پیام زینب مرادی به حسن مرادی اسیر در مانز آلبانی

برادر عزیزم حسن جان

نمی‌توانم با واژه‌ها عمق دلتنگی خود را برایت توصیف کنم. سال‌های بی‌خبری، چون باری سنگین بر قلبم نشسته است. هر لحظه به یاد تو هستم، به امید شنیدن صدایت، به شوق دیدن لبخندت.

مادر، پدر، همه‌ی خانواده، هر روز با نام تو روزگار می‌گذرانند. تو در هر لبخند و هر قطره اشک ما جاری هستی.

حسن جان، تو همیشه در دل ما جا داری. اگر این کلمات به دستت رسید، خواهش می‌کنم با تمام توانت راهی برای ارتباط بیاب. حتی یک جمله از تو، نوری خواهد بود در دل شب‌های تاریک ما.

ما در هر کجای این دنیا، با هر شرایطی، در انتظار توایم. تو امید زندگی ما هستی، و شنیدن حتی یک سلام از تو، بزرگ‌ترین هدیه‌ی خداوند به ما خواهد بود.

منتظر توام، برادرم… با قلبی لبریز از عشق و دلتنگی.

برادرم، صدایت زندگی است… ما بی‌صدا مانده‌ایم. با تمام وجود در انتظار تپش دوباره‌ی صدای تو هستم.

با همه‌ی عشق دنیا
خواهرت، زینب

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا