دیکتاتوری مسعود رجوی و خطرات سازمان تروریستی اش

در تشکیلات فرقۀ رجوی برای اینکه رهبری سازمان را در بالاترین نقطه ذهن قرار دهند تا افراد بدون هیچ چون و چرایی از فرامین رهبری فرقه اطاعت نمایند از هیچ کاری دریغ نمیکنند و هیچ خط قرمزی را به رسمیت نمی شناسند.

مسعود رجوی همیشه و در همه حال تلاش داشته و دارد که خودش را در بالاترین نقطه ذهنی افراد و اعضای سازمان بنشاند. دراین باره مطالب زیادی نوشته شده است و تحلیل های خوبی ارائه داده شده است.

مسعود رجوی زمانی با تاکتیک ها و نظریه پردازی هاو رویکردای اشتباه، ترس آن را داشت که شاید افراد رده بالا و با تجربه سازمان به او معترض شوند. رجویکه جنون قدرت دارد برای فرار از این معضل، از همان ابتدا سعی کرد تا مقامی برای خودش درنظر بگیرد که قابل دسترسی نباشد و کسی نتواند او را و عملکرش را زیر سوال ببرد. از همین رو بشدت انتقاد ناپذیر، بشدت دُگم، بشدت انعطاف ناپذیر، بسیار خشن و بی رحم، بی احساس و بی عاطفه، و در نهایت فردی که تمامی خواص یک حاکم دیکتاتور را داراست !

برای تک تک واژه هایی که در فوق گفته شد دهها و شاید صدها استدلال وجود دارد که اگر به شناخت فرقۀ رجوی و رهبری آن علاقمند باشید قطعا مطالب متنوعی به چشمتان خواهد خورد.

یکی از کارهای دیگری که مسعود رجوی در راستای بالا بردن و غیرقبل دسترس بودن مقام خود انجام داد، ازدواج با مریم رجوی بود. او به دنبال این مسئله انقلاب ایدئولوژیک را راه انداخت و هدف اصلیش دادن مقام پیامبر گونه به خودش بود.

مسعود رجوی طی یک فرایند چند ساله بسیار تلاش کرد که مریم را بعد از اینکه به همسری خود در آورد همانند خودش به یک عنصر مقدس تبدیل نماید. لذا ابتدا او را مسئول اول سازمان کرد و سپس بعنوان همردیف معرفی نمود و النهایه او را رئیس جمهور مادام العمر در تبعید معرفی نمود! در کنار این اقداماتی که انجام میداد همیشه و در هر مرحله ای از کارهایش مریم را به عرش میبرد و کاری میکرد که گویی هیچ زنی همانند او نیست.

مسعود رجوی در هر مناسبتی تلاش میکند تا مریم رقجر را با حضرت فاطمه زهرا و حضرت مریم مقدس مقایسه کرده و شنونده را به این برساند که او یک زن معمولی در جامعه و در سازمان نیست ، همه باید به مریم نگاهی مقدس داشته باشند. به همین خاطر بسیاری از برنامه های تبلیغاتی سازمان را چه در داخل تشکیلات و چه در خارج از تشکیلات به این مسئله اختصاص دادند.

تا همین الان این پروژه ادامه داشته و مدام بروز رسانی میشود، یعنی در هر مناسبتی که مسعود رجوی بتواند این را برای اعضای سازمان یادآوری میکند که مریم قجر عضدانلو را یک زن عادی نبینند و احترام او را در بالاترین حد ممکن حفظ و رعایت نمایند، زیرا این موضوع نباید خَش برداشته و از اهمیت بیفتد.

فکر کنم علت این همه شعبده بازی مسعود رجوی برایتان روشن است، اما بنده بطور خلاصه میگویم که این گونه جماعت روی ساده لوحی و باورهای عقیدتی افراد حساب جدی باز کرده و سرمایه گذاری می کنند زیرا می شود سوار بر امواج فکری افراد ساده لوح شد و از آن اندیشه همانند ابزاری استفاده کرد و اهداف خود را پیش برد. برای روشن تر شدن مثال میزنم: مسعود رجوی تقریبا سالانه دو یا سه بار “داستان عاشورا” را برای اعضا و هوادارانش تعریف میکند، کجای آن داستان مهم بوده و باید پر رنگ شود؟ آنجا که امام حسین برای رفتن به صحنه نبرد از خانواده اش خداحافظی نکرد و به میدان شتافت، یعنی در آن لحظه خانواده برای امام هیچ ارزشی نداشت. درس آن برای افراد : از خانواده هایتان فاصله بگیرید!

مثال دیگر: قربانی کردن حضرت اسماعیل توسط پدرش حضرت ابراهیم ، در این داستان آمده است که خداوند از حضرت ابراهیم میخواهد تا پسرش اسماعیل را سر بریده و فدا کند که حضرتش سریع و بدون هیچ معطلی دست به این اقدام میزند ، حالا داستانهای بعد که چاقو به حرف در می آید به کنار، ولی منظور از آن داستان اینکه باید خانواده را بخاطر اهدافی که داری بدون فوت وقت و بدون معطلی کناری بزنی و هر قیمتی که لازم باشد را باید بپردازی، حتی پسرت را که عزیز و تمام وجودت میباشد را بدون هیچ تردید و دو دلی سر بِبُری!

نگاه کنید که مسعود رجوی با چه زیرکی خودش را در دلها می نشاند تا چهرۀ مقدس به خود بدهد، البته مثال زیاد است، از قیاس خودش با حضرت محمد و داستان هایی که در خصوص حضرت علی وجود دارد و حتی صلح امام حسن و داستان های امام رضا و اخیراً هم که همانند امام زمان ، خودش را از ترس جانش مخفی کرده ولی خودش و سران سازمان تلاش میکنند به او همانند امام زمان لقب غائب بدهند!

همچنانکه ملاحظه می فرمائید پروژه مقدس سازی ادامه دارد و این زن و شوهر حقه باز و شیاد قصد دارند همدیگر را بعنوان مقدس ترین شخصیت های فکری و ذهنی در اندیشه های مردم ایران جا بیندازند، دقیقاً به همین خاطر هم هست که مطلقا هیچ خط قرمزی برای خودشان قائل نمی باشند.

از این رو است که باید ضمن حواس جمعی، متمرکز کارهای آنان شد تا خطر را برطرف نمود زیرا همین اندیشه ها است که راه به عملیات های انتحاری و تروریستی میبرد که باعث یک فاجعه میگردد.

بخشعلی علیزاده

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا