر نابودی مواجه می‌سازد.
استفاده بی رویه و وحشیانه این گروه از خشونت علیه مردم و تمسک به کشته‌سازی علاوه بر این که حقارت و پستی این فراموش شدگان در بند را نشان می‌دهد استفاده بدون توقف از خشونت کور را در درون و بیرون فرقه رجوی تا حدی افزایش خواهد داد که تمام هستی رجوی و دوستانش را بسوزاند.
با عنایت به موراد فوق می‌توان گفت این تاکتیک نه تنها می‌تواند هستی رجوی و فرقه‌اش را نابود کند بلکه فرآیند فرقه‌گرایانه سازمان مجاهدین را شدیدتر سازد که رجوی و حامیانش را به قعر جهنمی بی‌انتها خواهد کشاند.
علی رحمانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا